نشده است. من نمىدانم آن ماده چه است؛ من كه نمىدانم، رئيس مجلس هم نمىداند، وكلا هم نمىدانند. نمىدانند كه؛ قبول كردند طرح را! طرح را قبول كردند، طرح را امضا كردند، تصويب كردند اما عدهاى اقرار كردند كه ما اصلًا نمىدانيم چيست! آنها هم لا بد امضا نكردند، آن عده ديگر بدتر از اينها بودند. يك عده جُهّالند اينها!
رجال سياسى ما، صاحبمنصبهاى بزرگ ما، رجال سياسى ما، يكى بعد از ديگرى را كنار مىگذارد! الآن در مملكت ما به دست رجال سياسى كه وطنخواه باشند چيزى نيست. در دست آنها چيزى نيست. ارتش هم بداند، يكىتان را بعد از ديگرى كنار مىگذارند. ديگر براى شما آبرو گذاشتند؟ براى نظام شما آبرو گذاشتند كه يك سرباز امريكايى بر يك ارتشبد ما مقدم است؟! يك آشپز امريكايى بر يك ارتشبد ما مقدم شد در ايران؟! ديگر براى شما آبرو باقى ماند؟ اگر من بودم استعفا مىكردم؛ اگر من نظامى بودم استعفا مىكردم؛ من اين ننگ را قبول نمىكردم. اگر من وكيل مجلس بودم استعفا مىكردم
بايد نفوذ ايرانىها قطع بشود! بايد مصونيت براى آشپزهاى امريكايى، براى مكانيكهاى امريكايى، براى ادارى امريكايى، ادارى و فنىاش، مأمورين، كارمندان ادارى، كارمندان فنى، براى خانوادههايشان مصونيت باشد، لكن آقاى قاضى [1] در حبس باشد! آقاى اسلامى [2] را با دستبند ببرند اين طرف و آن طرف! اين خدمتگزارهاى اسلام، علماى اسلام در حبس بايد باشند، وعاظ اسلام در حبس بايد باشند، طرفداران اسلام بايد در بندرعباس حبس باشند، براى اينكه اينها طرفدار روحانيت هستند؛ خودشان يا روحانىاند يا طرفدار روحانى. تاريخ ايران دست مردم دادند اينها! سند [به] دست دادند كه معلوم شد رفاه حال اين ملت به اين است كه قطع نفوذ روحانيين بشود! يعنى چه؟ رفاه حال ملت به اين است كه قطع يد رسول اللَّه از اين ملت بشود؟! روحانيون خودشان چيزى نيستند كه، روحانيون هر چه دارند از رسول اللَّه
[1] آقاى محمد على قاضى طباطبايى (روحانى بنام آذربايجانى).