درجه دوم عجب به ملكات فاضله و صفات حميده است، و در مقابل آن، عجب به سيّئات اخلاق و قبايح ملكات است.
درجه سوم عجب به اعمال صالحه و افعال حسنه است، و در ازاء آن، عجب به اعمال قبيحه و افعال ناهنجار است.
و غير از اينها درجات ديگرى است كه مهم به مقام نيست. ما ان شاء اللّه اشاره مىكنيم به اين درجات، و آنچه منشأ آن است، و آنچه علاج براى آن تواند بود، در ضمن فصولى. و به نستعين.
فصل در مراتب عجب
[1] بدان كه از براى عجب در هر يك از اين درجات سابق الذكر مراتبى است، كه بعضى از آن مراتب واضح و روشن است كه انسان به اندك تنبه و التفات پى به آن مىبرد، و بعضى ديگر بغايت دقيق و باريك است كه انسان تا تفتيش كامل نكند و مداقه صحيحه به عمل نياورد ادراك آن نمىتواند كند، و نيز بعضى از مراتبش شديدتر و سختتر و مهلكتر از بعضى مراتب ديگر است.
مرتبه اولى، كه از همه بالاتر و هلاكش بيشتر است، حالى است كه در انسان به واسطه شدت عجب پيدا شود كه در قلب خود بر ولىّ نعمت خود و مالك الملوك به ايمان يا خصال ديگرش منت گذارد. گمان كند كه به واسطه ايمان او در مملكت حق وسعتى يا در دين خدا رونقى پيدا شد، يا به واسطه ترويج او از شريعت يا ارشاد و هدايت او يا امر به معروف و نهى از منكر او يا اجراى حدود يا محراب و منبرش به دين خدا رونقى بسزا داده، يا به واسطه آمدن در جماعت مسلمين يا به پا كردن تعزيه حضرت ابى عبد اللّه الحسين، عليه السلام، رونقى در ديانت حاصل شد كه به سبب آن بر خدا و بر سيد مظلومان و بر رسول اكرم، صلّى اللّه عليه و آله، منت دارد. هر چند اظهار اين معنى نكند، در دلش منت مىگذارد. و از همين باب است
[1] در اين تفصيل، شرح عجب در خصال نيكو را دهيم، و در بعضى از فصول آتيه، شرح مقابلات آنها را نيز مىدهيم