شرح از اين حديث شريف معلوم مىشود كه تورات رايج بين يهود محرّف است و تغييراتى يافته. و علم تورات صحيح پيش اهل بيت، عليهم السلام، بوده. و از مطالب تورات و انجيل رايج نيز معلوم مىشود كه كلام يك نفر بشر متعارف هم نيست، بلكه با اوهام بعض اهل شهوت و هواى نفس منسجم گرديده.
محدث محقق، مرحوم مجلسى، رحمه اللّه، فرمايد: «گويا غرض حضرت موسى از اين سؤال اين بوده كه آداب دعا را سؤال كند، با علمش به اينكه حق تعالى اقرب است به ما از حبل وريد به احاطه علمى و قدرت و عليت. يعنى، آيا دوست دارى مناجات كنم تورا چنانكه نزديك مناجات مىكند، يا صدا زنم تورا چنانكه بعيد صدا مىزند. و به عبارت ديگر، وقتى به سوى تو نظر مىكنم تو از هر نزديكى نزديكترى، و وقتى به سوى خودم نظر مىكنم خود را در غايت دورى مىبينم. پس نمىدانم در دعا حال تورا ملاحظه كنم يا حال خود را. و احتمال مىرود اين سؤال از غير يا از قبل غير باشد، مثل سؤال رؤيت.» انتهى كلامه [1].
در احاطه قيّومى حق تعالى
محتمل است كه جناب موسى حال عجز خود را از كيفيت دعا بيان مىكند.
عرض مىكند بار پروردگارا، تو منزهى از اتصاف به قرب و بعد تا چون قريبان يا بعيدان تورا بخوانم، پس من متحيرم در امر و هيچ گونه دعا را در خور پيشگاه جلال تو نمىدانم. تو خود به من اجازه ورود به دعا و كيفيت آن را مرحمت فرما، و تعليم فرما مرا آنچه مناسب مقام مقدس تو است. پس جواب از مصدر جلال عزت صادر شد كه من حضور قيّومى دارم در جميع نشآت، همه عوالم محضر من است، من جليس آنانم كه يادم كنند و همنشين كسانى هستم كه متذكرم شوند. البته آن ذات مقدس متصف به قرب و بعد نشود و احاطه قيّومى و شمول وجودى دارد به جميع دايره وجود و سلسله تحقق. و اما آنچه در آيات شريفه كتاب كريم الهى وارد است از توصيف حق تعالى به قرب، مثل قوله تعالى: وَ إذا سَأَلَكَ عِبادي عَنّي فَانّي قَريبٌ. [1] و قوله عَزَّ مِنْ قائل: نَحْنُ أقَرَبُ إلَيْهِ من حبلِ الوَريدِ. [2] و غير اينها، مبنى بر يك نحو مجاز و استعاره است، و الا ساحت مقدسش منزه از قرب و بعد حسى و معنوى است، چه كه اينها مستلزم يك نحو تحديد و تشبيه است كه حق تعالى منزه از آن است. بلكه حضور قاطبه موجودات در بارگاه قدس او حضور تعلقى است، و احاطه آن ذات مقدس به ذرات كائنات و سلاسل موجودات احاطه قيّومى است، و آن از غير سنخ
[1] «چون بندگانم درباره من از تو پرسند، پس من بديشان نزديكم.» (بقره- 186).