تهران بوديم، اينها ديده بودند. و قبلش توطئه اين بود كه حكومت نظامى را روز هم اعلام بكنند. ما هم هيچ خبر از هيچ نداشتيم. اعلام بكنند مردم توى خيابانها نيايند، قواى انتظاميه تمام را بگيرند؛ تمام خيابانها و اينها را قواى انتظامى و آلاتى كه آنها دارند؛ تانكها را بياورند مستقر كنند. و بنا بر اين بود كه در همان شب بريزند و هر كس را كه احتمال بدهند كه اين يك مثلًا چيزى هست از بين ببرند و بعد هم چه بكنند. ما هيچ اطلاع نداشتيم. مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ[1] قضايا واقع شد، مثلًا گفته شد كه بشكنيد اين اعتصاب را، اين نظام را، اين حكومت نظامى را. خوب، مردم شكستند؛ و آنها نتوانستند كه بياورند نابودشان بكنند. بعد آن درگيريها پيدا شد. مرحوم قرنى، [2]- خدا رحمتش كند- اينجا بود. به من گفت كه مقاتله و جنگ ما بين مردم و قواى دولتى در آن شب سه ساعت و نيم بود. با سه ساعت و نيم، دستهاى خالى بر تانك و توپ و مسلسل و اينها غلبه كرد! اين غلبه، غلبه الهى بود. اين نظر خدا بود. اين نظر خدا را حفظش بكنيد.
خودتان را متصل كنيد به آن درياى بىپايان الوهيّت. قلبهايتان را متصل كنيد به مبدأ خير. همه چيز از اوست. او كس همه كس است. همه پيروزيها با اراده او حاصل مىشود. همه خوبيها با اراده او تحقق پيدا مىكند. هر چه بدى هست از ماست، و هر چه خوبى است از اوست. خودتان را به او متصل كنيد. آن قطرههاى ضعيفى كه ما هستيم؛ بلكه لاشىء لاشىءايم، هيچيم؛ اما اگر متصل بشويم به آن درياى رحمت الهى همه چيز مىشويم؛ قدرت پيدا مىكنيم.
غلبه اندكى از مؤمنين بر لشكر كفر
صدر اسلام هم يك دسته از اعرابى كه نه نظامى داشتند و نه پرورش نظامى شده بودند و نه سازوبرگى داشتند [و] آنها از شما، دست تهىتَر بودند. هر چند تايشان يك شمشيرى، با يك چيز، خرمابند، بندشان بود ليفهاى خرما. هر چند تايشان هم يك اسبى
[1] بخشى از آيه 3 سوره طلاق: «از آن جهت كه به حساب نمىآيد».
[2] شهيد ولىّ اللَّه قرنى، نخستين رئيس ستاد ارتش پس از پيروزى انقلاب.