responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 71

نقد و بررسی آیات استدلال شده بر عدالت تمام صحابه (5) - آیه 100 سوره توبه (3)

کد مطلب: ١٠٩١١ تاریخ انتشار: ٢٦ فروردين ١٣٩٦ - ٠٩:٣٨ تعداد بازدید: 372 خارج کلام مقارن » عمومی نقد و بررسی آیات استدلال شده بر عدالت تمام صحابه (5) - آیه 100 سوره توبه (3)
جلسه شصت و هشتم 96/01/14

 

 بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه شصت و هشتم 96/01/14

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله

بحث ما در رابطه با صحابه بود و در این زمینه مسائلی را مطرح کردیم. یکی از این مسائل آیاتی است که اهل سنت به واسطه آن بر عدالت جمیع صحابه استدلال می‌کنند که یکی از نمونه‌های آن آیه 100 سوره مبارکه توبه است.

خداوند متعال در این آیه شریفه می‌فرماید:

(وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تحت‌ها الْأَنْهارُ خالِدِینَ فیها أَبَداً ذلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ)

و پیشروان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی پیرویشان کردند خدا از آنان راضی است، و ایشان نیز از خدا راضی‌اند، خداوند برای ایشان بهشت‌هایی آماده کرده که در دامنه آن‌ها جویها، روان است و تا ابد در آن جاودان‌اند، و این خود کامیابی بزرگی است.

سوره توبه (9): آیه 100

طبق این آیه شریفه وقتی کسی اهلیت دارد که خداوند متعال از آن‌ها راضی باشد، شکی نیست که این شخص عادل است. اگر شخصی عادل نباشد و فاسق باشد؛

(فَإِنَّ اللَّهَ لا یرْضی عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ)

خدا از مردم عصیانگر فاسق راضی نمی‌شود.

سوره توبه (9): آیه 96

ما در رابطه با این ادعا چند جواب مطرح کردیم؛

جواب اولاین است که این آیه شریفه تمام صحابه را شامل نمی‌شود، بلکه تنها(وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ)را مطرح می‌کند و مراد تنها کسانی هستند که از اولین صحابه به طرف ایمان سبقت گرفتند. این افراد تعداد اندکی از صحابه هستند که جزو سبقت گرفتگان بودند و خداوند متعال از این افراد راضی است.

به عقیده اهل سنت 120 هزار صحابه وجود دارد و آن‌ها می‌خواهند با این آیه عدالت 120 هزار صحابه را ثابت کنند. بر فرض اگر این آیه شامل صحابه هم شود، شمار ناچیزی از صحابه را شامل می‌شود.

جواب دوماین است که آیه ناظر به عموم صحابه من حیثعموم است.(وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ)؛ دسته سابقون اول و این گروه، افرادی هستند که خداوند متعال از آن‌ها راضی است.

آیا این آیه شامل فرد فرد صحابه می‌شود، یا تنها مراد همان گروه است؟! اگر شامل فرد فرد صحابه شود، حرفی است که می‌توان روی آن حساب کرد، اما اگر شامل مجموع شود و از طرف دیگر هم ما قطع داریم که تعدادی از این افراد از عدالت منحرف شدند؛ بنابراین در عمومیت این افراد حجت نیست. زمانی که عمومی تخصیص‌های متعدد خورد، اگر عموم بخواهد در الباقی حجت باشد ما نیاز به دلیل جدیدی داریم و این هم دلیل جدیدی نیست!!

پرسش:

از عدالتی که این افراد مطرح می‌کنند عصمت هم استخراج می‌شود!؟

پاسخ:

از این عدالت، فوق عصمت استخراج می‌شود. عصمت این است که خداوند عالم به فرد عنایتی می‌کند و قدرتی می‌بخشد تا مرتکب گناه نشود، درحالی‌که اهل سنت معتقدند که صحابه گناه می‌کردند، اما گناهشان نوشته نمی‌شود و این مسئله بالاتر از عصمت است.

جواب سومکه در حقیقت جوابی کاملاً میدانی است و آن‌ها دیگر هیچ پاسخی ندارند، این است که اگر ما بگوییم همه صحابه عادل هستند و از طرف دیگر معتقد باشیم که از صحابه افرادی فاسق، منحرف و جهنمی هستند به نوعی جمع بین متناقضات است که امکان‌پذیر نیست.

ما در اینجا چند بحث را مطرح کردیم که یکی از آن‌ها قضیه جنگ جمل بود که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به صراحت خطاب به «زبیر» می‌فرماید:

«تقاتله وأنت له ظالم»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 413، ح 5574

این در حالی است که «زبیر» جزو(وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ)و اصحاب بدر و بیعت رضوان است. همچنین نسبت به «طلحه» هم چنین عبارتی بیان شده است.

بنابراین ما دلیل قطعی داریم که این افراد در برابر حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) قیام کردند و رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) آن‌ها را ظالم معرفی کرده است. همانطور که آقایان اهل سنت در تعریف عدالت آورده‌اند که یکی از خصوصیات شخص عادل، ظالم نبودن اوست.

در این زمینه بحثی داشتیم و آن اینکه رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) فرمودند:

«أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکمْ»

هرکسی با شما بجنگد با من جنگیده است.

مسند ابن أبي شيبة، اسم المؤلف: أبي بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة، دار النشر: دار الوطن - الرياض - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل بن يوسف العزازي و أحمد بن فريد المزيدي، ج1، ص 355، ح 520

حال سؤالی در اینجا مطرح می‌شود و آن این است که در جنگ جمل و صفین چه تعدادی از صحابه در برابر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) ایستادند؟!

در جنگ جمل انبوهی از صحابه در سپاه عایشه بودند، هر چند در جنگ صفین تعداد کمی از صحابه شرکت داشتند. ولی در جنگ جمل، فحولی از صحابه در سپاه عایشه بودند! رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«حَرْبُک حَرْبِی وَ سِلْمُک سِلْمِی»

کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، نویسنده: خزاز رازی، علی بن محمد، محقق / مصحح: حسینی کوهکمری، عبد اللطیف، ص 151

حال آقایان اهل سنت ادعا می‌کنند که این تعداد از صحابه اجتهاد کرده بودند!! سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که این افراد به چه چیزی اجتهاد کرده بودند؟! اجتهاد یا باید مستند به کتاب باشد و یا مستند به سنت باشد.

آیا اهل سنت آیه‌ای از قرآن کریم و یا سنت آوردند که ما اجتهاد کردیم؟! بلکه آیات و سنت خلاف این ادعاست!! «جصاص» در این باره می‌گوید:

«فاستحق مَن حاربهم اسم المحارب لله ولرسوله»

مستحق است کسی که با این‌ها محاربه کند، به این افراد «المحارب لله و لرسوله» بگوییم.

أحکام القرآن، اسم المؤلف: أحمد بن علی الرازی الجصاص أبو بکر، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1405، تحقیق: محمد الصادق قمحاوی، ج 4، ص 51، باب حد المحاربین

ما روایات دیگری هم در این زمینه داریم. بنده این مطالب را به صورت پراکنده داشتم و خیلی دوست داشتم که این مطالب را دسته‌بندی کنم که دیشب توانستم این مطالب را دسته‌بندی کنم. و این مطالب نکات ظریفی دارد و یکی از بحث‌های ریشه‌ای و اساسی است و در بسیاری از موارد به درد ما می‌خورد.

به عنوان نمونه ما رواياتي داریم که در آن وارد شده است:

«ومن أطاع علیا فقد أطاعنی ومن عصی علیا فقد عصانی»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 131، ح 4617

این روایت درست همانند روایت:

«علی مع الحق والحق مع علی»

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاى807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ناشر: دار الكتب العلميه - بيروت – 1408هـ.

است. «حاکم نیشابوری» در کتاب خود بیان می‌کند که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«من أطاعنی فقد أطاع الله ومن عصانی فقد عصی الله»

و از طرف دیگر می‌فرماید:

«ومن أطاع علیا فقد أطاعنی ومن عصی علیا فقد عصانی»

«حاکم نیشابوری» در ادامه می‌گوید:

«هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 131، ح 4617

«حاکم نیشابوری» از فحول رجال اهل سنت است. و وقتی که ایشان در اینجا عبارت«صحیح الإسناد ولم یخرجاه»را مطرح می‌کند. این مطلب به این معناست که این روایت صحیح السند است، یعنی تمام شرایط «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را دارد.

به عبارت دیگر هر شرطی که «بخاری» دارد مبنی بر اینکه راویان آن همگی ثقه و متصل به هم باشند را داراست. راویان آن همه ثقه هستند و متصل به هم هستند تا نبی مکرم و دروسط هم کسی نیافتاده و کسی هم آن‌ها را تضعیف نکرده است. «مسلم» هم به همین شکل است. هر چند او اتصال را شرط نمی‌داند.

در حقیقت این روایت تمام شرایطی که «مسلم» و «بخاری» دارد را داراست. شما یا باید شرایط «بخاری» و «مسلم» را زیر سؤال ببرید و یا اینکه اگر قبول کردید،«حکم الامثال فی ما یجوز و فی ما لا یجوز واحد»است. اگر شما بگویید:

«لا تشرب الخمر، لأنه مسکر»

و از طرف دیگر در رابطه با نبيذ ادعا کنید که در اینجا حرام نیست، اشتباه است. وقتی که علت حکم آمد، این علت در هرجایی که باشد حکم بر او حمل می‌شود. در مواقعی که عنب جوشیده باشد یا امثال آن وقتی که اسکار بیاید، به دنبال آن حکم هم خواهد آمد!

در حقیقت شرایط منصوص العلة بودن در حدیث منصوص العلة، استیعاب حکم به تمام مواردی است که این علت در آنجا وجود دارد.

دیروز بعد از نماز صبح در فرصتی که پیدا کردیم، از این مباحث تصاویری تهیه کردیم تا در اختیار دوستان قرار بدهیم. در روایت دیگری وارد شده است:

«من أحب علیا فقد أحبنی ومن أبغض علیا فقد أبغضنی»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 141، ح 4648

«حاکم نیشابوری» در روایتی که بیان شد می‌گوید:

«من أطاعنی فقد أطاع الله ومن عصانی فقد عصی الله ومن أطاع علیا فقد أطاعنی ومن عصی علیا فقد عصانی هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»

«ذهبی» هم این روایت را صحیح خوانده است و در متن خود در مورد این روایت عبارت«صحیحٌ»را آورده است. همچنین در کتاب «تاریخ مدينه دمشق» جلد 42 صفحه 307 همین تعبیر وارد شده است.

در این زمینه روایت دیگری وجود دارد که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید:

«یا علی من فارقنی فقد فارق الله ومن فارقک یا علی فقد فارقنی صحیح الإسناد ولم یخرجاه»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 133، ح 4624

این مطلب هم کاملاً واضح و روشن است. آقایانی که در جنگ جمل و جنگ بصره بودند، یا از همان روز وفات رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) جدا شدند؛ در حقیقت از پیغمبر اکرم و خداوند متعال جدا شدند.

این روایت علاوه بر این کتاب، در کتاب «فضائل الصحابه»، «تاریخ مدينه دمشق»، «معجم الأوسط» و «معجم الکبیر» اثر «طبرانی» هم وارد و با سندهای متعدد نقل شده است. و «ابن تیمیه» هم می‌گوید:

«فَإِنَّ تَعَدُّدَ الطُّرُقِ وَکثْرَتَهَا یقَوِّی بعض‌ها بَعْضًا حَتَّی قَدْ یحْصُلُ الْعِلْمُ بِهَا وَلَوْ کانَ النَّاقِلُونَ فُجَّارًا فُسَّاقًا»

مجموع الفتاوی، المؤلف: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الناشر: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، المدینة النبویة، المملکة العربیة السعودیة، عام النشر: 1416 هـ/1995 م، ج 18، ص 26، فَصْلٌ: وَأَمَّا قِسْمَةُ الْحَدِیثِ إلَی صَحِیحٍ وَحَسَنٍ وَضَعِیفٍ

روایت بعدی در رابطه با قضیه یمن است که «عمر بن شاس» می‌گوید: من از علی بن أبی طالب نزد پیغمبر شکایت کردم که حضرت به من فرمودند:

«إنک قد آذیتنی»

تو من را اذیت کردی.

«قلت ما أحب أن أؤذیک یا رسول الله»

گفتم: یا رسول الله! من دوست ندارم شما را اذیت کنم.

«قال من اذی علیا فقد اذانی»

رسول گرامی اسلام فرمودند: هرکسی علی را اذیت کند، مرا اذیت کرده است.

الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 6، ص 371، ح 32108

شما ببینید که در نخستین روزهایی که پیغمبر اکرم از دنیا رفتند، آیا هجوم به منزل امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به معنای ایذاء حضرت امیر بود یا نه؛ حضرت از این جریان خوشحال بود؟!

آقایان قضیه هجوم به منزل امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را هم با سند صحیح نقل کرده اند. و ابوبکر هم یکی از کسانی بود که در اواخر عمر از هجوم به منزل امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) پشیمان بود. «ابن تیمیه» هم در این رابطه می‌گوید:

«إِنَّهُ کبَسَ الْبَیتَ»

منهاج السنة النبویة، المؤلف: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم ابن تیمیة الحرانی الحنبلی الدمشقی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: محمد رشاد سالم، الناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامیة، الطبعة: الأولی، 1406 هـ - 1986 م، ج 8، ص 291

آیا حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از هجوم خلیفه اول و دوم به منزل خود اذیت شدند یا نشدند؟! برای ما توضیح بدهید. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از همان روز اول فرمودند:

«من اذی علیا فقد اذانی»

این روایت در کتاب «فضائل الصحابه» جلد 2 صفحه 579 و همچنین «مسند احمد بن حنبل» جلد 3 صفحه 483 وارد شده است. در کتاب «مسند ابی یعلی» وارد شده است که «مصعب بن سعد بن أبی وقاص» از پدر خود نقل می‌کند:

«کنت جالسا فی المسجد أنا ورجلین معی فنلنا من علی»

ما در مسجد نشسته بودیم و نسبت به علی بن ابی طالب اهانت کردیم.

«فأقبل رسول الله غضبان یعرف فی وجهه الغضب»

پیغمبر اکرم با حالتی غضبناک آمدند، به طوری که غضب در چهره ایشان نمایان بود.

«فتعوذت بالله من غضبه»

ما گفتیم: ما از غضب پیغمبر اکرم به خدا پناه می‌بریم.

«فقال ما لکم وما لی من آذی علیا فقد آذانی»

رسول گرامی اسلام فرمودند: از جان من چه می‌خواهید؟ هرکسی علی را اذیت کند، قطعاً مرا اذیت کرده است.

مسند أبی یعلی، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن المثنی أبو یعلی الموصلی التمیمی، دار النشر: دار المأمون للتراث - دمشق - 1404 - 1984، الطبعة: الأولی، تحقیق: حسین سلیم أسد، ج 2، ص 109، ح 770

آقای «ابن حبان» در کتاب «ثقات» خود جلد 3 صفحه 272 همین روایت را آورده است. همچنین در کتاب «صحیح ابن حبان» جلد 15 صفحه 365 وارد شده است:

«مَنْ آذَی عَلِیا فَقَدْ آذَانِی»

صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التمیمی البستی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1414 - 1993، الطبعة: الثانیة، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ج 15، ص 365، ح 6923

این روایت از روایت«حَرْبُک حَرْبِی وَ سِلْمُک سِلْمِی»هم بالاتر است، زیرا طبق فرموده امیرالمؤمنین (سلام الله علیه):

«فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَینِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَی تُرَاثِی‌ نَهْبا»

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 48، باب ُترجیح الصبر

یعنی حضرت در طول 25 سال مورد اذیت قرار گرفتند، به همین خاطر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خداوند متعال هم اذیت شدند. بنابراین این روایت، بساط صحابه را برهم خواهد زد. همچنین در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» وارد شده است:

«من آذی علیا فقد آذانی هذا حدیث صحیح الإسناد»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 131، ح 4619

«ذهبی» هم این روایت را تصحیح کرده است و این حدیث را صحیح خوانده است.

«ذهبی» کتاب مستدرک را تلخیص کرده است و در کنار آن هم به قلبش نگاه کرده است. هر روایتی که قلب او شهادت به صحت آن داده است صحیح خوانده و هر روایتی که قلب او نتوانسته آن را قبول کند را رد کرده است و بیان کرده که قلب من شهادت می‌دهد این روایت باطل است!!

البته این کتاب در چاپ‌های مختلف است. در یک چاپ این کتاب، تنها نظر او را در پاورقی آوردند و گفتند:

«قال فی التلخیص صحیح»

در جای دیگری وارد شده است:

«قال فی التخلیص علی شرط البخاری»

ولی در چاپ دیگری عین عبارت «ذهبی» را آوردند. کتاب «ذهبی» یک مرتبه با تألیف دکتر «یوسف عبدالرحمن مرعشلی» به چاپ رسیده است که تمام عبارت «ذهبی» را در پاورقی آورده است.

در کتابی که با تألیف «مصطفی عبدالقادر عطا» به چاپ رسیده است، ایشان پاورقی را خودش نقل کرده است و عبارت:«قال فی التخلیص صحیح»را آورده است و دیگر عبارت «ذهبی» را نیاورده است. البته ما از چندین چاپ این کتاب تصویر داریم، اما معمولاً این دو چاپ را ملاک قرار می‌دهیم.

همچنین در کتاب «مجمع الزوائد» اثر «هیثمی» وارد شده است:

«من آذی علیا فقد آذانی رواه أحمد والطبرانی باختصار والبزار أخصر منه ورجال أحمد ثقات»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 9، ص 129، باب منه جامع فیمن یحبه

همچنین در کتاب «فضائل الصحابه» وارد شده است:

«من آذی علیا فقد آذانی»

فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج 2، ص 579، ح 981

در کتاب «الأحادیث المختاره» ذیل این روایت:

«مِنْ آذَی عَلِیا فَقَدْ آذَانِی»

وارد شده است:

«إِسْنَاده حسن»

الأحادیث المختارة، المؤلف: ضیاء الدین أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد المقدسی (المتوفی: 643 هـ)، دراسة وتحقیق: الدکتور عبد الملک بن عبد الله بن دهیش، الناشر: دار خضر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت – لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420 هـ - 2000 م، ج 3، ص 267، ح 1070

در کتاب «البدایة و النهایة» هم همین تعبیر وارد شده است. روایات دیگری هم وارد شده است که می‌فرماید:

«ومُبْغِضُک مُبْغِضِی»

المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 6، ص 239، ح 6097

البته این روایت مقداری خاص می‌شود و این هم شامل کسانی است که واقعاً نسبت به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) ناسزا می‌گفتند و با آن حضرت جنگ می‌کردند. همچنین در کتاب «مسند بزار» وارد شده است:

«محبک محبی ومبغضک مبغضی»

البحر الزخار، اسم المؤلف: أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق البزار، دار النشر: مؤسسة علوم القرآن, مکتبة العلوم والحکم - بیروت, المدینة - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محفوظ الرحمن زین الله، ج 6، ص 488، ح 2521

این روایت همگی مصادیق بارز روایات:

«حَرْبُک حَرْبِی وَ سِلْمُک سِلْمِی»

و:

«من أطاعنی فقد أطاع الله ومن عصانی فقد عصی الله ومن أطاع علیا فقد أطاعنی ومن عصی علیا فقد عصانی»

است. اگر شما همین مسئله را ملاک قرار بدهید، خواهید دید که چه کسانی با امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) عصیان کردند!! با همین دو روایت، انبوهی از صحابه خارج شدند.

اهل سنت معتقدند که «طلحه»، «زبیر»، «معاویه» و «عایشه» اجتهاد کردند. آن‌ها از چه چیزی اجتهاد کردند؟! آیا از کتاب خدا یا سنت اجتهاد کردند؟!

ان‌شاءالله در فرصتی مناسب یک یا دو جلسه در مورد اجتهاد صحبت می‌کنیم تا روشن شود که مبانی شیعه و همچنین مبانی اهل سنت در رابطه با اجتهاد چیست و اصلاً اجتهاد به چه چیزی می‌گویند!!

این مبحث یکی از مباحث کلیدی است که ما در هر حوزه‌ای وارد می‌شویم اهل سنت ادعا می‌کنند که صحابه اجتهاد کردند. اگر اجتهاد کرده باشند، می شود مثل صحابی بدری به نام «ابن مظعون» که شراب می‌خورد و ادعا می‌کند که من از قرآن کریم اجتهاد کردم!! خلیفه دوم هم او را می‌خواباند و شلاق می‌زند:

«قدامة بن مظعون لما شرب الخمر فی أیام عمر فأقام علیه الحد وهو رجل من علیة الصحابة ومن أهل بدر المشهود لهم بالجنة»

شرح نهج البلاغة، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري؛ ج 20، ص 14

همچنین «ابن حجر عسقلانی» می‌نویسد:

«أن عمر استعمل قدامة علی البحرین»

تغلیق التعلیق علی صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن محمد بن حجر العسقلانی، دار النشر: المکتب الإسلامی, دار عمار - بیروت, عمان - الأردن - 1405، الطبعة: الأولی، تحقیق: سعید عبد الرحمن موسی القزقی، ج 5، ص 289، باب الشهادة علی الخط

به دنبال این قضیه «قدامة بن مظعون» گفت: من از این آیه استفاده کردم که شراب خوردن هیچ اشکالی ندارد و در ادامه به آیه شریفه؛

«(الذین آمنوا وعملوا الصالحات جناح فیما طعموا)»

استناد می‌کند. او ادعا می‌کرد که من هم مؤمن هستم و هم عمل صالح دارم، بنابراین هر چیزی که بخواهم می‌توانم بخورم.

بعد از این ادعای «قدامة بن مظعون»؛ عمر بن خطاب به او گفت:

« أخطأت التأویل ان اتقیت الله اجتنبت ما حرم الله علیک»

اجتهاد تو اجتهاد باطلی است. اگر واقعاً متقی بودی، از حرام خداوند اجتناب می‌کردی.

«قال ثم أقبل عمر رضی الله عنه علی الناس فقال ماذا ترون فی جلد قدامة»

سپس عمر از مردم پرسید: نظر شما در رابطه با شلاق زدن قدامه چیست؟

«فقال القوم ما نری أن تجلده ما دام وجعا»

مردم گفتند: مادامی که مریض است اشکالی ندارد.

«فقال عمر رضی الله عنه لأن یلقی الله عز وجل تحت السیاط أحب إلی من أن یلقاه وهو فی عنقی ائتونی بسوط تام»

بعد از اینکه عمر مشاهده کرد که مریضی او ادامه پیدا می‌کند و خوب شدنی نیست، گفت: اگر این شخص با حال مریضی بمیرد، به دلیل اینکه شراب خورده است خدا را در حالت معصیت ملاقات می‌کند. او را کتک می‌زنم تا در حالت پاکی خدا را ملاقات کند.

«فأمر عمر رضی الله عنه بقدامة فجلد فغاضب عمر رضی الله عنه قدامة فهجره فحج وحج قدامة معه مغاضبا له فلما قفلا من حجهما ونزل عمر بالسقیا واستیقظ عمر من نومه فقال عجلوا علی بقدامة فأتونی به فوالله إنی لأری أن آتیا أتانی فقال سالم قدامة فإنی أخوک»

سنن البیهقی الکبری، اسم المؤلف: أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بکر البیهقی، دار النشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة - 1414 - 1994، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ج 8، ص 315، ح 17293

این روایت علاوه بر این کتاب، در کتاب «سیر أعلام النبلاء»، «مغنی» اثر «ابن قدامه»، «أسد الغابه»، «فتح الباری»، «تفسیر قرطبی» و دیگر کتب وارد شده است. تمام این کتب نقل کردند که «قدامة بن مظعون» شراب خورد و اجتهاد کرد، اما عمر و دیگر صحابه به هیچ وجه زیر بار اجتهاد او نرفتند.

ما که نمی‌توانیم بگوییم اگر اجتهاد در برابر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) باشد مورد قبول است، اما اگر اجتهاد کردند تا بروند شراب بخورند یا زنا کنند یا دزدی کنند باید به آن‌ها حد زده شود.

بنده اسامی تعداد زیادی از صحابه را استخراج کردم که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بر این افراد حد جاری کردند و همچنین در زمان عمر هم به این افراد حد زده شده است. بنابراین از این آیه که آقایان اهل سنت می‌خواهند به واسطه آن عدالت صحابه را ثابت کنند، عدالت صحابه ثابت نمی‌شود.

پرسش:

در اینجا کلمه«تأویل»چه معنایی دارد؟!

پاسخ:

«تأویل»همان اجتهاد است. همانگونه که در مورد «خالد بن ولید» که به زن «مالک بن نویره» خیانت کرد، گفتند:

«کان خالد تأول أمرا فأخطأه»

الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله والثلاثة الخلفاء، المؤلف: سلیمان بن موسی بن سالم بن حسان الکلاعی الحمیری (المتوفی: 634 هـ)، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی، 1420 هـ، ج 2، ص 111

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته




نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 71
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست