به ربوبيت.» اينها كه ذكر شد در صورتى است كه قلب واقع باشد در مقام كثرت افعالى، والا از مقام توكل بگذرد و خارج از مقصود گردد.
پس، معلوم شد كه توكل را درجاتى است، و شايد درجهاى را كه حديث شريف متعرض شده است توكلى است كه در طايفه دوم باشد، زيرا كه مبادى آن را علم قرار داده. و شايد اشاره به درجات ديگر كه در اعتبار ديگر است باشد. زيرا كه از براى توكل درجات ديگرى به تقسيم ديگر است. و آن چنان است كه همان طور كه در درجات سلوك اصحاب عرفان و رياضت از مقام كثرت به وحدت مثلا كمكم رسند و فناى مطلق افعالى دفعتا واقع نشود، بلكه تدريجا شود- اوّل در مقام خود و پس از آن در ساير موجودات مشاهده شود- حصول توكل و رضا و تسليم و ساير مقامات نيز بتدريج گردد: ممكن است اوّل در پارهاى امور و در اسباب غائبه خفيه توكل كند، پس از آن كمكم به مقام مطلق رسد، چه اسباب ظاهره جليّه داشته باشد يا اسباب باطنه خفيه، و چه در كارهاى خود باشد يا بستگان و متعلقان خود. از اين جهت در حديث شريف فرمود يكى از درجات آن است كه در تمام امورت توكل كنى.
فصل در بيان فرق بين توكل و رضاست
بدان كه مقام «رضا» غير از مقام توكل است، بلكه از آن شامختر و عالىتر است، زيرا كه «متوكل» طالب خير و صلاح خويش است، و حق تعالى را كه فاعل خير داند وكيل كند در تحصيل خير و صلاح، و «راضى» فانى كرده است اراده خود را در اراده حق و از براى خود اختيارى نكند، چنانچه از بعض اهل سلوك پرسيدند: ما تريد؟ قال: اريد أن لا اريد [1] مطلوب او مقام «رضا» بود.
و اما در حديث شريف كه فرموده است: فما فعل بك كنت عنه راضيا. مقصود از آن، مقام رضا نيست، و لهذا دنبال آن فرموده: «بدانى كه حق تعالى هر چه مىكند خير و فضل تو در آن است.» گويى حضرت خواسته است در سامع ايجاد مقام توكل فرمايد، لهذا از براى آن مقدماتى ترتيب داده است: اوّل فرموده: تعلم
[1] اين كلام از بايزيد نقل شده است. شرح منازل السائرين، ص 89، قسم چهارم در اخلاق- باب «رضا»