كند آنها را به قواى روحانى، پس سمع و بصر او سمع و بصر روحانى گردد، و با آن سمع كلمات ملائكه را بشنود. و به واسطه موت آن سمع و بصر ضعف پيدا نكند، و در قبر با آن سمع روحانى و بصر روحانى سؤال و جواب واقع شود، و در قيامت به واسطه اين سمع و بصر روحانى داراى سمع و بصر است. به خلاف آنهايى كه داراى اين سمع و بصر نيستند، كور و كر محشور گردند. و به واسطه اين اعطا و عطيّه حق تعالى فرموده: كنت سمعه الّذى يسمع به ... الحديث. [1] و اين كلام از ايشان خالى از غرابت نيست.
تتمه
شيخ اجلّ بهائى [فرمايد] كه «اين حديث شريف صريح است در اينكه واجبات افضل است از مستحبات. و اشكال در حديث [كه] نفى افضليت غير واجب را فرموده، و اين ملازم با افضليت واجب نيست، زيرا كه ممكن است مساوى باشد، مدفوع است به اينكه اين نحو تركيب دلالت بر افضليت دارد در اكثر لغات. و شيخ شهيد، رضوان اللّه عليه، استثنا فرموده است از اين كليت مواردى را:
يكى، ابرا دين است كه افضل است از انظار و مهلت دادن معسر، با آنكه اوّل مستحب است و دوم واجب. دوم، ابتدا به سلام است، كه از ردّ آن افضل است.
سوم، اعاده منفرد است نماز را به جماعت، الى غير ذلك.» انتهى. [2] و بعضى در هر يك مناقشه نمودند كه ذكر آن چندان لزوم ندارد.
و بايد دانست كه ظاهر حديث شريف آن است كه واجبات از مستحبات افضل است گرچه از سنخ هم نباشند، مثلا ردّ سلام واجب افضل است از حج مندوب و بناى مدرسه عظيمه و زيارت رسول اللّه. و اين گرچه به نظر قدرى بعيد مىآيد، و لهذا مرحوم مجلسى، رحمه اللّه، فرموده ممكن است اختصاص داد به مسانخ هم، [3] ولى بعد از آنكه دليل دلالت بر آن كرد، به مجرد استبعاد نتوان چنين گفت.
و ممكن است دعوى انصراف فريضه را به فرايض تعبديه محضه كرد، مثل نماز و روزه و حج و زكات و امثال آن، نه فرايض ديگر، از قبيل انظار معسر و ردّ سلام و غير آن. گر چه اين نيز خالى از تأمل نيست. و الحمد للّه أوّلا و آخرا.
[1] مرآة العقول، ج 10، ص 392. «كتاب ايمان و كفر»، «باب من اذى المسلمين.»، حديث 8.