responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح چهل حديث( اربعين حديث) نویسنده : الخميني، السيد روح الله    جلد : 1  صفحه : 91

آدمزاده‌ها كبر مى‌كنى نيز مطرودى، از اينجا حال ساير علوم را بفهم. حكيم اگر حكيم است و نسبت حق را با خلق و خود را با حق فهميده، كبريا از دل او بيرون رود و وارسته شود، ولى بيچاره طالب اين مفاهيم و اصطلاحات گمان كرده حكمت اين‌هاست و حكيم عالم به اين‌هاست. گاهى خود را متصف به صفات واجب شمارد و گويد حكيم از صفات حق است. الحكمة هي التشبّه بالإله. [1] و گاهى خود را در زمره انبيا و مرسلين قلمداد كند و يعلّمهم الكتاب و الحكمة» [2] تلاوت كند. و گاهى الحكمة ضالّة المؤمن [3] و من يؤت الحكمة فقد أوتي خيرا كثيرا [4] قرائت كند.

قلب او از حكمت بيخبر و هزاران مراحل از خيرات دور و از حكمت مهجور است.

حكيم متأله و فيلسوف بزرگ اسلام، جناب محقق داماد [5]، رضوان اللّه عليه، مى‌فرمايد حكيم آن است كه بدن از براى او چون لباس باشد: هر وقت اراده كند، او را رها كند. او چه مى‌گويد و ما چه مى‌گوييم! او از حكمت چه فهميده و ما چه فهميديم! پس، تو كه به واسطه چند مفهوم و پاره‌اى اصطلاحات به خود مى‌بالى و به مردم كبريا مى‌كنى، معلوم شد از كم ظرفيتى و كوچكى حوصله است و كمى قابليت است.

آن بيچاره‌اى كه خود را مرشد و هادى خلايق داند و در مسند دستگيرى و تصوف قرار گرفته از اين دو حالش پست‌تر و غمزه‌اش بيشتر است. اصطلاحات اين دو دسته را به سرقت برده و سر و صورتى به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده و آن بيچاره صاف و بى آلايش را به علما و ساير مردم بدبين نموده، براى رواج بازار خود فهميده يا نفهميده پاره‌اى از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بيچاره داده گمان كرده به لفظ «مجذوب‌على شاه» يا «محبوب‌على شاه» حال جذبه و حب دست دهد! اى طالب دنيا و اى دزد مفاهيم! اين كار تو هم اين قدر كبر و افتخار ندارد. بيچاره از تنگى حوصله و كوچكى كلّه گاهى خودش هم بازى خورده خود را داراى مقامى دانسته. حب نفس و دنيا به مفاهيم مسروقه و اضافات و اعتبارات پيوند شده يك وليده ناهنجارى پيدا شده، و از انضمام اين‌ها يك معجون عجيبى و اخلوطه غريبه‌اى فراهم شود! و خود را با اين همه عيب مرشد خلايق و هادى نجات امت و داراى سر شريعت، بلكه وقاحت را گاهى از حدّ گذرانده، داراى مقام ولايت كليه دانسته! اين نيز از كمى استعداد و قابليت و تنگى سينه و ضيق قلب است.

تو طلبه فقه و حديث و ساير علوم شرعيه نيز در مقام علم بيش از يك دسته‌


[1] «حكمت، عبارت است از مانند شدن به خداوند.» الاسفار الاربعة، ج 1، ص 22.

[2] «كتاب و حكمت را به آنها بياموزد.» (بقره- 129).

[3] «حكمت گمشده مؤمن است.» نهج البلاغه فيض الاسلام ص 1112، «حكمت» 77.

[4] «و هر كس بدو حكمت داده شود، همانا به او خير بسيار داده شده است.»، (بقره 269).

[5] مير محمد باقر بن شمس الدين محمد، معروف به مير داماد، (- 1041 ه. ق.) در اصفهان به دنيا آمد و در نجف به خاك سپرده شد. وى از دانشمندان كم نظير اماميه و فيلسوفى بزرگ و جامع علوم عقلى و نقلى، و در حلّ برخى مشكلات فقهى و حديثى بيمانند بوده است. رواج و رونق فلسفه بو على و اشراق در قرن يازدهم هجرى و فراهم شدن زمينه براى حكمت متعاليه ملا صدرا (شاگرد مير داماد) مرهون زحمات اين فيلسوف بزرگ است. از تأليفات اوست: قبسات، تقديسات، سدرة المنتهى، حاشيه بر كتاب من لا يحضره الفقيه. وى در اشعار خود «اشراق» تخلص مى‌كرد.

نام کتاب : شرح چهل حديث( اربعين حديث) نویسنده : الخميني، السيد روح الله    جلد : 1  صفحه : 91
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست