ماست و رسيدن ما به سعادت و رحمت. پس مزد رسالت عايد خود ما شد و ما از آن بهرهمند گرديديم، ما بيچارهها چه منتى بر آنها داريم، اخلاص و ارادت ما براى آنها چه نفعى دارد، شما و ما بر علماء امت چه منتى داريم؟ از آن شخص مسئله گو گرفته تا آن نبى مكرّم، تا ذات مقدّس حقّ، جلّ جلاله، هر كس به مرتبه و مقام خود كه راه هدايت را به ما نشان مىدهند، بر ما منّتها دارند كه جزاى آنها را در اين عالم نمىتوانيم بدهيم، اين عالم لايق جزاى آنها نيست: فللّه و لرسوله و لأوليائه المنّة.
چنانچه خداى تعالى مىفرمايد: قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَىَّ إسْلامَكُمْ بَلِ اللَّه يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَديكُمْ لِلإيمانِ إنْ كُنْتُمْ صادِقينَ إنَّ اللَّه يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمواتِ وَ الأرْضِ وَ اللَّه بَصيرٌ بِما تَعْمَلونَ. [1] يعنى «بگو به آنها كه به تو منت گذاشتند به اسلام خود، و گفتند ما اسلام آورديم بىجنگ: «منت نگذاريد بر من به اسلام خود، بلكه خدا منّت مىگذارد بر شما به هدايت كردن شما را به ايمان كه مدعى آن هستيد، اگر شما راستگو هستيد در اين ادعا، همانا خدا مىداند پنهانيهاى آسمانها و زمين را، و خدا بيناست به آنچه مىكنيد.» پس، اگر ما صادق باشيم در دعوى ايمان، خداوند در همين ايمان هم بر ما منت دارد. خداوند بصير به عالم غيب است و مىداند صور اعمال ما و صورت ايمان و اسلام ما در عالم غيب چيست. ما بيچارهها چون اطلاع از حقيقت نداريم، از مسئله گو كسب علم مىكنيم و به او منت مىگذاريم، تقليد عالم مىكنيم، منت مىگذاريم، نماز جماعت به عالم مىخوانيم، به او منت مىگذاريم، با اينكه آنها بر ما منت دارند و خود ما خبر نداريم. بلكه اين منّتها اعمال ما را واژگون مىنمايد و در سجين كشيده آنها را به باد فنا مىدهد.
مقام دوم و در آن دو فصل است
فصل اوّل
بدان كه ريا در اين مقام گرچه به شدت مقام اوّل نيست، ولى بعد از تنبّه به يك