عطر يار
ما ندانيم كه دلبسته اوئيم همه
مست و سرگشته آن روى نكوئيم همه
فارغ از هر دوجهانيم و ندانيم كه ما
در پى غمزه او باديه پوئيم همه
ساكنان در ميخانه عشقيم مُدام
از ازل مست از آن طرفه سبوئيم همه
هرچه بوئيم ز گلزار گلستان وى است
عطر يار است كه بوئيده و بوئيم همه
جُز رُخ يار جمالى و جميلى نبود
در غم اوست كه در گفت و مگوئيم همه
خود ندانيم كه سرگشته و حيران همگى
پى آنيم كه خود روى به روئيم همه