نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن جلد : 1 صفحه : 65
بررسی شبهاتی پیرامون شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) (5)
کد مطلب: ١٠٨١٥ تاریخ انتشار: ٠٥ اسفند ١٣٩٥ - ٠٩:٢٧ تعداد بازدید: 641 خارج کلام مقارن » شبهات شهادت حضرت زهرا (س) بررسی شبهاتی پیرامون شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) (5) جلسه شصت و دوم 95/12/02
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه شصت و دوم 95/12/02
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
یکی از شبهاتی که امروزه در فضای مجازی و اینترنت و شبکههای وهابی از قبیل «شبکه کلمه» مطرح میشود؛ که اتفاقاً همین پریشب روی این مسئله مانور می داد؛ این است که ادعا میکنند: "شیعه معتقد است که حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از ابوبکر غضبناک بود؛ اما این مسئله دروغ است. ابوبکر نزد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آمد و به هر قیمتی بود از او رضایت گرفت و همچنین ابوبکر بر بدن مطهر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نماز خواند."
در این رابطه حرفهای زیادی وجود دارد. اگر امروز و فردا بتوانم بخشی از بحث را طوری تنظیم کنم که تمام بحث انجام شود، خیلی خوب است.
آقای «بیهقی» در کتاب «دلائل النبوة» روایتی از آقای «شعبی» نقل میکند و میگوید:
«لما مرضت فاطمة أتاها أبو بکر الصدیق فأستئذن علیها... فقال علی یا فاطمة هذا أبو بکر یستئذن علیک»
حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند: یا فاطمه! ابوبکر آمده و میخواهد به نزد شما بیاید.
«فقالت أتحب أن أأذن»
حضرت فاطمه فرمودند: آیا دوست داری که من اجازه بدهم او بیاید؟!
«قال نعم»
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند: بله.
«فأذنت له فدخل علیها یترضاها»
ابوبکر داخل شد و میخواست از حضرت فاطمه زهرا رضایت بگیرد.
«وقال والله ما ترکت الدار والمال والأهل والعشیرة إلا لابتغاء مرضاة الله ومرضاة رسوله ومرضاتکم أهل البیت»
ابوبکر گفت به خدا سوگند من چیزی ندارم. همه چیزی که از خانه و مال و عشیره دارم؛ برای رضای خدا و رضای پیغمبر اکرم و رضای شما اهلبیت است.
«ثم ترضاها حتی رضیت»
ابوبکر از حضرت فاطمه زهرا طلب رضایت کرد و آن بزرگوار هم راضی شد.
دلائل النبوة، اسم المؤلف: للبیهقی، ج 7، ص 281، باب ما جاء فی ترکة رسول الله
حالا ما کاری با قسمتهای دیگر نداریم؛ اما اولاً وهابیت معتقدند که شیعه مشرک است، زیرا برای غیر خدا کار انجام میدهد، به غیر خدا توسل دارد، ذبح و نذر برای غیر خدا انجام میدهد. این در حالی است که در این روایت وارد شده است:
«ترکت الدار والمال والأهل والعشیرة إلا لابتغاء مرضاة الله ومرضاة رسوله ومرضاتکم أهل البیت»
آیا این قسمت از روایت برمبنای آقایان وهابی شرك ابوبکر را اثبات نمیکند؟! از این قسمت از روایت فهمیده میشود که کسی کاری برمبنای رضای پیغمبر خدا و اهلبیت ایشان انجام بدهد، نه برای رضای خداوند متعال!! آیا این کار، عمل لغیرالله نیست!؟ دعاء لغیر الله حرام و کفر است، اما عمل لغیر الله عبادت است؟!
آیا اینکه ابوبکر میگوید: من همه چیز را برای رضای شما گذاشتم و آمدم. آیا این کار برای رضای غیر خدا شرک نیست؟!
مشاهده کنید که میگوید: «ما تركت الدار والمال والأهل والعشیرة إلا لابتغاء مرضاة الله ومرضاة رسوله ومرضاتکم أهل البیت». در حقیقت او «مرضاة رسوله» و «مرضاتکم أهل البیت» را در کنار «مرضاة الله» قرار داده است.
اگر شما بخواهید برای رضایت اهلبیت یک قربانی بکشید، ادعا میکنند که این کار حرام و شرک است. آنها معتقدند که قسم به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهلبیت (علیهم السلام) شرک است!!
همچنین در «سنن کبری» هم روایتی شبیه روایت «بیهقی» وارد شده است. جالب این است که او این روایت را ابتدا مرسل میخواند، بعد میگویند روایت حسن است و سند آن هم صحیح است!! این خیلی عجیب است!!
همچنین «ابن حجر» در مورد این روایت میگوید: این روایت اگرچه مرسل است، اما اسناد آن به «شعبی» صحیح است.
«ابن کثیر» هم میگوید: اسناد آن قوی است. ظاهر این است که «شعبی» این روایت را یا از علی بن أبی طالب شنیده است و یا با یک واسطه از ایشان شنیده است.
آنها در رابطه با هجوم به بیت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) میگویند: "«اسلم» و غیره که این روایت را نقل کرده اند؛ پیغمبر اکرم را درک نکردند و زمان پیغمبر اکرم نبوده است، مرسل است و روایت هجوم باطل است"، اما وقتی به اینجا میرسند، میگویند: اشکالی ندارد.
در رابطه با «شعبی» و اینکه چه زمانی به دنیا آمده است، باید عرض کنیم که همه چیز به «عامر شعبی» که از او به «امیرالمؤمنین فی الحدیث» تعبیر میکنند، برمیگردد.
بعضیها معتقدند که او در سال 16 هجری به دنیا آمده است، عدهای میگویند که او در سال 17 هجری به دنیا آمده است و تعدادی دیگر هم معتقدند که او در سال 21 هجری به دنیا آمده است. آنچه مسلم است، این است که او در زمان خلافت عمر به دنیا آمده است.
اگر او در سال 21 هجری به دنیا آمده باشد، در زمان مرگ عمر دو ساله بوده است. اگر او در سال 16 هجری به دنیا آمده باشد، در زمان مرگ عمر هفت سال بیشتر نداشته است. او در زمان مرگ عثمان حدود 15 ساله بوده است.
در مورد سال وفات «شعبی» هم اقوال مختلفی وجود دارد که بر طبق آنها وفات او در سال 103، 104 یا 106 هجری اتفاق افتاده است.
جملهای از ایشان وجود دارد که جمله بسیار جالبی است. او میگوید: اگر 99 حرف درست بزنید اما در یک مورد اشتباه کنید، مردم آن یک مورد اشتباه را به حساب میآورند و 99 حرف صحیح را کنار میگذارند!!
نکته اول این است که مراسیل «شعبی» چه صورتی دارد؟! از «عثمان الخمیس» که امروز لیدر وهابیت و «عمرو بن عبدود» عصر حاضر وهابیت است، سؤالی پرسیدند که در مؤلفات او و روی سایت «net.almanhaj» هم موجود میباشد. از او پرسیدند:
«هل تقبل روایته عن علی بن أبی طالب»
«عثمان الخمیس» میگوید:
«الشعبی لم یدرک علیا و مراسیله لیست صحیح علی المشهور من أقوال أهل العلم»
آقایان وهابی ها امروزه «عثمان الخمیس» را به عنوان یک لیدر و ایدئولیک قبول دارند. همچنین «ابن حزم أندلسی» هم بنا به نقل «عینی» میگوید:
«الروایة عن علی باطلة لأنها عن داود بن یزید الزعافری الأودی وهو فی غایة السقوط»
عمدة القاری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: بدر الدین محمود بن أحمد العینی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 12، ص 142، بابُ وکالَةِ الإمْرَأةِ الإمامَ فِی النِّکاحِ
او ادعا میکند که اصلاً «شعبی» از علی بن أبی طالب روایتی نشنیده است. «حاکم نیشابوری» هم میگوید: «شعبی» غیر از «أنس» از هیچکس دیگر روایت نشنیده است.
او ادعا میکند که «شعبی» نه از عایشه روایت شنیده است، نه از «عبدالله بن مسعود» و نه از «اسامه» و نه از علی بن أبی طالب و همچنین از «معاذ» و «زید بن ثابت» هم روایتی نشنیده است.
اصلاً «شعبی» از این افراد روایتی نشنیده است. زمانی که او روایتی نشنیده است، این روایت را از کجا آورده که بیان کرده است ابوبکر نزد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آمد و رضایت حضرت فاطمه زهرا را گرفت؟!
نکته دوم تعارض این روایت با «صحیح بخاری» است که عایشه میگوید:
«فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ علی أبی بَکرٍ فی ذلک فَهَجَرَتْهُ فلم تُکلِّمْهُ حتی تُوُفِّیتْ»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998
می گویند روایت «بخاری» روایت نافی است، اما روایت «شعبی» روایت مثبِت است. روایت مثبت مقدم بر نافی است، زیرا مثبِت بر چیزی علم دارد که نافی آن علم را ندارد. بنابراین روایت «شعبی» بر روایت عایشه مقدم است!
در اینجا از «زرکشی» نقل میکنند که تقدیم مثبت بر نافی است. میگویند: در جایی که مثبت نقل میکند، «زیادة علم» دارد. «زیلعی» هم میگوید:
«فالاکثرون علی تقدیم الاثبات قالوا لان المثبت معه زیادة علم»
نصب الرایة لأحادیث الهدایة، اسم المؤلف: عبدالله بن یوسف أبو محمد الحنفی الزیلعی، دار النشر: دار الحدیث - مصر - 1357، تحقیق: محمد یوسف البنوری، ج 1، ص 360، باب حدیث آخر عن بن عباس وله ثلاث طرق
همچنین «ابن حجر» هم همین تعبیر را دارد.
ما در جواب عرض میکنیم: «شعبی» که از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و عدهای از صحابه روایت نشنیده است؛ پس:
«فکیف یکون شعبی التابعی أعلم من عایشة ألتی عاصرت و حضرت عهد سیدة نساء العالمین»
عایشه که دختر ابوبکر است و نزدیکترین افراد به ابوبکر است،
«أیعقل أنها لن تعرف بصلح أبیها مع الزهراء (سلام الله علیها)»
عایشه خبر ندارد که پدرش با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) صلح کرده است و رضایت آن بزرگوار را گرفته است؟! درحالیکه عایشه اکثر اوقات منزل پدر خود بود و از تمام قضایا باخبر بود. آیا امکان دارد که عایشه خبر نداشته باشد که پدرش با حضرت فاطمه زهرا صلح کرده است؟!
نکته سوم: به علاوه ماجرای غضب حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در صدها کتاب اهل سنت نقل شده است و افراد زیادی روی آن مانور دادند و آن را توجیه کردند.
چطور این قضایا با این درجه اهمیت که در تاریخ به معضل تبدیل شده است، غیر از «شعبی» هیچکسی آن را نقل نکرده است؟! اگر چنین اتفاقی افتاده باشد، اولین کسانی که باید از این قضایا باخبر باشند، همسران پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خود ابوبکر هستند.
اگر چنین باشد ابوبکر باید به عنوان اولین نفر این ماجرا را بیان کند و رضایت گرفتن خود را به اطلاع مردم برساند. همچنین بعد از او عمر و عثمان باید این مطالب را بیان کنند و رضایت گرفتن ابوبکر را به اطلاع همگان برساند.
این در حالی است که حتی یک نفر از بنی امیه هم ادعا نکردند که ابوبکر از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رضایت گرفته است.
علت اینکه آقایان در مورد غضب حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به دست و پا افتادند، این است که ماجرای غضب حضرت فاطمه زهرا پایههای خلافتی آقایان را متزلزل میکند.
اگر به کتاب «موسوعة من حیاة المستبصرین» مراجعه کنید، خواهید دید که تعداد زیادی از علما و دانشمندان اهل سنت با همین قضیه غضب حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دست از مذهب اهل سنت و وهابیگری کشیدند. چون مسئله، مسئله کوچکی نیست!!
حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) از ابوبکر غضبناک هست و غضب خدا هم بر آن مترتب است و میفرماید:
« إن الله یغضب لغضبک ویرضی لرضاک»
خداي عالم با غضب حضرت زهرا خشمگین میشود و با خوشنودی حضرت زهرا خوشنود میشود.
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 167، ح 4730
آقایان از یک طرف این روایت را مشاهده میکنند و از طرف دیگر قرآن کریم میفرماید:
(وَ مَنْ یحْلِلْ عَلَیهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوی)
و به هر کس که غضب من برسد سقوط کرده است.
سوره طه (20): آیه 81
چگونه میشود فردی که مصداق بارز (فَقَدْ هَوی) است، به عنوان خلیفه مسلمین باشد؟! قرآن کریم همچنین میفرماید:
ای اهل ایمان هرگز قومی را که خدا بر آنان غضب کرده والي خود مگیرید که آنها از عالم آخرت به کلی مایوسند چنان که کافران از اهل قبور نومیدند.
سوره ممتحنه (60): آیه 13
آقایان هم در ذیل این آیات و روایات، مطالب زیادی بیان کردهاند. مسئلهای که در اینجا وجود دارد، عبارت عایشه این است:
«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ فَهَجَرَتْ أَبَا بَکرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتی تُوُفِّیتْ»
حضرت فاطمه دختر رسول الله غضبناک شد و با ابوبکر قهر کرد و قهر او تا آخر عمر ادامه داشت.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1126، ح 2926
شما نگاه بکنید که آقایان در مورد «فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتی تُوُفِّیتْ» میگویند: «فلم تکلم فی قضیة فدک». آنها زبان خود را به هر طرفی که بخواهند میچرخانند!! در اینجا دیگر کلمه «فلم تکلم» هم ندارد که شما توجیه بفرمایید، بلکه در این روایت وارد شده است:
«فَهَجَرَتْ أَبَا بَکرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتی تُوُفِّیتْ».
طبق این روایت قهر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ثابت و مستمر بود تا اینکه از دنیا رفت. از طرفی دیگر هم رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«إنما فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی یؤْذِینِی ما آذَاهَا»
فاطمه پاره وجود من است، هرآنچه فاطمه را اذیت کند من را اذیت کرده است.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 1903، ح 2449
از طرف دیگر هم خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
لذا با توجه به این قضایا وهابیت دست به کار شدند تا روایتی را بر رفع این مسئله درست کنند. اولین چیزی که ما در رابطه با «شعبی» داریم، این است که ببینیم «شعبی» چکاره بوده است و پرونده او را بررسی کنیم.
پرونده شخصیتی «عامر شعبی»:
عزیزان دقت کنید بررسی پرونده «شعبی» تنها در این مورد مورد نیاز ما نیست، بلکه در بسیاری موارد با «شعبی» کار داریم. مطالبی که در مباحث اختلافی میان شیعه و سنی وجود دارد، در موارد متعدد به روایت و رأی «عامر شعبی» استناد میشود.
اولاً «شعبی» از دشمنان امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است. او به نقل از کتاب «أنساب الأشراف» به صراحت میگوید: نزد «حجاج بن یوسف ثقفی» بودیم که نام علی بن أبی طالب برده شد. آنها ناسزا گفتند و ما هم ناسزا گفتیم.
«فرقاً منه ومن شره»
از شدت خوفی که از حجاج داشتیم، به علی بن أبی طالب ناسزا گفتیم.
أنساب الأشراف، اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ)؛ ج 4، ص 315، باب نسب ثقیف
«فرق» به معنای شدت خوف است. «شعبی» می گوید از شدت ترسی که از حجاج داشتیم، ما هم به علی ناسزا گفتیم. در همان جلسه افراد زیادی بودند که آنها حاضر نشدند ناسزا بگویند، اما «شعبی» ناسزا گفت.
از طرف دیگر هم رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«أَنَّهُ لاَ یبغضنی الا مُنَافِقٌ وَلاَ یحبنی الا مُؤْمِنٌ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 84، ح 642
و یا فرمود:
«عن جابر قال ما كنا نعرف المنافقين إلا ببغض على بن أبى طالب رضى الله عنه»
الاستيعاب في معرفة الأصحاب، اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن عبد البر، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي؛ ج3، ص 1110
و یا:
«من سب علیا فقد سبنی»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 130، ح 4615
مشاهده کنید که افراد زیادی در مجلس «حجاج» بودند، اما به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) ناسزا نگفتند و «حجاج» هم با آنان کاری نداشت!!
ولی «عامر شعبی» برای خود شیرینی به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) ناسزا میگوید و ناسزای به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هم به منزله ناسزا گفتن به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
عبارت دیگر که در کتاب «المعرفة و التاریخ» وارد شده است، این است که «شعبی» میگوید:
«یحلف بالله لقد دخل علی وذما قرأ القرآن»
به خدا قسم علی تا زمانی که وارد قبر شد اصلاً قرآن نخوانده بود.
المعرفة والتاریخ، اسم المؤلف: أبو یوسف یعقوب بن سفیان الفسوی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419 هـ- 1999 م، تحقیق: خلیل المنصور، ج 1، ص 260، باب فقهاء الصحابة
من نمیدانم این چه حرفی است؟! آیا این حرف هم از ترس عثمان بوده است؟! و یا میگوید:
«و یحلف بالله لقد دخل علی حفرته و ما حفظ القرآن»
الصاحبي في فقه اللغة، اسم المؤلف: أبو الحسين أحمد بن فارس بن زكريا (المتوفى: 395هـ)؛ ج1، ص 50
او این حرف را نسبت به کسی میزند که میفرماید:
«سلونی قبل أن تفقدونی»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 2، ص 383، ح 3342
و یا می فرماید:
«سلونی فما من آیة إلاَّ أعلم أبلیلٍ نَزلَت أم بنهار، أم فی سَهْل أم فی جبل»
الصاحبی فی فقه اللغة، اسم المؤلف: أبو الحسین أحمد بن فارس بن زکریا (المتوفی: 395 هـ)، ج 1، ص 50، باب الخطاب المطلق والمقید
حال از تمام این حرفها بگذریم، این مسئله در روایات متعددی بیان شده است. حتی خود «محمد بن عبدالوهاب» بنیانگذار وهابیت در کتاب «مسائل لخصها» جلد اول، صفحه 170؛ نقل می کند که «شعبی» میگوید:
«لم يشهد الجمل من الصحابة إلا أربعة فإن جاءوا بخامس فأنا كذاب»
در جمل جز چهار نفر از صحابه هیچکسی دیگر نبوده است.
مسائل لخصها الإمام محمد بن عبد الوهاب، اسم المؤلف: محمد بن عبد الوهاب، دار النشر: مطابع الرياض - الرياض ، الطبعة: الأولى ، تحقيق: عبد العزيز بن زيد الرومي، د. محمد بلتاجي، د. سيد حجاب؛ ج1، ص 170
او ادعا میکند که یکی از این افراد امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بوده است، شخص دوم «طلحه»، شخص سوم «زبیر» و شخص چهارم عایشه بوده است. یعنی دیگر صحابه ای آنجا نبوده است!!
او می خواهد بگوید که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در یک طرف و سه صحابه دیگر در طرف دیگر بودند!! این در حالی است که «ذهبی» میگوید:
«کان مع علی یوم وقعة الجمل ثمانمائة من الأنصار، وأربعمائة ممن شهدوا بیعة الرضوان»
تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 3، ص 484، باب 5
حال آنکه «شعبی» میگوید:
«فإن جاؤوا بخامس فأنا کذاب»
اگر بیشتر از پنج نفر آوردید، من دروغگو هستم.
مسائل لخصها الشیخ محمد بن عبد الوهاب من کلام بن تیمیة (مطبوع ضمن مؤلفات الشیخ محمد بن عبد الوهاب، الجزء الثانی عشر)، المؤلف: محمد بن عبد الوهاب بن سلیمان التمیمی النجدی (المتوفی: 1206 هـ)، الناشر: جامعة الأمام محمد بن سعود، الریاض، المملکة العربیة السعودیة، ج 1، ص 170، ح 130
با استفاده از روایت «ذهبی» معلوم میشود که هزار و دویست نفر در جنگ جمل حضور داشتند، بنابراین معلوم میشود که «شعبی کذاب باعتراف نفسه ان کان عاقلا»!!
«اعتراف العقلاء علی أنفسهم نافذ»؛ این شخص اگر عاقل نیست و دیوانه است، تمام عبارات او از درجه اعتبار ساقط است. و اگر «شعبی» عاقل است، شهادت او بر خودش نافذ است. همچنین در کتاب «تاریخ» اثر «خلیفه بن خیاط» وارد شده است:
«کان مع علی یوم الجمل ثمان مائة من الأنصار وأربع مائة ممن شهد بیعة الرضوان»
تاریخ خلیفة بن خیاط، اسم المؤلف: خلیفة بن خیاط اللیثی العصفری أبو عمر، دار النشر: دار القلم, مؤسسة الرسالة - دمشق, بیروت - 1397، الطبعة: الثانیة، تحقیق: د. أکرم ضیاء العمری، ج 1، ص 184، باب معرکة الجمل
او به صراحت میگوید: 1200 نفر از کسانی که در بیعت رضوان بودند، در رکاب امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) حضور داشتند.
نکته دیگر این است که «شعبی» یکی از اصحاب امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به نام «حارث» را کذاب میخواند. «قرطبی» میگوید:
«وإنما نقم علیه إفراطه فی حب علی وتفضیله له علی غیره ومن ها هنا»
حارث علاقه زیادی به حضرت امیرالمؤمنین داشت و او را بر دیگران تفضیل میداد.
الجامع لأحکام القرآن، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 1، ص 5، باب ذکر جمل من فضائل القرآن والترغیب فیه وفضل طالبه وقارئه ومستعمله والعامل به
همچنین از «مجالد» نقل میکنند که به «عامر شعبی» گفتند:
چرا نسبت به شیعیان حرفهای بیاساس میزنی، حال آنکه اساتيد تو شیعه بودند؟
«فقال من أیهم»
شعبی گفت: کدام شیعه؟!
«قالوا من الحارث الأعور وصعصعة بن صوحان ورشید الهجری»
مجالد گفت: حارث اعور و صعصعة بن صوحان و رشید هجری.
السنة، اسم المؤلف: عبد الله بن أحمد بن حنبل الشیبانی، دار النشر: دار ابن القیم - الدمام - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ج 2، ص 558، ح 1304
این مطلب نشانگر این است که او نسبت به تمام شیعیانی که به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) علاقه داشتند، نظر سوء داشته است.
همچنین مطلب دیگری بیانگر بغض شدید «شعبی» نسبت به شیعه است. او به «مالک» میگوید:
«أحذرک الأهواء المُضِلَّة»
از هواهای گمراه کننده برحذر باش.
«شرُّها الرافضة»
بدترین آنها رافضه است.
«فإنها یهود هذه الأمة، یبغِضون الإسلام کما یبغض الیهود النصرانیة، ولم یدخلوا فی الإسلام رغبةً ولا رهبة من الله»
العقد الفرید، اسم المؤلف: احمد بن محمدبن عبد ربه الأندلسی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت /لبنان - 1420 هـ - 1999 م، الطبعة: الثالثة، ج 2، ص 234، باب الرافضة
این عقیده «شعبی» نسبت به شیعه است!! حال این شخص اظهار نظر کرده است که ابوبکر از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رضایت گرفته است!!!
همچنین روایات دیگری بیانگر این است که «شعبی» همکاری نزدیکی با بنی امیه داشته است. او میگوید: هنگامی که «حجاج بن یوسف» آمد، دید که من شخص خوبی هستم و اطلاعات خوبی هم دارم؛
«فجعلنی عریفا علی قومی الشعبیین»
امروزه در اصطلاح عرب به گروهبان یکم«عریف » میگویند. در زمان سابق هم «عریف» به معنای فرمانده قوم بوده است.
«ومنکبا علی جمیع همدان»
تذکرة الحفاظ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 85، ح 76
در گذشته از سرلشکر به «امیر» تعبیر میکردند، «منکب» به معنای سرهنگ و «عریف» به معنای گروهبان یکم و رأس گروهبانان است. «ابن حجر عسقلانی» هم از «منکب» به سرهنگ و از «أمیر» به عنوان سرلشکر و سرتیپ تعبیر میکند.
همچنین «شعبی» با بنی امیه همکاری قضایی داشته است و او همچنین محدث دربار «عبدالملک» بوده است. حال این شخص با این پرونده سیاه و ننگین نقل میکند که ابوبکر از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رضایت گرفته است.
آیا انصاف است که شما روایت صریح و صحیح «بخاری» و «مسلم» را کنار بگذارید و بگویید: ابوبکر به استناد حرف چنین شخصی با این پرونده سیاه از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رضایت گرفت. بقیه مطالب را در جلسه آینده بیان خواهیم کرد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن جلد : 1 صفحه : 65