مىفرمايد: و اللّه لابن أبي طالب آنس بالموت من الطّفل بثدى أمّه. [1] «به خدا قسم كه پسر أبو طالب مأنوستر است به مردن از بچه به پستان مادرش.» زيرا كه آن سرور حقيقت اين عالم را مشاهده كرده به چشم ولايت، و جوار رحمت حق تعالى را به هر دو عالم ندهد. و اگر به واسطه مصالحى نبود، در اين محبس ظلمانى طبيعت نفوس طاهره آنها لحظهاى توقّف نمىكرد. و خود وقوع در كثرت و نشئه ظهور و اشتغال به تدبيرات ملكى، بلكه تأييدات ملكوتى، براى محبين و مجذوبين رنج و المى است كه ما تصور آن را نمىتوانيم كنيم. بيشتر ناله اوليا از درد فراق و جدايى از محبوب است و كرامت او، چنانچه در مناجاتهاى خود اشاره بدان كردهاند، [1] با اينكه آنها احتجابات ملكى و ملكوتى را نداشتهاند و از جهنم طبيعت گذشتهاند و آن خامده بوده و فروزان نبوده [2] و تعلقات عالم در آنها نبوده و قلوب آنها خطيئه طبيعى نداشته، ولى وقوع در عالم طبيعت خود حظ طبيعى است، و التذاذ قهرى كه در ملك حاصل مىشد، براى آنها و لو به مقدار خيلى كم هم باشد اسباب حجاب بوده. چنانچه از حضرت رسول اكرم، صلّى اللّه عليه و آله، منقول است كه مىفرمود: ليغان على قلبي و إنّى لأستغفر اللّه في كلّ يوم سبعين مرّة. [3] و شايد خطيئه حضرت آدم، ابو البشر، همين توجه قهرى به تدبير ملك و احتياج قهرى به گندم و ساير امور طبيعيه بوده، و اين از براى اولياء خدا و مجذوبين خطيئه است. و اگر به آن جذبه الهيه حضرت آدم مىماند و وارد در ملك نمىشد، اين همه بساط رحمت در دنيا و آخرت بسط پيدا نمىكرد. از اين مقام بگذرم. تا اين اندازه هم از طور اين اوراق خارج شدم.
فصل در بيان تأثير حظوظ دنيويه در قلب و مفاسد آن
بدان كه نفس در هر حظى كه از اين عالم مىبرد در قلب اثرى از آن واقع مىشود كه آن تأثر از ملك و طبيعت است و سبب تعلق آن است به دنيا. و التذاذات هر چه بيشتر باشد قلب از آن بيشتر تأثر پيدا مىكند و تعلق و حبش بيشتر مىگردد، تا آنكه تمام وجهه قلب به دنيا و زخارف آن گردد. و اين منشأ مفاسد بسيارى است.
تمام خطاهاى انسان و گرفتارى به معاصى و سيّآت براى همين محبت و علاقه است، چنانچه در حديث كافى گذشت. [2] و از مفاسد بسيار بزرگ آن، چنانچه حضرت شيخ عارف [4] ما، روحى فداه،
[1] امير المؤمنين (ع) در دعاى «كميل» مىفرمايد: الهى و ربّى هبنى صبرت على عذابك فكيف اصبر على فراقك.
(اى خدا و اى پروردگارم، گيرم كه در عذابت شكيبايى نمايم چگونه در دورىات شكيبا باشم.)- مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ص 587 در «اعمال شب نيمه شعبان».
[2] اشاره است به حديث: «و لهذا لمّا سئل بعض ائمتنا عن عموم الآية المذكورة (مريم- 71) قال: «جزناها و هي خامدة» و براى اين وقتى كه از يكى از امامان درباره عموم آيه پرسيده شد در جواب فرمودند: ما از آن گذر كرديم و خاموش بود. علم اليقين، ج 2، ص 971.
[3] «گاه دلم را كدورتى مىپوشاند و من براستى كه هر روز هفتاد بار از خداوند درخواست آمرزش مىكنم.» مستدرك الوسائل، ج 5، ص 320، «كتاب الصلاة،»، «ابواب الذكر»، باب 22، حديث 2.
[4] مراد مرحوم آية اللّه شاهآبادى (ره) است. و حديث 1، پاورقى 51.