بسندى المتّصل إلى شيخ المحدّثين و أفضلهم، محمّد بن يعقوب الكلينىّ، رحمه اللّه تعالى، عن محمّد بن يحيى، عن أحمد بن محمّد، عن ابن محبوب، عن عبد اللّه بن سنان، قال ذكرت لأبي عبد اللّه، عليه السّلام، رجلا مبتلى بالوضوء و الصّلاة، و قلت: هو رجل عاقل. فقال أبو عبد اللّه، عليه السّلام: و أىّ عقل له و هو يطيع الشّيطان؟ فقلت له: و كيف يطيع الشّيطان! فقال: سله هذا الّذى يأتيه من أىّ شيء هو، فإنّه يقول لك: من عمل الشّيطان. [1] ترجمه «عبد اللّه بن سنان گويد ياد كردم براى حضرت صادق، عليه السلام، مردى را كه مبتلا بود به وسوسه در وضو و نماز و گفتم: «او مرد عاقلى است.» حضرت صادق، عليه السلام، فرمود كه « [چه] عقلى براى اوست و حال آنكه پيروى شيطان مىكند؟» گفتم به آن حضرت: «چگونه پيروى شيطان مىكند!» فرمود: «از او سؤال كن اينكه مىآيد او را چه چيز است آن، پس همانا مىگويد: از عمل شيطان است.» شرح بدان كه وسوسه و شك و تزلزل و شرك و اشباه آنها از خطرات شيطانيه و القائات ابليسيه است كه در قلوب مردم مىاندازد، چنانچه طمأنينه و يقين و ثبات و خلوص و امثال اينها از افاضات رحمانيه و القائات ملكيه است.
و تفصيل اين اجمال به طريق اختصار آن است كه قلب انسانى لطيفهاى است كه متوسط است بين نشئه ملك و ملكوت و عالم دنيا و آخرت. يك وجهه آن به عالم
[1] اصول كافى، ج 1، ص 12، «كتاب العقل و الجهل»، حديث 10.