پاسخ نياز سالك را ناز گويند.
ناقوس
زنگ دير و كليساها را گويند و در اصطلاح، كنايه از توبه و انابت و زهد و عبادت است.
ناله
در اصطلاح اهل سلوك، مناجات را گويند.
نسيم
باد ملايم است و در اصطلاح، آنچه اخبار از عنايت حق دهد.
نظر
نگاه و ديدن است؛ و در اصطلاح اهل معرفت، التفات و توجّه در حقايق موجودات است و نيز التفات الهى بر سالك راه حق، و توجّه بنده به حق را هم گويند.
نفس
در تعريف نفس گفتهاند: جوهرى مجرّد است كه در ذات به ماده نيازى ندارد ولى در فعل به ماده نيازمند است. عرفا گفتهاند:
نفس، زندان روح و دنيا، زندان نفس است.
نقاب
موانعى را گويند كه معشوق را از عاشق دور دارد و نيز سدّى است در سلوك، كه سالكان را پديدار شود.
نور
در عرفان، حقتعالى نور حقيقى و مطلق است؛ به حكم آيهى مباركه: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ... (نور/ 35).
نيستى
در لسان عرفا، آن است كه سالك در راه حق فانى شود و از هستى خويش هيچ نبيند.
وادى ايمن
واديى است كه در آن موسى (ع) را نداى حق رسيد؛ و در اصطلاح سالكان، عبارت است از طريق تصفيه دل.
وجد
شادى و نشاط؛ در لسان عرفا، عبارت از چيزى است كه بدون جهد بر قلب وارد شود.
و نيز گويند: برقهاى درخشندهاى است كه به سرعت خاموش شود.
وجود
وجود، همان هستى است. وجود را به دريايى موّاج تشبيه كردهاند كه هر موجى از آن به صورت موجود و نفس انسانى ظهور كند.