صبر بر آلام جسمانيه بوده كه به مقتضاى طبايع بشريه باعث تأثر است، يا صبر بر فراق محبوب بوده كه از مقامات بزرگ محبين است، و پس از اين ذكرى از آن مىشود، و الا صبر بر طاعات و معاصى و بليّات غير آنچه ذكر شد درباره آنها، بلكه شيعيان آنها، معنى ندارد.
عارف معروف، كمال الدين عبد الرزاق كاشانى، [1] در شرح منازل گويد:
«مراد شيخ كه فرمايد صبر خوددارى از شكايت است، شكايت به مخلوق است، و الا شكايت به حق تعالى و اظهار جزع در درگاه قدس او با صبر منافات ندارد، چنانچه حضرت ايوب عرض شكوى به حق نمود: أني مسّنى الشّيطان بنصب و عذاب [1] با آنكه حق تعالى او را مدح فرمايد: بقوله: أنّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إنَّهُ أوّابٌ. [2] و حضرت يعقوب عرض مىكند: إنّما أشكو بثّي و حزني إلى اللّه [3] با آنكه او از صابران بود. بلكه ترك شكايت به سوى حق اظهار تجلّد و ظهور به دعوى است.»- انتهى [2].
از سيره انبياء عظام و حضرات ائمه معصومين صلوات اللّه عليهم اجمعين، نيز چنان ظاهر مىشود كه با آنكه مقامات آنها بالاتر از صبر [و] رضا و تسليم بوده، مع ذلك هيچ گاه از دعا و عجز و تضرع در درگاه معبود خوددارى نمىكردند، و عرض حاجات خود را به حضرت حق تعالى مىنمودند. و اين مخالف با مقامات روحانيه نيست، بلكه تذكر حق و انس و خلوت با محبوب و اظهار عبوديت و ذلت در پيشگاه عظمت كامل مطلق غايت آمال عارفين و نتيجه سلوك سالكين است.
فصل در نتايج صبر است
بدان كه از براى صبر نتايج بسيار است، كه از جمله آنها ارتياض و تربيت نفس است. اگر انسان مدتى در پيشامدهاى ناگوار و بليّات روزگار و در مشقت عبادات و مناسك و تلخى ترك لذات نفسانيه، به واسطه فرمان حضرت ولىّ النعم، صبر كند و تحمل مشاقّ را گر چه سخت و ناگوار باشد بنمايد، كم كم نفس عادت مىكند و مرتاض مىشود و از چموشى بيرون مىآيد و سختى تحمل مشاقّ بر آن آسان
[1] « [پروردگارا] شيطان مرا معذب ساخته است.» (ص- 41).
[2] «ما ايّوب را بندهاى حليم و خويشتندار يافتيم، چه نيكو بندهاى بود، رجوعش دائم به درگاه ما بود.» (ص- 44- 45).
[3] «شكايت غم و اندوه خويش به خدا مىبرم.» (يوسف- 87).