زمان دومى، آن آزادى نبود، آن تباه كردن ملت بود. آنجا هم شما آزادى را دو قسم كنيد؛ يك آزادى مطبوعات و راديو و تلويزيون و عرض مىكنم كه، قلمها و گفتارها و خطابهها، و اينها كه در راه مصلحت ملت و در راه مصلحت كشور انجام مىگرفت، تمام آنها سانسور بود، هيچ آزادى نبود. براى اينكه گرفتارى ما از ناحيه خود دولت بود و اربابهايش و اگر شما مىخواستيد يك صحبتى بكنيد، اول بايد بگوييد كه رضا خان چه كرد و مسائلى كه او و خيانتهايى كه او كرده بود و جنايتهايى كه او كرده بود و خيانتهايى كه پسرش كرد، بايد اين را بگوييد. يك كلمه آزاد نبوديد كه از اين مسائل بگوييد. به پليس هم شما نمىتوانستيد كه يك كلمه انتقاد كنيد. يك كلمه انتقاد از دولت بكنيد، يك كلمه مطبوعات ما انتقاد از- فرض كنيد كه- ارتش بكند، هيچ همچو چيزى نبود. آزادى كه نافع براى مصلحت مملكت ما و كشور ما بود بكلى مسلوب بود، قلمها را شكسته بودند، زبانها را قطع كرده بودند. و كسى حق اينكه يك كلمه صحبت بكند نداشت. و بايد هر چه بگويند، هر چه در مطبوعات باشد، هر چه در راديو- تلويزيون باشد، هر چه قلمها به كار بيفتد، در مدّاحى يك نفر آدمى كه همه چيز ما را به باد داد.
هيچ آزادى در زمان ايشان، آزادى سالم نبود. ولى يك قسم از آزاديها بود؛ در سينماها را باز كرده بودند، با آن وضعى كه سينماها داشت كه اگر جوانهاى ما چند روز مىرفتند در آنجا، تباه مىشدند و از فكر اينكه يك كارى براى كشور خودشان بكنند بكُلّى مىافتادند. و درِ اينها باز بود، درِ قمارخانهها هم باز بود به [روى] همه جوانها. در فحشا هم باز بود به همه جوانها.
و از تهران تا شميران و اواخر شميران مىگويند آن قدر مراكز فساد بود كه قابل حصر مثلًا نبود! اينها را آزاد قرار دادند. بلكه دامنزدند به آن بلكه قلمها، بيانها، دامنزد به اينكه اين نحو آزاديهايى كه مضرّ به حال كشور است، مضرّ به حال ملت است [لكن] اينها را آزاد گذاشتند. از بعد از زمان ايشان تا حالا، باز برگشت به دوره سابق و بهتر. براى اينكه دوره سابق هم دوره قَجَر بود و آنها هم فاسد بودند، اما نه به فساد اينها. اين قدر كه اينها- اين پدر و پسر- اينها ركورد فساد را شكستند!