responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مقالات نویسنده : مقالات    جلد : 1  صفحه : 11

هدف امام حسین علیه السلام از قیام عاشورا

کد مطلب: ١٠٣٧٧ تاریخ انتشار: ٠٩ ارديبهشت ١٣٩٥ - ٠٨:١٨ تعداد بازدید: 1317 مقالات » عمومي هدف امام حسین علیه السلام از قیام عاشورا

هدف اول: امر به معروف و نهی از منکر

هدف دوم: زنده كردن سنت و مبارزه با بدعت

هدف سوم: مبارزه با ظلم

هدف چهارم: طلب شهادت

ديدگاه علما

هدف پنجم: تشکیل حکومت اسلامي

علما و محققین شیعه بر اساس روايات اهل بيت عليهم السلام و تحليل تاريخي كلامي، به بحث درباره اهداف امام حسین علیه السلام از قیام عاشورا پرداخته اند و حتی در این زمینه کتابهای نگاشته شده است.

در اين نوشتار به صورت مختصر در دو ساحت به بيان اهداف آن حضرت مي پردازيم:

1ـ تحليل اهداف آن حضرت بر اساس خطبه هاي امام حسين عليه السلام و روايات اهل بيت عليهم السلام.

2ـ تحليل اهداف آن حضرت از ديدگاه علما

هدف اول: امر به معروف و نهی از منکر

یکی از اهدافی که از خطبه های امام حسین علیه السلام به وضوح به دست مي آيد، امر به معروف ونهی از منکر می باشد. اين مساله در نامه آن حضرت به برادرشان جناب محمد حنفيه و برخي از خطبه هايشان انعكاس يافته است.

نامه امام حسین علیه السلام به محمد حنفیه

حضرت ابا عبدالله علیه السلام ضمن نوشتن نامه ی، هدف خود را بسیار روشن و صریح بیان می کنند تا آیندگان بدانند امام حسین علیه السلام برای چه چیزی قیام کردند:

أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام.

مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار ج44 ، ص329 ؛ ابن اعثم، الفتوح ، ج 5 ، ص ص 21، ناشر : دار الاضواء، بيروت، چاپ اول، 1411 هـ.ق.

من براى سركشى و عداوت و فساد كردن و ظلم نمودن از مدينه خارج نشدم. بلكه،جز اين نيست كه من به منظور ايجاد صلح و سازش در ميان امت جدم خارج شدم، من در نظر دارم امر به معروف و نهى از منكر نمايم. من مي خواهم مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السّلام رفتار نمايم

در این نامه ی مبارک، حضر ت علیه السلام هرگونه توهم باطلی در مورد قیام خویش را نفی کرده وبه صورت خیلی روشن فرمودند قیام من، تنها برای صلح و امر به معروف و نهی از منکر می باشد

خطبه ی امام حسین علیه السلام در البیضه

امام حسین علیه السلام در منطقه ی به نام«البیضه» که با لشکر حر مواجه شد، خطبه ی خواندند که به روشنی هدف امام حسین علیه السلام از این خطبه فهمیده می شود.

إنّ الحسين خطب أصحابه وأصحاب الحر بالبيضة فحمد الله وأثنى عليه ثم قال: ايها الناس ان رسول اللهصلى‏الله‏عليه‏و‏آله وسلم قال :

مَنْ رَأى سُلْطانا جائِرا مُسْتَحِلاً لِحُرُمِ اللّهِ ناكِثا لِعَهْدِ اللّهِ، مُخالِفا لِسُنَّةِ رَسُولِ اللّهِ، يَعْمَلُ فى عِبادِاللّهِ بِالاِْثْمِ وَالْعُدْوانِ،فَلَمْ يُغَيِّرْ عَلَيْهِ بِفِعْلٍ وَ لا قَوْلٍ، كانَ حَقّا عَلَى اللّهِ اَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ ....

تاريخ الطبري، ج 4، ص 304 - 305، الكامل في التاريخ، ج 4، ص 48، كتاب الفتوح، ج 5، ص 81.

امام حسین «علیه السلام» در منطقه ی به نام «البیضه» براى اصحاب خودش و اصحاب حر خطبه خواندند: پس ازحمد و ثناى الهى فرمودند: اى مردم، رسول الله «صلّى الله عليه و آله و سلم» فرموده است: هر كس ببيند سلطان ستمكارى حرام خدا را حلال نموده، عهد الهى را شكسته و با سنت رسول الله مخالفت مى‏ورزد و در ميان بندگان خدا به گناه و ستم رفتار مى‏كند ولى با كردار و گفتار خود بر عليه او قيام نكند، خدا حق دارد او را جايى ببرد كه آن سلطان ستمكار را مى‏برد.

سرتاسر این خطبه بیان کننده هدف والای امام حسین علیه السلام یعنی همان «امر به معروف ونهی از منکر» می باشد، که با کمی تامل به دست می آید، نه تنها امام حسین علیه السلام هدف خود را به مردم تبیین کرده ند بلکه حتی بقیه را نیز به این امر مهم و قیام بر باطل به جهت امر به معروف ونهی از منکر تشویق کرده و از سستی نسبت به این امر واجب یعنی امر به معروف و نهی از منکر بر حذر داشته و عواقب آن را تبیین کردند.

خطبه ی امام حسین علیه السلام برای اصحابشان

هنگامی که حضرت ابا عبدالله علیه السلام با لشکر عمر بن سعد ملعون مواجه شد، خطبه ی بسیار زیبایی خواندند که در آن خطبه هدف والای خودشان از این قیام را تبیین فرمودند.

طبرانی عالم شهیر وبزرگ اهل سنت می نویسد:

لَمَّا نَزَلَ الْقَوْمُ بِالْحُسَيْنِ وَ أَيْقَنَ أَنَّهُمْ قَاتِلُوهُ قَالَ لِأَصْحَابِهِ قَدْ نَزَلَ مَا تَرَوْنَ مِنَ الْأَمْرِ وَ إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا وَ اسْتَمَرَّتْ حَتَّى لَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا كَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ وَ إِلَّا خَسِيسُ عَيْشٍ كَالْمَرْعَى الْوَبِيلِ أَلَا تَرَوْنَ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اللَّهِ ....

المعجم الكبير، ج 3، ص 115، مجمع الزوائد، ج 9، ص 192،تاريخ مدينة دمشق، ج 14، ص 217 - 218، سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 310، تاريخ الإسلام، ج 5، ص 12. المناقب ج : 4 ص : 68،بحارالأنوار ج : 44 ص : 192.

به راستى، دنيا تغيير چهره داده و ناشناخته گشته و نيكى آن در حال نابودى است و از آن جز رطوبتى كه در ته ظرفى مانده و جز زندگى وبال آور، همچون چرا گاهى كه جز گياه بيمارى‏زا و بى‏مصرف چيزى در آن نمى‏رويد، باقى نمانده است.

آيا نمى‏بينيد كه به حقّ عمل نمى‏شود و از باطل دست برنمى‏دارند؟! به طورى كه مؤمن حق دارد كه به مرگ و ديدار خدا مشتاق باشد.

در این خطبه نیز، امام حسين عليه السلام به صورت واضح بر هدف والای خودشان تاکید می کنند، که من قیام می کنم چون به حق عمل نمی شود، و روشن است که مراد از حق همان «معروف» می باشد، پس در این خطبه نيز به هدف خودشان که امر به معروف ونهی از منکر می باشد، اشاره مي كنند.

هدف دوم: زنده كردن سنت و مبارزه با بدعت

مصيبت عظيمي كه جامعه آن روز را فرا گرفته بود،‌ بدعت در جامعه و از بين رفتن سنت نبوي بود كه امام عليه السلام از آنجايي كه هادي امت بوده بر خود واجب مي دانستند كه به مبارزه با بدعت و زنده كردن سنت هاي نبوي بپردازند چانچه در كلام ايشان اين مطلب هويدا است.

امام عليه السلام در نامه اي كه به بزرگان بصره مي نويسند، چنين مي فرمايند:

وأنا أدعوكم إلى كتاب الله وسنة نبيه فإن السنة قد أميتت وإن البدعة قد أحييت وإن تسمعوا قولي وتطيعوا أمري أهدكم سبيل الرشاد.

أبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310 ، تاريخ الطبري ج3، ص 280، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛ أنساب الأشرافج 1ص 275.

من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش دعوت مي كنم زيرا سنت از بين رفته و بدعت زنده شده است و اگر به سخن من گوش فرا دهيد و امرم را اطاعت نماييد، شما را به راه راست هدايت مي كنم.

امام عليه السلام در مواجهه با لشكر حر نيز بر اين امر تاكيد مي نمايند:

ألا إَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّيْطَانِ وَ تَركواطَاعَةِ الرَّحْمَنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَيْ‏ءِ وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ وأنا أحَقُّ مَنْ غَيَّر.

تاريخ الطبري، ج 4، ص 304 - 305، الكامل في التاريخ، ج 4، ص 48، كتاب الفتوح، ج 5، ص 81.

آگاه باشيد كه اينها به پيروى از شيطان تن داده‏اند و اطاعت از خداى رحمان را رها كرده‏اند، آشكارا فساد مى‏كنند، و به حدود الهى عمل نمى‏نمايند، فى‏ء [بخشى از بيت المال مسلمين‏] را به خود اختصاص داده‏اند، و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام كرده‏اند، و من براى تغيير اين وضعيت سزاوارترم‏

حضرت در نامه اي كه به برادرشان محمد حنفيه مي نويسند به اين مساله تصريح مي كنند:

وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام.

مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار ج44 ، ص329 ؛ ابن اعثم، الفتوح ، ج 5 ، ص ص 21، ناشر : دار الاضواء، بيروت، چاپ اول، 1411 هـ.ق.

من مي خواهم بر اساس سيره جدم رسول خدا صلي الله عليه وآله و پدرم امير مؤمنان علي بن ابي طالب عليه السلام عمل نمايم.

همانطور كه ملاحظه شد عنصر زنده نمودن سنت نبوي و مبارزه با بدعت هاي دشمنان دين، به عنوان سر لوحه قيام امام حسين عليه السلام مطرح بود كه در اين را امام عليه السلام از هيچ چيز فروگذار نكردند.

هدف سوم: مبارزه با ظلم

مبارزه با ظلم يكي ديگر از اهداف اساسي امام حسين عليه السلام است به گونه اي كه آن حضرت در سر تا سر حركت خود به اين مساله تاكيد نمودند:

امام عليه السلام در مقابل لشكر عمر بن سعد لعنة الله عليه به خوبي به اين هدف خود تصريح مي كنند و ظلم آنان را گوشزد مي كنند:

وَ إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً.

المعجم الكبير، ج 3، ص 115، مجمع الزوائد، ج 9، ص 192،تاريخ مدينة دمشق، ج 14، ص 217 - 218، سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 310، تاريخ الإسلام، ج 5، ص 12. المناقب ج : 4 ص : 68،بحارالأنوار ج : 44 ص : 192.

به راستى، من چنين مرگى را جز سعادت نمي بينمو زندگى در كنار ظالمان را جز هلاكت نمي دانم.

امام حسين عليه السلام در نامه اي كه به اهل كوفه نگاشته اند همين مساله را به عنوان يكي از اهداف قيام خود بيان نمودند:

ألا وإن الدعي ابن الدعي قد تركني بين السلة والذلة وهيهات له ذلك مني ! هيهات منا الذلة ! أبى الله ذلك لنا ورسوله والمؤمنون. وحجور طهرت وجدود طابت ، أن يؤثر طاعة اللئام على مصارع الكرام ، الأواني زاحف بهذه الأسرة على قلة العدد ، وكثرة العدو ، وخذلة الناصر.

الشيخ الطبرسي، الاحتجاج، ج 2 صص 24، 25، تحقيق: السيد محمد باقر الخرسان،‌ ناشر : دار النعمان للطباعة والنشر، النجف الأشرف،‌ سال چاپ : 1386 - 1966 م.

آگاه باشيد [ابن زياد] حرام زاده فرزند حرام زاده مرا بين دو چيز مخير ساخته است يا با شمشير كشيده آماده جنگ شوم و يا لباس ذلت بپوشم و با يزيد بيعت كنم ، ولى ذلت از ما بسيار دور است و خدا و رسول خدا و مؤمنان و پرورده شدگان دامنهاى پاك و اشخاص با حميت و مردان با غيرت به ما چنين اجازه اى را نمى دهند كه ذلت اطاعتنمودن مردم پست را بر كشته شدن با عزت ، ترجيح دهيم . بدانيد من با وجودى كه يار و ياورم كم است با شما مى جنگم.

تمامي اين موارد نشان از اين داشت كه ظلم ستيزي از اهداف بسيار مهم و اساسي امام عليه السلام بود به گونه اي كه حاضر شدند از جان خود و اهل بيت شان در اين را بگذرند.

هدف چهارم: طلب شهادت

در بعضی از روایات اشاره شده که هدف حضرت امام حسین علیه السلام از قیامشون طلب شهادت بوده، و عده ی از محققین شیعه این نظر را قبول کرده وبر آن استدلال کرده که بعد از ذکر روایت، به صحبت های این محققان بزرگوار اشاره خواهیم کرد

روایت اول:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلامقَالَ‏ إِنَّ الْوَصِيَّةَ نَزَلَتْ مِنَ السَّمَاءِ عَلَى مُحَمَّدٍ ص كِتَاباً لَمْ يُنْزَلْ عَلَى مُحَمَّدٍ ص كِتَابٌ مَخْتُومٌ إِلَّا الْوَصِيَّةُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ ع يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ وَصِيَّتُكَ فِي أُمَّتِكَ عِنْدَ أَهْلِ بَيْتِكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه واله وسلم أَيُّ أَهْلِ بَيْتِي يَا جَبْرَئِيلُ قَالَ نَجِيبُ اللَّهِ مِنْهُمْ وَ ذُرِّيَّتُهُ لِيَرِثَكَ عِلْمَ النُّبُوَّةِ كَمَا وَرِثَهُ إِبْرَاهِيمُ ع وَ مِيرَاثُهُ لِعَلِيٍّ وَ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ صُلْبِهِ فَقَالَ وَ كَانَ عَلَيْهَا خَوَاتِيمُ قَالَ فَفَتَحَ عَلِيٌّ عليها السلامالْخَاتَمَ الْأَوَّلَ وَ مَضَى لِمَا فِيهَا ثُمَّ فَتَحَ الْحَسَنُ عليه السلامالْخَاتَمَ الثَّانِيَ وَ مَضَى لِمَا أُمِرَ بِهِ فِيهَا فَلَمَّا تُوُفِّيَ الْحَسَنُ وَ مَضَىفَتَحَ الْحُسَيْنُ عليه السلام الْخَاتَمَ الثَّالِثَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنْ قَاتِلْ فَاقْتُلْ وَ تُقْتَلُ وَ اخْرُجْ بِأَقْوَامٍ لِلشَّهَادَةِ لَا شَهَادَةَ لَهُمْ إِلَّا مَعَكَقَالَ فَفَعَلَ عليه السلام فَلَمَّا مَضَى دَفَعَهَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَبْلَ ذَلِكَ فَفَتَحَ الْخَاتَمَ الرَّابِعَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنِ اصْمُتْ وَ أَطْرِقْ لِمَا حُجِبَ الْعِلْمُ فَلَمَّا تُوُفِّيَ وَ مَضَى دَفَعَهَا إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَفَتَحَ الْخَاتَمَ الْخَامِسَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنْ فَسِّرْ كِتَابَ اللَّهِ وَ صَدِّقْ أَبَاكَ وَ وَرِّثِ ابْنَكَ وَ اصْطَنِعِ الْأُمَّةَ وَ قُمْ بِحَقِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ الْحَقَّ فِي الْخَوْفِ وَ الْأَمْنِ وَ لَا تَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهَا إِلَى الَّذِي يَلِيهِ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَنْتَ هُوَ قَالَ فَقَالَ مَا بِي إِلَّا أَنْ تَذْهَبَ يَا مُعَاذُ فَتَرْوِيَ عَلَيَّ قَالَ فَقُلْتُ أَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي رَزَقَكَ مِنْ آبَائِكَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ أَنْ يَرْزُقَكَ مِنْ عَقِبِكَ مِثْلَهَا قَبْلَ الْمَمَاتِ قَالَ قَدْ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ يَا مُعَاذُ قَالَ فَقُلْتُ فَمَنْ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ هَذَا الرَّاقِدُ فَأَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ وَ هُوَ رَاقِدٌ

الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص279

حضرت صادق عليه السّلام فرمود:

تعيين ائمه از طرف خدا براى حضرت محمّد شد هيچ موضوعى كتاب سر به مهر از آسمان نازل نگرديد مگر مسأله امامت كه آن را جبرئيل آورده گفت اين دستور العمل تو است كه پيش خانواده‏ات ميماند. فرمود كدام خانواده‏ام جبرئيل گفت: آن خانواده كه خداوند آنها را برگزيده كه وارث علم نبوت شوند چنانچه ابراهيم وارث گرديد. اين ميراث به على و فرزندان او ميرسد. آن كتاب مهرهائى داشت حضرت على عليه السّلام مهر اول را برداشت و آن قسمت را گشوده عمل به آنچه دستور داده شده بود كرد و امام حسن دومى را گشود و بدستورش عمل كرد، پس از درگذشت امام حسن حضرت حسين مهر سوم را برداشت ديد دستور داده است جنگ كن بكش و كشته خواهى شد گروهى را با خود ببر كه شهيد خواهند شد با تو، پس از او حضرت على بن الحسين مهر چهارم را برداشت نوشته بود كه سكوت كن و سر پائين بيانداز كه علم و دانش بايد در اين زمان در پرده باشد، پس از فوت او در اختيار محمّد بن على قرار گرفت مهر را برداشت در آن نوشته بود قرآن را تفسير نما و تصديق كن پدرت را و به پسرت واگذار كن و با مردم رفتار نما و قيام بحق خدا كن حق را آشكارا بگو در ايمنى و مترس جز خدا از هيچ كس باكى نداشته باش اين كارها را انجام داد. بعد در اختيار جانشين خود قرار داد.

عرض كردم: شما همان جانشين نيستيد؟ فرمود: چرا باكى نيست جز اينكه ميروى و اين روايت را از من نقل ميكنى. عرضكردم: از خداوند كه اين مقام را بشما ارزانى داشته بوراثت از پدرانت درخواست ميكنم كه فرزندى بشما عنايت كند در زمان حيات كه شايسته مقام امامت باشد.

فرمود: خدا لطف فرموده گفتم: كداميك از فرزندانت. فرمود: همين كه خوابيده اشاره بعبد صالح موسى بن جعفر عليه السّلام نمود كه خواب بود.

روایت دوم

وَ رَوَيْتُ مِنْ كِتَابِ أَصْلِ الْأَحْمَدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُمَرَ بْنِ بُرَيْدَةَ الثِّقَةِ وَ عَلَى الْأَصْلِ أَنَّهُ كَانَ لِمُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّيِّ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ سَارَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ إِلَى‏ الْحُسَيْنِ ع فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي أَرَادَ الْخُرُوجَ صَبِيحَتَهَا عَنْ مَكَّةَ فَقَالَ يَا أَخِي إِنَّ أَهْلَ الْكُوفَةِ مَنْ قَدْ عَرَفْتَ غَدْرَهُمْ بِأَبِيكَ وَ أَخِيكَ وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ يَكُونَ حالُكَ كَحَالِ مَنْ مَضَى فَإِنْ رَأَيْتَ أَنْ تُقِيمَ فَإِنَّكَ أَعَزُّ مَنْ فِي الْحَرَمِ وَ أَمْنَعُهُ فَقَالَ يَا أَخِي قَدْ خِفْتُ أَنْ يَغْتَالَنِي يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ فِي الْحَرَمِ فَأَكُونَ الَّذِي يُسْتَبَاحُ بِهِ حُرْمَةُ هَذَا الْبَيْتِ فَقَالَ لَهُ ابْنُ الْحَنَفِيَّةِ فَإِنْ خِفْتَ ذَلِكَ فَصِرْ إِلَى الْيَمَنِ أَوْ بَعْضِ نَوَاحِي الْبَرِّ فَإِنَّكَ أَمْنَعُ النَّاسِ بِهِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَيْكَ فَقَالَ أَنْظُرُ فِيمَا قُلْتَ فَلَمَّا كَانَ فِي السَّحَرِ ارْتَحَلَ الْحُسَيْنُ ع فَبَلَغَ ذَلِكَ ابْنَ الْحَنَفِيَّةِ فَأَتَاهُ فَأَخَذَ زِمَامَ نَاقَتِهِ الَّتِي رَكِبَهَا فَقَالَ لَهُ يَا أَخِي أَ لَمْ تَعِدْنِي النَّظَرَ فِيمَا سَأَلْتُكَ قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا حَدَاكَ عَلَى الْخُرُوجِ عَاجِلًا فَقَالَ أَتَانِي رَسُولُ‏اللَّهِ ص بَعْدَ مَافَارَقْتُكَ فَقَالَ يَا حُسَيْنُ ع اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَأَنْ‏يَرَاكَ‏قَتِيلًافَقَالَ لَهُ ابْنُ الْحَنَفِيَّةِإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏فَمَا مَعْنَى حَمْلِكَ هَؤُلَاءِ النِّسَاءَ مَعَكَ وَ أَنْتَ تَخْرُجُ عَلَى مِثْلِ هَذِهِ الْحَالِ قَالَ فَقَالَ لَهُ قَدْ قَالَ لِي إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا وَ سَلَّمَ عَلَيْهِ وَ مَضَى

اللهوف على قتلى الطفوف ص63

از امام جعفر صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: آن شبى كه امام حسين عليه السّلام تصميم گرفته بود فرداى آن از مكه خارج شود محمد بن حنفيه به حضور آن حضرت آمد و گفت: اى برادر! تو پيمان‏شكنى اهل كوفه را نسبت به پدر و برادرت ميدانى. من ميترسم از اينكه مبادا حال تو نظير حال آنان شود. اگر صلاح ميدانى در مكه اقامت كن، زيرا مقام تو در مكه از هر كسى بالاتر و منيع‏تر است.

امام حسين عليه السّلام فرمود: اى برادر! من ميترسم يزيد بن معاويه مرا در مكه معظمه كه احرام امن خدا است غافلگير نمايد و بوسيله من حرمت و احترام خانه خدا از بين برود. محمد بن حنفيه گفت: اگر اين خوف را دارى پس متوجه كشور يمن يا گوشه و كنار بيابانها شو، زيرا بدين وسيله احترام تو محفوظ خواهد بود و احدى دست بر تو نخواهد يافت. امام عليه السّلام فرمود: در اين باره فكرى خواهم كرد. هنگامى كه سحر شد امام حسين كوچ كرد و اين موضوع بگوش محمد ابن حنفيه رسيد. محمد نزد امام حسين آمد و مهار ناقه آن حضرت را گرفت و گفت: اى برادر! آيا نه چنين است كه بمن وعده دادى در باره اين مسافرت تجديد نظرى كنى؟ فرمود: چرا. گفت: پس چه باعث شد كه به اين زودى حركت كردى!؟ فرمود: وقتى از تو مفارقت كردم جدم پيامبر خدا را در عالم خواب ديدم كه بمن فرمود:

يا حسين اخرج فان اللَّه قد شاء ان يراك قتيلا.

يعنى يا حسين خارج شو! زيرا مشيت خدا اين طور قرار گرفته كه تو را كشته ببيند. محمد بن حنفيه گفت:

إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏.

پس اين زن و بچه را براى چه همراه خود ميبرى، در صورتى كه با اين حال خارج ميشوى!؟ فرمود: جدم بمن فرموده:

ان اللَّه قد شاء ان يراهن سبايا.

يعنى اراده خدا اين طور قرار گرفته كه ايشان را اسير ببيند. محمد بن حنفيه به امام حسين سلام كرد و رفت.

ديدگاه علما

با توجه به این گونه روایات فوق، عده ی از محققین هدف امام حسین علیه السلام را طلب شهادت دانستند که به طور مختصر به آن اشاره خواهیم کرد

هبة الدین الشهرستانی

ایشان در کتاب نهضة الحسین علیه السلام در ص 31 می نویسند:

فالحسين وجد نفسه مقتولا اذا لم يبايع، ومقتولا اذا بايع، لکنه اذا بايع، اشتری مع قتله قتل جده واثار جده، اما اذا لم يبايع، فانما هی قتلة واحده تحيی بها الامة وشعائر الدين والشرافة الخالدة

پس امام حسین علیه السلام خود را دید که چه بیعت کند و چه بیعت نکند کشته می شود، ولی اگر بیعت کند و کشته شود هم خودش را کشته و هم جدش و آٍثار جد بزرگوارشان را صلوات الله علیهم اجمعین، از این رو اگر بیعت نمی کرد و کشته می شد، یک کشتنی بود که با آن امت و شعائر دینی زنده می شود و شرافت جاودامگی برای ایشان رقم می خورد

علامه شرف الدین موسوی

علامه شرف الدین موسوی در کتاب المجالس الفاخره نظریه طلب شهادت را تایید کرده و نزدیک به 53دلیل بر این نظریه اقامه کرده است

ایشان در کتابالمجالس الفاخره صفحه 96می نویسند:

وما قصد كربلاء إلا لتحمل ذلك البلاء عهد معهود عن أخيه ، عن أبيه ، عن جده ، عن الله عز وجل ، ويرشدك إلى ذلك - مضافا إلى أخبارنا المتواترة من طريق العترة الطاهرة - دلائل أقواله ، وقرائن أفعاله ، فإنها نص فيما قلناه

و امام حسین علیه السلام کربلا را قصد نکرد مگر برای تحمل آنچه به آن وعده داده شد از بلاء از جانب برادرشان از جانب پدرشان از جانب جد بزرگوارشان صلوات الله علیهم اجمعین از جانب خداوند عزوجل، و این حرف مارا -به علاوه اخبار متواتر در این زمینه-گفتار ها وقرینه های افعال حضرت اباعبدالله علیه السلام نیز ثابت می کند زیرا در این زمینه نص می باشند

ایشان بعد از ذکر قریب به 53 دلیل بر تایید این نظریه در صفحه 108 از همان کتاب می نویسند:

كان على يقين مما انتهت إليه حاله ، وأنه ما خرج إلا ليبذل في سبيل الله نفسه وجميع ما ملكته يده ، ويضحي في إحياء دين الله أولاده وإخوته ، وأبناء أخيه ، وبني عمومته وخاصة أوليائه ، والعقائل الطاهرات من نسائه.

وامام حسین علیه السلام به آنچه دچار می شود یقین داشتند، وایشان خروج نکردند مگر آنکه جان خویش وانچه را دارند را در راه خداوند متعال تقدیم کنند، و در راه خدا و زنده نگه داشتن دین خداوند متعال برادران و فرزندانشان و فرزندان برادر و پسران عمو و صحابه خود و زنان پاک حریم اهل بیت علیهم السلام را تقدیم کنند

آیت الله صافی گلپایگانی

آیت الله صافی گلپایگانی از مراجع تقلید بزرگوار معاصر نیز ضمن نوشتن کتابی با نام شهید آگاه نظریه طلب شهادت را تایید کرده و قریب به 33 دلیل در این باب ذکر کرده اند

ایشان در یکی از ادله ی خود در این کتاب اینگونه می فرمایند:

آنچه از اخبار صحیحه متواتره استفاده می‎شود این است که امام، علیه السلام، متعبد به قیام و شهادت بوده و شهادت آن حضرت محبوب و مطلوب خداوند متعال بوده است، و چنانچه گفتیم تعبد به شهادت امر بی‎سابقه‎ای نیست، و مانعی ندارد امام به شهادت رفتن به عراق، و برنگشتن از بین راه آینده‎ای آن چنان از کشته شدن و اسیر اهل و عیال در جلو دارد این راه را برود، و از بیعت با یزید به تمام نیزو خودداری کند، و به عبارت دیگر امام مأمور بود علیه یزید قیام کند، و ابطال حکومت او را اعلان نماید، و امتناع خود را از این بیعت شوم علنی و آشکار سازد، و امر به شهادت و کشته شدن در حقیقت امر به استقامت و ثبات بود که بیعت و تسلیم را سپر بلا، و وسیله دفع خطر قتل قرار ندهد، و چنانچه می‎بینیم این فرمان خود بکشتن دادن نیست اگر چه تعبد به آن هم جایز است بلکه این فرمان بکار و اقدامی است که به حسب وضع محیط منتهی به شهادت می‎شود، و این تعبد به ملاحظه مصالح و آثاری که دارد هیچ گونه اشکال عقلی و شرعی ندارد،

ايت الله صافی گلپايگانی، شهيد آگاه، ص 22

هدف پنجم: تشکیل حکومت اسلامي

بعضی از بزرگان تشیع مثل سید مرتضی بر این عقیده هستند که هدف امام از قیام رفتن به کوفه و تشکیل حکومت بوده، البته این نظریه را نیز در کلمات شیخ مفید که استاد سید مرتضی می باشند می شود فهمید.

سید مرتضی در جواب سوالی مبنی بر اینکه چرا امام با اینکه می دانست شهید می شود خروج کرد؟ می گویند:

الجواب قلنا قد علمنا أن الإمام متى غلب فی ظنه أنه يصل إلى حقه و القيام بما فوض إليه بضرب من الفعل وجب عليه ذلکو إن کان فيه ضرب من المشقة يتحمل مثلها تحملها و سيدنا أبو عبد اللهع لم يسر طالبا للکوفة إلا بعد توثق من القوم و عهود و عقود و بعد أن کاتبوه....

تنزيه الانبياء ص175-177

جواب اين است كه گفتیمما می دانیم که امام هرزمانی که ظنش بر این غالب شد که به حقش می رسد واجب است که برای حقش قیام کند گرچه همراه با نوعی سختی باشد که قابل تحمل باشد، وحضرت اباعبدالله علیه السلام به سمت کوفه حرکت نکرد مگر بعد از انکه از ایشان عهدها و نامه ها و توثیق ها به دست حضرت علیه السلام رسید

اقای صالحی نجف آبادی نیز از محققین معاصر این نظریه را تایید کرده و در کتاب شهید جاوید ان را مطرح کرده ند، البته ایشان برای اهداف حضرت ابا عبدالله علیه السلام مراحلی ذکر کردند که در اولین مرحله اولین هدف آن حضرت تشکیل حکومت بود.

                                                      

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي ولي عصر (عج)



نام کتاب : مقالات نویسنده : مقالات    جلد : 1  صفحه : 11
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست