و ما آنچه بيان كردنى و مناسب است در ضمن چند فصل به رشته تحرير در مىآوريم، و على اللّه التّكلان.
فصل
بدان كه در محل خود مقرر است كه مقدمات قياس بالنسبة به نتايج، و ادله [و] براهين در هر علمى نسبت به مدلولات و مبرهنات، به منزله معدّات هستند، نه آنكه استقلال تامّ دارند، و نه آنكه بىارتباط باشند يكسره با آنها. و در اين مقام دو طايفه جبرى و تفويضى خلاف كردند و از طريق اعتدال به يكسو شدند، و هر يك به مقتضاى مذهب خود طرفى را اختيار كردند. آن يك گويد كه مقدمات مستقلند كه اگر سدّ باب عالم غيب و قبض افاضه عالم ملكوت گردد، انسان از نفس مقدمات علم به نتايج حاصل كند. و ديگرى گويد كه مقدمات بكلى بىارتباط به نتايج است. و عادة اللّه جارى شده كه پس از مقدمات القاى نتايج در ذهن انسان كند، و مقدمات صورتا مربوط به نتايج است و در حقيقت بى ربط محض است.
و هر يك از اين دو مذهب، چون مذهب هر يك از اين دو طايفه، پيش ارباب معارف حقه و علوم حقيقيه باطل، و حق، وفاقا لأهله، آن است كه مقدمات ارتباط اعدادى دارند، و نفس را حاضر نمايند از براى القاى علوم از مبادى عاليه غيبيه در آن. و ما اكنون در صدد شرح اين مذهب و تزييف آن دو نيستيم، زيرا كه از مقصد ما خارج است، و ذكر آن تطفّلا براى بيان مطلب ديگر است، و آن آن است كه پس از آنكه دانسته شد كه القاى علوم و معارف از عوالم غيبيه و تابع ارتباط نفوس است بدان، چنانچه در حديث است: ليس العلم بكثرة التّعليم، بل هو نور يقذفه [اللّه] فى قلب من يشاء. [2] «نيست دانش به بسيارى آموختن و آموخته شدن، بلكه آن نورى است كه مىاندازد آن را خدا در دل هر كس مىخواهد» پس هر يك از نفوس كه ارتباط به ملكوت اعلى و عالم ملائكه مقربين پيدا كند، القائاتى كه در آن شود القاء ملكى و علومى كه به آن افاضه شود علوم حقيقيه و از عالم ملائكه است. و هر يك كه ارتباط به عالم ملكوت اسفل و عالم جنّ و شيطان و نفوس خبيثه پيدا كند، القائات آن القاى شيطانى و از قبيل جهالات مركبه و حجب مظلمه است. و از اين جهت است كه ارباب معارف و اصحاب علوم حقيقيه تصفيه نفوس و اخلاص نيّات و تصحيح قصود را در تحصيل علوم، خصوصا معارف حقه و علوم شرعيه، اوّل شرط
[1] در حديث عنوان بصرى از امام صادق (ع) آمده است: ليس العلم بالتعلّم، إنّما هو نور يقع في قلب من يريد اللّه تبارك و تعالى أن يهديه. بحار الانوار، ج 1، ص 225، «كتاب العلم»، باب 7، حديث 17.