و اختصاص داده به خاصه نعم خود. خصوصا اگر محسود اهل علم و ديانت باشد و حسد به واسطه آنها باشد، كه البته حسد ورزيدن به آنها قبيحتر و عداوت با آنها عاقبتش بدتر است. البته به نفس بايد فهماند كه اينها بندگان خاص خدا هستند كه توفيق الهى شامل حالشان شده و آنها را به اين نعمت عظمى اختصاص داده. و اين نعم بايد محبت در نفس ايجاد كند نسبت به صاحبان آنها، و بايد انسان آنها را محترم دارد و خاضع نسبت به آنها باشد، پس اگر ديد كه چيزهايى كه بايد موجب محبت و خضوع شود در نفس ضد آن بروز كرد، بداند كه خيلى شقاوت به او چيره شده و ظلمت به باطن او غلبه كرده، و حتما در صدد اصلاح از طرق علميه و عمليه برآيد. و بداند كه اگر در صدد ايجاد محبت برآمد زود موفق مىشود، زيرا كه نور محبّت قاهر است بر ظلمت و كدورت، و خداى تبارك و تعالى وعده فرموده كه مجاهدان را هدايت كند و آنها را به لطف خفى خود اعانت فرمايد و توفيق عنايت نمايد. انّه ولىّ التوفيق و الهداية.
فصل در ذكر حديث «رفع»
بدان كه در بعضى از احاديث شريفه وارد شده كه رسول اكرم، صلّى اللّه عليه و آله، فرمود كه «برداشته شده است از امت من نه چيز، و از جمله آنها حسد است در صورتى كه ظاهر نشود به دست يا زبان. [1]» البته امثال اين حديث شريف نبايد مانع شود از جديت در قلع اين شجره خبيثه از نفس پاك كردن روح را از اين آتش ايمان سوز و آفت دين برانداز. زيرا كه كم اتفاق مىافتد كه اين ماده فساد قدم به نفس بگذارد و در نفس توليد فسادهاى گوناگون نكند و به هيچ نحو از او اثرى ظاهر نگردد و ايمان انسان محفوظ بماند. با اينكه در احاديث صحيحه وارد شده كه اين صفت ايمان را مىخورد و آفت ايمان است [2]، و خداى تعالى از صاحب آن برائت كرده و خود را از او و او را از خود نفى كرده. پس يك چنين امر بزرگى و فساد مهمى را كه به واسطه آن همه چيز انسان در خطر است نبايد انسان از او غفلت كند و به واسطه حديث «رفع» مغرور گردد. پس، تو جديت خود را بكن و شاخههاى او را بزن و در صدد اصلاح باش و نگذار از او ترشحى در خارج بشود، آن وقت ريشه آن سست
[1] اصول كافى، ج 2، ص 463، «كتاب ايمان و كفر»، «باب ما رفع عن الامة»، حديث 2.