سابقه دعا تو را نعم وجود و كمالات وجود بخشيد، بسط بساط نعم غير محصوره و رحمتهاى غير متناهيه فرمود، و تمام موجودات مسخر تو كرد، اكنون هم از عدم صرف و از نابودى محض حالت بدتر نشده. خداوند وعده رحمت داده، وعده مغفرت فرمود، تو يك قدم پيش بيا و به سوى درگاه قدس او قدم گذار، او خود از تو با هر وسيلهاى هست دستگيرى مىفرمايد. و اگر نتوانستى تأديه حقوق او كنى، از حقوق خود مىگذرد، و حقوق ديگران را اگر نتوانستى تأديه نمايى، جبران مىفرمايد. قضيه جوان نبّاش [1] را، كه در عهد رسول اكرم، صلّى اللّه عليه و آله، بود، شنيدى.
اى عزيز، راه حق سهل است و آسان، ولى قدرى توجه مىخواهد. اقدام بايد كرد. با تسويف و تأخير امر را گذراندن و بار گناهان را هر روز زياد كردن كار را سخت مىكند، ولى اقدام در امر و عزم بر اصلاح امر و نفس راه را نزديك و كار را سهل مىكند. تو تجربه كن و چندى اقدام كن، اگر نتيجه گرفتى، صحت مطلب بر تو ثابت مىشود، و الا راه فساد باز است و دست گنهكار تو دراز.
و اما آن دو امر ديگر كه جناب امير المؤمنين، عليه السلام، فرموده است از شرايط كمال توبه و توبه كامله است، نه آنكه توبه بدون آنها تحقق پيدا نمىكند يا قبول نمىشود، بلكه توبه بدون آنها كامل نيست.
بدان كه از براى هر يك از منازل سالكان مراتبى است كه به حسب حالات قلوب آنها فرق مىكند. شخص تائب اگر بخواهد به مرتبه كمال آن نايل شود، بايد تدارك تروك را كه كرد- يعنى آنچه را كه ترك كرده بود تدارك كرد- تدارك حظوظ را نيز بكند. يعنى حظوظ نفسانيهاى كه در ايام معاصى براى او حاصل شده بود بايد تدارك كند. و آن به اين نحو صورت پذيرد كه آثار جسميه و روحيه كه در مملكت او حاصل شده بود از معاصى، در صدد برآيد كه از آن بكلى حك نمايد تا نفس به صقالت اوليه و روحانيت فطريه خود عود كند و تصفيه كامله از براى او حاصل آيد، چنانچه دانستى كه از براى هر معصيتى و هر لذتى در روح اثرى حاصل آيد، چنانچه در جسم نيز قوّتى حاصل شود از بعضى از آنها. پس شخص تائب بايد مردانه قيام كند و آن آثار را بكلى قلع كند، و رياضات جسميه و روحيه به خود دهد تا تبعات و آثار آن بكلى مرتفع شود. همان طور كه حضرت مولا دستور داده است.
پس به واسطه رياضات جسميه و امساك از مقوّيات و مفرّحات و گرفتن روزه مستحبى و يا واجبى، اگر به عهده اوست، گوشت حاصل از معاصى يا در ايام
[1] حكايت جوان نبّاش و توبه او در كتب تفسير و حديث نقل شده خلاصه آن اين است كه روزى معاذ بن جبل بر پيغمبر (ص) وارد شد و عرض كرد كه در آستانه درب جوانى است كه بشدت مىگريد و تمناى ملاقات دارد.
پيامبر او را پذيرفت و از سبب گريهاش پرسيد. گفت: «گناهان بزرگ كردهام و از آنها و خشم خداوند سخت مىترسم.» پيغمبر وى را به رحمت و بخشايشگرى خداوند اميدوار ساخت و فرمود خداوند از گناهان بزرگ در مىگذرد. سپس از گناه او سؤال كرد، جوان گفت: «هفت سال بود كه نبش قبر مىكردم و كفن مىدزديدم تا شبى قبر دختر جوانى از انصار را شكافتم و با جنازه او بخفتم: چون از آنجا باز مىگشتم ندايى شنيدم كه مرا از عذاب خدا بيم مىداد.» پيامبر چون حكايت جوان را شنيد او را از نزد خود راند. جوان بالاى كوهى رفت و چهل شبانه روز بر حال خود ناليد و گريست تا آيه و الذين اذا فعلوا فاحشة ... نازل گرديد پس پيامبر نزد او رفت و وى را بشارت داد كه خداوند توبه او را پذيرفته است. بحار الانوار، ج 6، ص 23، «كتاب العدل و المعاد»، «باب التوبة و انواعها و شرائطها»، حديث 26. و تفسير صافى ذيل آيه 135 سوره «آل عمران».