مقصد كوچك دست بر نمىدارند، و اگر مطلوب كامل را نتوانستند تحصيل كنند، از مطلوب ناقص صرف نظر نمىكنند، تو نيز اگر به كمال آن نمىتوانى نايل شوى، از اصل مقصد و از صرف حقيقت آن باز نمان و هر مقدارى ممكن است در تحصيل آن اقدام كن.
فصل در نتيجه استغفار
از امورى كه براى شخص تائب لازم است بدان اقدام كند پناه بردن به مقام غفّاريت حق تعالى و تحصيل حالت استغفار است. از حضرت حق جلّ جلاله و مقام غفّاريت آن ذات مقدس با زبان قال و حال و سرّ و علن در خلوات، با عجز و ناله و تضرع و زارى، طلب كند كه بر او ستر كند ذنوب و تبعات آن را. البته مقام غفّاريت و ستّاريت ذات مقدس اقتضا مىكند ستر عيوب و غفران تبعات ذنوب را. چون كه صور ملكوتيه اعمال به منزله وليده انسان، بلكه بالاتر از آن، است، و حقيقت توبه و صيغه استغفار به منزله لعان است، حق تعالى به واسطه غفاريت و سترش آن وليدهها را با لعان مستغفر از او منقطع مىفرمايد. و هر يك از موجودات كه اطلاع بر حال انسان پيدا كردند، چه از ملائكه و كتّاب صحائف جرائم، و چه از زمان و مكان و اعضا و جوارح خود او، آنها را از آن گناه محجوب مىفرمايد، و همه را انساء مىفرمايد، چنانچه در حديث شريف اشاره به آن شده است كه مىفرمايد: ينسي ملكيه ما كتبا عليه من الذّنوب. و ممكن است وحى حضرت حق تعالى به اعضا و جوارح و بقاع ارض به كتمان معاصى، كه در حديث شريف است، همين انساء آنها باشد، چنانچه ممكن است فرمان به عدم شهادت باشد. و شايد مراد رفع آثار معاصى از اعضا باشد كه به واسطه آن شهادت تكوينى حاصل آيد، چنانچه اگر توبه نكند، هر يك از اعضايش ممكن است به لسان قال يا حال شهادت دهند بر كردههاى او در هر حال. چنانچه مقام غفّاريت و ستّاريت حق اقتضا كرده است كه الآن كه در اين عالم هستيم، اعضاى ما شهادتى بر اعمال ما ندهند، و زمان و مكان كردههاى ما را مستور دارند، همين طور در عوالم ديگر، اگر با توبه صحيحه و استغفار خالص از دنيا برويم، اعمال ما را مستور مىدارند، يا آنكه از اعمال ما بكلى محجوب