ايمان را از چنگ تو ربود، ديگر قابليت رحمت و شفاعت نخواهى داشت. بلى، رحمت حق سرشار است در دو دنيا، تو اگر طالب رحمتى، چرا از اين رحمتهاى پياپى كه در اين عالم مرحمت فرموده و بذر رحمتهاى عوالم ديگر است برخوردار نمىشوى. اين همه انبيا و اولياء خدا تو را دعوت كردند به خوان نعمت و مهمانخانه الهى، نپذيرفتى و با يك وسوسه خنّاس و القاء شيطانى همه را كنار گذاشتى.
محكمات كتاب خدا و متواترات احاديث انبيا و اوليا و ضروريات عقول عقلا و براهين قطعيه حكما را فداى خطرات شيطانى و هواهاى نفسانى كردى. اى واى به حال من و تو از اين غفلت و كورى و كرى و جهالت!
فصل در عصبيتهاى اهل علم است
يكى از عصبيتهاى جاهليت ايستادگى در مطالب علميه است و حمايت كردن از حرفى است كه از خودش يا معلمش يا شيخش صادر شده، نه براى اظهار حق و إبطال باطل. معلوم است اين عصبيت از جهاتى زشتتر و از حيثياتى نارواتر است از ساير عصبيتها: يكى از جهت متعصب. زيرا كه اهل علم، كه بايد مربى بنى نوع بشر باشد و شاخه شجره نبوت و ولايت است و به وخامت امور مطلع و عواقب اخلاق فاسده را مىداند، اگر خداى نخواسته خود عصبيت جاهليت داشته باشد و متصف به صفات رذيله شيطانيه باشد، حجت بر او تمامتر و مورد مؤاخذه بيشتر واقع گردد.
كسى كه خود را معرفى كند به اينكه چراغ هدايت مردم و شمع محفل انس و راهنماى سعادت و معرّف طرق آخرت است، اگر خداى نخواسته عامل به قول خود نباشد و باطنش با ظاهر مخالف باشد، در زمره اهل ريا و نفاق به حساب آيد و از علماى سوء و عالم بلا عمل است كه جزاى آن بزرگتر و عذاب آن اليمتر است، و مثل آنها را در قرآن كريم ذكر فرموده: بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْم الَّذينَ كَذَّبُوا بآياتِ اللَّه وَ اللَّه لا يَهْدِى القَوْمَ الظّالِمينَ. [1] پس، بر اهل علم خيلى لازم است كه اين مقامات را حفظ كنند و خود را كاملا از اين مفاسد پاك كنند تا هم اصلاح آنها شود و هم اصلاح جامعه را كرده وعظ آنها مؤثر گردد و پند آنها در قلوب موقعيت پيدا كند. فساد عالم موجب فساد امت شود، و معلوم است فسادى كه ماده فسادهاى ديگر شود و خطيئهاى كه خطيات ديگر زايد، بالاتر و بزرگتر است پيش ولىّ النعم از فساد جزئى غير متعدى.
[1] «چه بد است مثل گروهى كه آيات خدا را دروغ پنداشتند و خداوند گروه ستمكاران را راهنمايى نخواهد كرد.» (جمعه- 5).