مقدس بيچاره را مورد سهام طعن و شتم قرار دهند و خود را از اطوار آن منزه شمارند. گاهى ديده مىشود يك شخص محترمى را، خصوصا اگر از اهل فضل و علم باشد، شيطان دستگيرى كرده به صف آخر مىنشاند، براى اينكه بفهماند با اينكه من با اين مقام نبايد با اين شخص نماز كنم، و ليكن از بس از دنيا گذشتهام و هواى نفس ندارم آمدهام در صف آخر هم نشستهام! بعضى از اين قبيل اشخاص را در صف اول ملاقات نخواهيد كرد.
شيطان به امام و مأموم اكتفا نكرده به ريش بعضى از منفردين مىچسبد. او را از بازار يا منزل افسار كرده، با يك كرشمه و ناز در كنج مسجد يك سجّاده پهن كرده، هيچ امامى را عادل ندانسته، در حضور مردم به يك طول سجود و ركوع و يك ذكرهاى طويلى نماز مىخواند! اين در باطن ذاتش مخمر است كه به مردم بفهماند من اين قدر مقدس و محتاطم كه ترك جماعت مىكنم مبادا به غير عادل گرفتار شوم! اين علاوه بر آن كه معجب و مرائى است، مسائل شرعيه را هم نمىداند! براى اينكه مرجع تقليد اين شخص بيش از حسن ظاهر را معلوم نيست در صحت اقتدا شرط كند، ولى اين نه از اين باب است، بلكه براى ارائه به مردم است كه در قلوب منزلت پيدا كند. و همين طور ساير كارهاى ما در تحت تصرف شيطان است. و آن ملعون هر قلب كدرى پيدا كرد، در آنجا منزل كرده و اعمال ظاهره و باطنه را مىسوزاند و ما را از راه اعمال حسنه جهنمى مىكند.
فصل در دعوت به اخلاص است
پس اى عزيز، در كارهاى خود دقيق شود و از نفس خود در هر عملى حساب بكش، و او را در برابر هر پيش آمدى استنطاق كن كه آيا اقدامش در خيرات و در امور شريفه براى چيست؟ دردش چيست كه مىخواهد از مسائل نماز شب سؤال كند، يا اذكار آن را تحويل بدهد؟ مىخواهد براى خدا مسئله بفهمد يا بگويد، يا مىخواهد خود را از اهل آن قلمداد كند؟ چرا سفر زيارتى كه رفته با هر وسيله است به مردم مىفهماند؟ حتى عددش را! چرا صدقاتى را كه در خفا مىدهد راضى نمىشود كه كسى از او مطلع نشود، با هر راهى شده سخنى از آن به ميان آورده به مردم ارائه مىدهد؟ اگر براى خداست و مىخواهد كه مردم ديگر به او تأسى كنند و مشمول