مدرسه [1] را كوبيد. ما را مىكوبند؛ شما ملت را مىكوبند. مىخواهد اقتصاد شما را قبضه كند؛ مىخواهد زراعت و تجارت شما را از بين ببرد؛ مىخواهد در اين مملكت، داراى ثروتى نباشد، ثروتها را تصاحب كند به دست عمال خود. اين چيزهايى كه مانع هستند، چيزهايى كه سد راه هستند، اين سدها را مىشكند؛ قرآن سد راه است، بايد شكسته شود؛ روحانيت سد راه است، بايد شكسته شود؛ مدرسه فيضيه سد راه است، بايد خراب شود؛ طلاب علوم دينيه ممكن است بعدها سد راه بشوند، بايد از پشت بام بيفتند، بايد سر و دست آنها شكسته شود براى اينكه اسرائيل به منافع خودش برسد؛ دولت ما به تبعيت اسرائيل به ما اهانت مىكند.
مفتخوار كيست؟
شما آقايان قم، ملاحظه فرموديد آن روزى كه آن رفراندم غلط انجام گرفت، آن رفراندم مفتضح انجام گرفت، آن رفراندمى كه چند هزار نفر بيشتر همراه نداشت، آن رفراندمى كه بر خلاف ملت ايران انجام گرفت، در كوچههاى اين قم، در مركز روحانيت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را؛ چند نفر از بچهها و اراذل را راه انداختند؛ در اتومبيلها نشاندند و در كوچهها گرداندند؛ گفتند: مفتخورى تمام شد، پلوخورى تمام شد. آقايان! ملاحظه بفرماييد، اين وضع مدرسه فيضيه را ملاحظه كنيد، اين حُجرات را ملاحظه كنيد، اين اشخاصى كه لُباب عمرشان را در اين حجرات مىگذرانند، آن اشخاصى كه مواقع نشاطشان را در اين حجرات مىگذرانند، آن اشخاصى كه بيش از سى- چهل الى صد تومان در ماه ندارند، اينها مفتخورند؟ آن اشخاصى كه هزار ميليونشان، هزار ميليونشان يك قلم است، هزاران ميليونشان در جاهاى ديگر است، اينها مفتخور، زياد نيستند؟ ما مفتخوريم؟ مايى كه مرحوم آقاى حاج شيخ عبد الكريممان وقتى كه فوت مىشود، آقازادههاى آن [مرحوم] همان شب چيز نداشتند، همان شب شام نداشتند [گريه شديد حضار]؛ ما مفتخوريم؟ مايى كه
[1] مدرسه «فيضيه» قم و مدرسه «طالبيه» تبريز كه همزمان مورد يورش وحشيانه عمال شاه قرار گرفتند.