انسان بكلى آخرت را فراموش مىكند و مقصد از ياد انسان مىرود. و خدا نكند كه انسان سفر دور و دراز پر خطرى در پيش داشته باشد و وقت او تنگ باشد و عدّه و عدّه براى او خيلى لازم باشد، و هيچ نداشته باشد، و با همه وصف از ياد اصل مقصد بيرون رود. و معلوم است اگر اين نسيان حاصل شد، هيچ در فكر زاد و توشه برنيايد و لوازم سفر را تهيه نكند، و ناچار وقتى سفر پيش آيد، بيچاره شود و در آن سفر افتاده و در بين راه هلاك گردد و راه به جايى نبرد.
فصل
پس اى عزيز، بدان كه يك سفر پر خطر لازمى در پيش است كه عدّه و عدّه آن و زاد و راحله آن علم و عمل نافع است، و وقت سفر معلوم نيست چه وقت است، ممكن است وقت خيلى تنگ باشد و فرصت از دست برود. انسان نمىداند چه وقت كوس رحيل مىزنند كه بايد ناچار كوچ كند. اين طول امل كه من و تو داريم، كه از حبّ نفس و مكايد شيطان و شاهكارهاى آن ملعون است، به طورى ما را از توجه به عالم آخرت باز داشته كه در فكر هيچ كار نيفتيم. و اگر مخاطرات سير و موانع حركت داشته باشيم، در صدد اصلاح آن به توبه و انابه و رجوع به حق برنياييم و هيچ در صدد جمع زاد و راحله نباشيم، ناگاه اجل موعود در رسد و ما را بىزاد و راحله و بى تهيه سفر ببرد: نه عمل صالحى داريم و نه علم نافعى، و مؤنه آن عالم روى اين دو مطلب چرخ مىزند، و ما هيچيك را تهيه نكرديم. اگر عملى هم كرده باشيم، خالص و بى غل و غش نبوده، بلكه با هزاران موانع قبول به جا آورديم. و اگر علمى تحصيل نموديم، علم بيحاصل و نتيجه بوده كه خود يا لغو و باطل است و يا از موانع بزرگ راه آخرت است. اگر اين علم و عمل ما نافع بود، در ما كه سالهاى سال است دنبال آن هستيم بايد تأثير واضحى كرده باشد و در اخلاق و اطوار ما تفاوتى حاصل شده باشد، چه شده است كه علم و عمل چهل پنجاه ساله ما در قلوب ما اثر ضد بخشيده و دلهاى ما را از سنگ خارا سختتر كرده؟ از نماز كه معراج مؤمنان است ما را چه حاصل شده؟ كو آن خوف و خشيتى كه لازم علم است؟ اگر خداى نخواسته با اين حال كه هستيم ما را كوچ دهند، خسارتهاى بزرگى و حسرتهاى بسيارى در پيش داريم كه زايل شدنى نيست.
پس، نسيان آخرت از امورى است كه اگر ولىّ اللّه اعظم، امير المؤمنين،