و «توكّل» به حسب لغت اظهار عجز است و اعتماد بر غير است. و اتّكلت على فلان في أمرى، اعتمدته. و أصله: إوتكلت. و «حسبه» أى، محسبه و كافيه [1]. و «يألوك» از ألا، يألو، ألوا، به معنى «تقصير» است. بعضى گفتهاند وقتى كه متعدّى به دو مفعول شود، تضمين شود معنى منع را [1]. و آن بد نيست و معنى سليستر آيد، گرچه لزومى هم ندارد و با معنى تقصير هم درست آيد، چنانچه از صحاح هم خلاف آن استفاده شود، زيرا كه او گويد: «ألا يألو، أى قصّر. و فلان لا يألوك نصحا.» [2] از آن معلوم شود كه با دو مفعول نيز به همان معنى است. و توكل غير از تفويض است و هر دو غير از «رضا» و غير از «وثوق» هستند، چنانچه پس از اين بيان خواهد شد ان شاء اللّه. و ما در ضمن چند فصل آنچه محتاج است حديث شريف به بيان شرح دهيم.
فصل در بيان معانى توكل است و درجات آن
بدان كه از براى «توكل» معانى متقاربهاى با تعبيرات مختلفه نمودند به حسب مسالك مختلفه:
چنانچه صاحب منازل السائرين فرمايد: «التّوكّل كلة الأمر كلّه إلى مالكه و التّعويل على وكالته. [2] يعنى «توكل» واگذار نمودن تمام امور است به صاحب آن و اعتماد نمودن است [بر] وكالت او.» و بعض عرفا فرمودند: التّوكّل طرح البدن في العبوديّة و تعلّق القلب بالرّبوبيّة. [3] يعنى «توكل» انداختن بدن است در بندگى و تعلق قلب است به پرورندگى.» يعنى صرف قواى بدن را در راه اطاعت حق، و تصرف ننمودن در امور و واگذار نمودن آنها را به پروردگار.
و بعضى گفتهاند: التّوكّل على اللّه انقطاع العبد في جميع ما يأمله من المخلوقين. يعنى «توكل بر خدا بريدن بنده است تمام آرزوهاى خود را از مخلوق و پيوستن به حق است از آنها.» بالجمله، معانى مذكوره متقارب در معنى هستند و بحث در مفهوم لزومى
[1] «و اتكلت على فلان في أمرى» يعنى در كار خويش بر او تكيه كردم. و اصل آن «اوتكلت» است. و حسبه يعنى او را كافى است.
[2] «ألا، يألو»، يعنى كوتاهى كرد، و فلانى در خير خواهى تو كوتاهى ننمود.
[3] اين كلام از أبو تراب نخشبى نقل شده است. رساله قشيريه- ج 1. ص 468.
______________________________
[1] مرآة العقول، ج 8، ص 23. «كتاب ايمان و كفر»، «باب التفويض»، حديث 5.