و ما قلب مؤمن را مقدم مىداريم تا به مقايسه به آن ساير قلوب نيز معلوم گردد.
بايد دانست كه در علوم عاليه و معارف حقه به وضوح پيوسته است كه حقيقت وجود اصل حقيقت نور است، و اين دو عنوان حكايت كنند از يك حقيقت بسيطه واحده بدون آنكه به جهات مختلفه متكثره رجوع كنند. و نيز معلوم شده است كه آنچه از سنخ كمال و تمام است راجع به عين وجود است. و اين يكى از اصول شريفهاى است كه هر كس به نيل آن مفتخر شده باشد، فتح ابواب معارف بر او گردد. و نفوس ضعيفه ما از درك حقيقت آن ذات بحقيقت عاجز و محروم است، مگر آنكه دستگيرى غيبى گردد و توفيق ازلى شامل حال آيد. و نيز معلوم است كه ايمان باللّه از سنخ علم و از كمالات مطلقه است. پس، چون از كمالات است، اصل وجود است، و اصل حقيقت نور و ظهور است، و آنچه غير از ايمان و متعلقات آن است، از سنخ كمالات نفسانيه انسانيه خارج است، و ملحق به ظلمات اعدام و ماهيات است.
در بيان آنكه قلب مؤمن ازهر است
پس، معلوم شد كه قلب مؤمن ازهر است. و در كافى شريف از جناب صادق، عليه السلام، نقل كند كه فرمود: «بعضى مردم را مىبينى كه از كمال فصاحت خطا نمىكند در لام يا واوى، ولى قلب او از شب تاريك تاريكتر است. و بعضى مردم از قلب خود نمىتواند خبر دهد با زبانش، و حال آنكه قلبش مثل چراغ نورانى است.» [1] و نيز قلب مؤمن بر طريقه مستقيمه، و مشى معنوى او به جاده مستويه انسانيه است. زيرا كه اوّلا خارج از اصل فطرت الهيه، كه حق تعالى با دو دست جمال و جلال چهل صباح تخمير فرموده نشده، و به همان فطرت توحيد، كه نقطه توجه به كمال مطلق و جمال تامّ است، مشى نمايد، و ناچار اين حركت معنويه روحانيه از مرتبه فطرت مخمره تا غايت كمال مطلق است بدون اعوجاج. و اين راه استقامت روحانى و جاده مستوى باطنى است. و اما ساير قلوب ناچار خارج از
[1] عن عمرو عن أبي عبد اللّه (ع) قال قال لنا ذات يوم: تجد الرّجل لا يخطىّ بلام و لا واو، خطيبا مصقعا، لقلبه أشدّ ظلمة من اللّيل المظلم. و تجد الرّجل لا يستطيع يعبّر عمّا في قلبه بلسانه، و قلبه يزهر كما يزهر المصباح.
اصول كافى، ج 2، ص 422، «كتاب ايمان و كفر»، «باب ظلمت قلب منافق»، حديث 1.