امور معنوى، چه صور اخروى يا كمالات و مدارج، بالجمله هر چه غير حقّ است، از اهل دنياست و زاهد نيست در دنيا، و محروم از آخرت حقيقى و بهشت لقاء، كه اعلى مراتب بهشت است، مىباشد، گرچه داراى مراتب ديگر از كمالات معنوى و بهشتهاى عالى مرتبه باشد، چنانچه اهل دنيا در اموال دنيوى و مقامات آن مختلفند.
و آن مقامات از اهل اللّه بودن بسى دور است.
فصل در تعريف اخلاص
بدان كه از براى «اخلاص» تعريفهايى كردند كه ما ذكر بعضى از آنها را كه پيش اصحاب سلوك و معارف متداول [است] مىكنيم به طريق اجمال.
الإخلاص تصفية العمل من كلّ شوب. [1] «اخلاص صافى نمودن عمل است از هر خلطى.» و اين اعم است از آن كه شوب به رضاى خود داشته باشد، يا شوب به رضاى مخلوقات ديگرى.
و از شيخ اجل بهائى منقول است كه اصحاب قلوب از براى آن تعريفاتى كردهاند: قيل: تنزيه العمل أن يكون لغير اللّه فيه نصيب. «گفته شده است كه آن پاكيزه نمودن عمل است از اينكه از براى غير خدا در آن نصيبى باشد.» و اين نيز قريب به تعريف سابق است. و قيل: أن لا يريد عامله عليه عوضا في الدّارين. [2] و «گفته شده كه آن اين است كه اراده نكند عامل آن عوضى براى آن در دو دنيا.» و از صاحب غرائب البيان نقل شده است كه «مخلصان آنها هستند كه عبادات خدا كنند به طورى كه نبينند خود را در عبوديت او و نه عالم و اهل آن را، و تجاوز نكنند از حدّ عبوديت در مشاهده ربوبيت. پس، وقتى كه ساقط شد از بنده حظوظ او از خاك تا عرش، راه دين را سلوك كرده. و آن طريق بندگى و عبوديتى است كه خالص باشد از ديدن حوادث به واسطه شهود روح جمال پروردگار را. و اين است دينى كه حق تعالى اختيار فرموده است براى خود و از غير حق تخليص فرمود آن را و فرمود: الا للّه الدّين الخالص. [1] و دين خالص نور قدم است پس از متلاشى شدن حدوث، در بيابان نور عظمت و وحدانيت. گويى خداى تعالى دعوت فرموده بندگان خود را بر