با يك ماه يا يك سال زحمت جزئى دنيايى با اختيار خود ممكن است اصلاح كرد و گرفتارى دنيا و آخرت را به آخر رساند، نگذار بماند و تو را هلاك كند.
فصل در بيان ريشه فسادهاى اخلاقى است
پيش از اين ذكر شد [1] كه ايمان، كه حظ قلب است، غير از علم، كه حظ عقل است، مىباشد. كليه مفاسد اخلاقى و اعمالى از اين است كه قلب بيخبر از ايمان است و آنچه عقل ادراك به واسطه برهان عقلى يا اخبار انبيا كرده به قلب نرسانده و دل از او بيخبر است. يكى از معارفى كه حكيم و متكلم و عامه مردم از اهل شرايع تصديق دارند و جاى شبهه براى احدى نيست، آن است كه آنچه به قلم قدرت حكيم على الاطلاق، جلّت قدرته، جريان پيدا كرده، از وجود و كمالات آن و از بسط نعمت و تقسيم آجال و ارزاق، بهترين نقشه و جميلترين نظام است و مطابق با مصالح تامه، و نظام كلى اتم نظام متصوّر است. منتها هر يك به لسان خاص خود و اصطلاح مخصوص به فن خود طورى بيان اين لطيفه الهيه و حكمت كامله را كرده [اند]: عارف گويد: ظلّ جميل على الاطلاق جميل على الاطلاق است. حكيم گويد: نظام عينى مطابق نظام علمى، خالى از نقص و شرور است، و شرور متوهمه جزئيه براى رساندن موجودات به كمالات لايقه به خود است. [2] و متكلم و اهل شرايع گويند: حكيم افعالش از روى حكمت و صلاح است، و دست عقول جزئيّه محدوده بشر از دامن ادراك مصالح [كامنه] در تقديرات الهيه كوتاه است. [3] اين مطلب در لسان همه جريان دارد و هر كس به اندازه سعه علم و عقلش براى آن برهانى اقامه كرده، ولى چون از حد قيل و قال تجاوز نكرده و به مرتبه قلب و حال نرسيده، لسانهاى اعتراض باز است و هر كس حظ ايمانى ندارد، به لسانى تكذيب قول و برهان خود كند. فسادهاى اخلاقى هم روى اين زمينه است: آن كس كه حسد مىورزد و زائل شدن نعمت غير را آرزو كند و كينه صاحب نعمت را در دل دارد، بداند كه ايمان ندارد كه حق تعالى از روى صلاح تام اين نعمت را نصيب او كرده و دست فهم ما از آن كوتاه است. و بداند كه ايمان ندارد به عدل خداى تعالى و قسمت را عادلانه نمىداند. تو در اصول عقايد مىگويى خداى تعالى عادل است، اين جز