نقص و فتورى ملامت نمىكردند به حسب قلوب، گرچه ملامت مىكردند به حسب ظاهر براى مصالح عامه و اصلاح حال عائله بشر. و اين از ثمرات شجره طيبه يقين و ايمان و معرفت آنها به حدود الهيه بود.
و اما طايفه دوم آنان هستند كه از حق بيخبرند، يا اگر خبرى دارند خبر ناقص و ايمان غير تامّى است. پس چون نظر به كثرات و اسباب ظاهريه آنها را از مسبّب الاسباب غافل كرده، رضايت مخلوق را مىطلبند. و گاهى كارشان به جايى رسد كه رضايت مخلوقى خيلى ضعيف را جلب كنند و اسباب سخط و غضب خداوند را فراهم كنند، چنانچه موافقت با اهل معصيت كنند، يا ترك امر به معروف و نهى از منكر نمايند در موقعش، يا فتواى بر باطل دهند، يا تصديق و تكذيب بيمورد كنند، يا غيبت مؤمنين كنند و تهمت به آنها زنند براى جلب نظر اهل دنيا و ارباب مناصب ظاهريه. تمام اينها از ضعف ايمان، بلكه يك مرتبه از شرك، است. و چنين نظرى انسان را به مهالك كثيره دچار نمايد كه از جمله آنها آن است كه در اين حديث شريف است. و چنين شخصى با بندگان خدا سوء نظر پيدا كند و عداوت و دشمنى بهم رساند، و آنها را ملامت و مذمت در امور كند، الى غير ذلك.
فصل در نقل كلام معتزله و اشاعره و اشاره به مذهب حق
بدان كه محدّث مجلسى، رحمه اللّه، در مرآة العقول در ذيل حديث شريف، عقد مبحثى نموده است راجع به اينكه آيا رزق مقسوم از طرف حق تعالى شامل حرام نيز مىشود يا آنكه مختص به حلال است. و از تفسير فخر رازى اختلاف اشاعره و معتزله را نقل فرمودند، و تمسكات طرفين را به احاديث و اخبار نقل فرمودند، و موافقت اماميه را با معتزله دانستهاند كه رزق مقسوم شامل حرام نمىشود، بلكه مختص به حلال است. و احتجاجات معتزله را به ظواهر بعض آيات و اخبار و ظاهر لغت «رزق»- كه دأب اشاعره و معتزله مىباشد- نقل فرمودند. [1] و خود ايشان گويا كلام معتزله را چون موافق با مشهور اماميه مىدانستهاند راضى به احتجاجات آنها شدند. ولى بايد دانست كه اين قضيه نيز يكى از شعب جبر و تفويض است كه مسلك اماميه موافق با هيچيك از اشاعره و معتزله نيست، بلكه كلام معتزله از اشاعره بىارجتر و ساقطتر است. و اگر بعضى از