وجوه لازم آيد. فله الأسماء الحسنى و الأمثال العليا و الكبرياء و الآلاء. [1]
فصل در بيان كيفيت تعلق علم حق بر معلومات است
بدان كه به طورى كه سابق اشاره به آن شد حق تعالى با علم بسيط ذاتى و كشف واحد ازلى جميع موجودات بما أنها موجودات و جهات وجوديه كماليه از جهت كمال براى ذات مقدسش معلوم و منكشف است. و اين كشف در عين بساطت و وحدت تامّ تفصيلى است به طورى كه ذرهاى از سموات ارواح و اراضى اشباح ازلا و ابدا از حيطه علم او خارج نيست. و اين علم و كشف در ازل است و عين ذات مقدس است، و معلومات به تعينات و حدودات، كه برگشت به عدم و نقص كند، پس از ايجاد تحقق بالعرض پيدا كند و متعلق علم بالعرض شود، و اين تعلق بالعرض پس از ايجاد است. و به اين معنى اشاره فرموده است در اين حديث شريف آنجا كه فرمايد: فلمّا أحدث الأشياء و كان المعلوم، وقع العلم منه على المعلوم.
و محتمل است كه اين عبارت اشاره به علم فعلى كه به تجلى «فيض مقدس» حاصل مىشود باشد. و مقصود از «معلومات» معلومات بالذات كه هويات وجوديه متعلقه به فيض مقدّس و تجلى ظهورى نورى است باشد.
پس، بر احتمال اوّل حاصل عبارت اين شود: فلمّا تجلّى بفيضه المقدّس و ظهر الكون بالعرض، وقع العلم على المعلوم. أىّ، ظهر الفيض في مراة المستفيض بالعرض. [2] و بنابر احتمال دوم چنين شود: فلمّا تجلّى بفيضه المقدّس و ظهر وجود الكون بالذّات، أى بلا حيثيّة تقييديّة، وقع الفيض على المستفيض بالذّات. [3] و بنا بر هر دو تعبير، اين تجلى به فيض مقدس در تحت حوادث زمانيه و تغييرات نيست و ايجاد حق تعالى مبرا و مقدس است از شايبه حدوث و تغيير، بلكه تعين و تحديد، و چنانچه علم ذاتى بسيط من جميع الجهات و محيط به تمام حيثيات است، علم فعلى، كه آيه حقيقى حق و ظهور علم ذاتى و مرآت آن است، بسيط تامّ
[1] «پس براى اوست نامهاى نيكو و مثالهاى بلند و كبريا و نيكوييها.»
[2] «چون به «فيض مقدس» تجلى كرد و وجود بالعرض پديدار گشت، علم به معلوم تعلق گرفت. يعنى، فيض در آينه وجود مستفيض بالعرض ظاهر گشت.
[3] «و چون به «فيض مقدس» تجلى كرد و وجود موجودات بالذات پديدار گشت.، يعنى بدون حيثيت تقييديه، فيض به مستفيض ذاتا تعلق گرفت.»