در معارف الهيه يافت نشود. پس اگر طالب كمالات صوريه و معنويه هستى و سالك طريق آخرت و مسافر و مهاجر إلى اللّه هستى، قلب را عادت بده به تذكر محبوب و دل را عجين كن با ياد حق تبارك و تعالى.
فصل در بيان آنكه ذكر تام آن است كه حكمش به تمام مملكت سرايت كند
گرچه ذكر حق و تذكر از آن ذات مقدس از صفات قلب است و اگر قلب متذكر شد تمام فوايدى كه براى ذكر است بر آن مترتب مىشود، ولى بهتر آن است كه ذكر قلبى متعقّب به ذكر لسانى نيز گردد. اكمل و افضل تمام مراتب ذكر آن است كه در نشئات مراتب انسانيه سارى باشد و حكمش به ظاهر و باطن و سرّ و علن جارى شود، پس، در سرّ وجود حق جلّ و علا مشهود باشد و صورت باطنيه قلب و روح صورت تذكر محبوب باشد، و اعمال قلبيه و قالبيه تذكرى باشد، و اقاليم سبعه ظاهريه و ممالك باطنيه مفتوح به ذكر حق و مسخر به تذكر جميل مطلق باشند. بلكه اگر حقيقت ذكر صورت باطنى قلب شد و فتح مملكت قلب به دست آن گرديد، حكمش در ساير ممالك و اقاليم سرايت مىكند: حركات و سكنات چشم و زبان و دست و پا و اعمال ساير قوا و اعضا با ذكر حق انجام گيرند و بر خلاف وظايف انجام امرى ندهند، پس حركات و سكنات آنها مفتوح و مختوم به ذكر حق شود، و بِسْمِ اللَّه مَجْريها و مُرْسيها [1] در تمام ممالك نفوذ كند، و در نتيجه متحقق به حقيقت اسماء و صفات شود، بلكه صورت اسم اللّه اعظم و مظهر آن گردد. و اين غايت القصواى كمال انسانى و منتهى الآمال اهل اللّه است. و به هر مرتبه كه از اين مقام نقصان حاصل شود و نفوذ ذكر كم شود، كمال انسانى به همان اندازه ناقص گردد، و نقصان ظاهر و باطن هر يك به ديگرى سرايت كند، زيرا كه نشئات وجود انسانى با هم مرتبط و از هم متأثرند. و از اين جا معلوم مىشود كه ذكر نطقى و زبانى، كه از تمام مراتب ذكر نازلتر است، نيز مفيد فايده است، زيرا كه اوّلا زبان در اين ذكر به وظيفه خود قيام كرده، گرچه قالب بيروحى باشد. و ثانيا اينكه ممكن است اين تذكر پس از مداومت و قيام به شرايط آن، اسباب باز شدن زبان قلب نيز شود. شيخ عارف كامل ما، جناب شاهآبادى، روحى فداه، مىفرمودند شخص ذاكر بايد در ذكر مثل كسى
[1] (و گفت سوار شويد در آن كشتى) بنام خدا در وقت راندنش و هنگام توقفش. (هود- 41)