responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 255

بررسی شبهات وهابیت در مسئله «تقیّه» (27) – تفاوت تقیه با نفاق!

کد مطلب: ٨٧١٨ تاریخ انتشار: ١٧ بهمن ١٣٩٤ - ١٩:٢٢ تعداد بازدید: 933 خارج کلام مقارن » بررسی شبهات تقیه بررسی شبهات وهابیت در مسئله «تقیّه» (27) – تفاوت تقیه با نفاق!
جلسه چهل و هشتم 94/11/17

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه چهل و هشتم  94/11/17

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداءالله الی یوم لقاءالله.

بحث ما در جلسات گذشته رابطه با شبهات «تقیه» بود. و به مناسبتی آمدیم مسئله «اکراه» و انواع و ارکان «اکراه» را بیان کردیم.

یکی دیگر از مباحثی که باید در اینجا مطرح بشود، در راستای سخنان یاوه این وهابی هاست که می گویند تقیه شیعه همان «نفاق» است!!

معنای لغوی و اصطلاحی «نفاق»!

باید مشخص بشود که «نفاق»، که این آقایان، تقیه را به آن تشبیه می کنند، اساساً به چه معناست!؟ آیا اینها با الفبای این واژه آشنا هستند یا نه؟ در ابتداء سراغ لغوییین می رویم تا ببینیم که آقایان لغت نگاران، در معنای «نفاق» چه گفته اند.

«ابن منظور» در «لسان العرب»:

آقای «ابن منظور» در «لسان العرب» که کتاب استعمال الفاظ عرب است. نه ریشه های الفاظ؛ یعنی در حقیقت ایشان شهر به شهر، روستا به روستا و بادیه به بادیه می گشت و کلماتی که در میان اعراب استعمال می شد را جمع آوری می کرد. این کتاب در نوع خودش بی نظیر است. ایشان در معنای «نفاق» می نویسد:

«النفاق: الدخول في الإسلام من وجه و الخروج عنه من آخر، مشتق من نافقاء اليربوع إسلامية، ... و هو اسم إسلامي لم تعرفه العرب بالمعنى المخصوص به، و هو الذي يستر كفره و يظهر إيمانه، و إن كان أصله في اللغة معروفاً.»

نفاق، داخل شدن به اسلام از جهتی، و خارج شدن از آن، از جهت دیگر است. این کلمه از نافقاء الیربوع مشتق شده است. واژه نفاق یک کلمه اسلامی است. و در میان اعراب جاهلی قبل از اسلام، استعمال نمی شده است. منافق کسی است که کفرش را می پوشاند و ایمانش را آشکار می کند. هر چند اصل واژه نفاق در لغت معروف است.

لسان العرب، ابن منظور: ج10، ص 359

قرآن کریم، «نفاق»؛ و داخل شدن از جهتی در اسلام و خارج شدن از جهت دیگر را، واضح و روشن و اینگونه بیان می کند که:

(وَ إِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن‏)

و هنگامى كه افراد با ايمان را ملاقات مى‏كنند مى‏گويند ما ايمان آورده‏ايم، (ولى) هنگامى كه با شياطين خود خلوت مى‏كنند مى‏گويند با شمائيم ما (آنها) را مسخره مى‏كنيم.

سوره بقرة(2): آیه 14

عبارت«نافقاء اليربوع»، که «ابن منظور» می گوید، در حقیقت یک ضرب المثل است و اشاره دارد به موشهای صحرایی که برای لانه خودشان، دو تا ورودی دارند. یکی ورودی ظاهری و آشکار، و دیگری مخفی. در موقع خطر و زمانی که دشمن به دنبالش است، می آید و از ورودی مخفیانه خود وارد لانه خود می شود و دشمنش یک راست می رود سراغ وردی ظاهری و چیزیی نمی بیند!

آیه قرآن هم به زیبائی به همین مسئله اشاره می کند. منافقین یک آشیانه اسلامی دارند که وقتی به مسلمانها می رسند؛ و یک آشیانه مخفی دارند، وقتی که به شیاطین خودشان می رسند.

در دیدار با مسلمانها، واژه«لَقُوا»می آورد و در دیدار با شیاطین، واژه«خَلَوْا»می آورد. و این خیلی جالب است. یعنی منافقین سعی می کنند در یک جای مخفی با شیاطین خود گفتگو بکنند.

«فراهيدي» در «العين»:

آقای فراهیدی نیز در معنای نفاق می نویسد:

«كفر النفاق: يؤمن بلسانه و القلب كافر.»

نفاق یعنی اینکه با زبانش ایمان بیاورد ولی با قلبش کفر بورزد.

كتاب العين، الفراهيدي: ج5، ص 356

«ابن قتیبیه» در «غریب الحدیث»:

آقای «ابن قتیبه دینوری» در کتاب «غریب الحدیث» که در حقیقت مشتمل بر کلماتی است که واژه ها و الفاظ آن برای عموم عرب غریب و ناآشناست؛ می نویسد:

«منافق الذي يدخل في الإسلام بلفظه و يخرج منه بعقده، كما يدخل اليربوع من باب و يخرج من باب.»

منافق کسی است که به زبان وارد اسلام می شود ولی قلباً و از نظر عقیده، خارج از اسلام است. مثل موش صحرایی که از یک درب وارد می شود و از درب دیگر خارج می شود.

غريب الحديث: ج1 ص 59

«فيّومي» در «مصباح المنير»:

آقای فیومی نیز در معنی نفاق می نویسد:

«النفاق اصطلاحاً: إذا أظهر الإسلام لأهله وأضمر غير الإسلام.»

نفاق در اصطلاح آن است که در جمع مسلمین اظهار اسلام بکنی و نیت حقیقی و غیر اسلامی را بپوشانی.

المصباح المنير: ج2 ص618

حضرت امیرالمؤمنین(سلام الله علیه)، در نامه 16 نهج البلاغه، نسبت به معاویه و ابوسفیان و... همین تعبیر را دارد و می فرماید:

«فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوه‏»

سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و جانداران را آفريد ، آنها اسلام را نپذيرفتند ؛ بلكه به ظاهر تسليم شده و كفر خود را پنهان داشتند و آنگاه كه ياوراني يافتند آن را آشكار ساختند.

نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ص374؛ نامه 16

جناب «عمار»(رضوان الله علیه) نيز به تبعيت از امام خود مى گويد:

وَاللَّهِ مَا أَسْلَمُوا، وَلَكِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ، فَلَمَّا رَأَوْا عَلَيْهِ أَعْوَانًا أَظْهَرُوهُ»

به خدا سوگند اينها إسلام نياوردند ؛ بلكه به ظاهر تسليم شده و کفر را پنهان ساختند. و آنگاه كه نيرو يافتند، كفر خود را اظهار نمودند.

الهيثمي ، علي بن أبي بكر الهيثمي ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 1 ص 113، ناشر: دار الريان للتراث ‏دار الكتاب العربي - القاهرة ، بيروت – 1407

این روایت، از روایاتی است که ما باید همیشه در ذهن داشته باشیم. در خیلی جاها به درد ما می خورد.

دیدگاه فقهاء اهل سنت، در رابطه با معنی و مراد از «منافق»!

بعد از بیان دیدگاه لغوییون، دیدگاه فقهاء را نیز بررسی می کنیم.

«نووي» در «المجموع»:

نووی متوفای 671 هجری، که از او به «فقیه الأمه» تعبیر می کنند، و از استوانه های فقهی شافعی هاست؛ در معنی منافق می نویسد:

«المنافق: الذي يظهر الإيمان و يستُر الكفر.»

منافق کسی است که ایمانش را آشکار و کفرش را پنهان می کند.

المجموع، النووي: ج 19 ص 341.

«صنعانی» در «سبل السلام»:

امیر صنعاني، متوفای1182هجری، در کتاب «سبل السلام» که یک کتاب فقهي هست، در مراد از منافق می گوید:

«والمنافق من يظهر الإيمان و يُبطِن الكفر.»

منافق کسی است که ایمانش را آشکار می کند ولی در باطن کافر است.

سبل السلام، الصنعاني: ج4 ص 187

دیدگاه مفسرین اهل سنت، در رابطه با معنی و مراد از «منافق»!

دیدگاه «جصّاص»:

آقای جصاص در کتب أحكام القرآن، که از تفاسیر مفسر فقهی است، یعنی ایشان آمده و آیات الأحکام قرآن را مورد بحث قرار داده است. و ما هم پانصد آیه در قرآن، آیات الأحکام داریم. یعنی آیاتی که درباره احکام است.

از فقهای شیعه نیز دو بزرگوار، کتاب آیات الأحکام دارند. یکی آقای «فاضل مقداد» است و دیگری هم آقای محقق اردبیلی(رضوان الله تعالی علیه) است.

آقای «جصاص» در مورد معنی «نفاق» می نویسد:

«و النفاق اسم شرعي جعل سمة لمن يظهر الإيمان و يسر الكفر.»

نفاق اسم شرعی است(اسم اصطلاحی متشرعین است و مصطلح عرب نیست.) که برای کسی که ایمان را آشکار می کند و کفر را می پوشاند، به کار برده می شود.

أحكام القرآن، الجصاص: ج1 ص 29

دیدگاه «قرطبی»:

قرطبي که از مفسرین نامی اهل سنت است، در تفسيرش می نویسد:

«قول المؤمن: سمعت و أطعت لا فائدة فيه ما لم يظهر أثر ذلك عليه بامتثال فعله، فإذا قصر في الأوامر فلم يأتها واعتمد النواهي فاقتحمها، فأي سمع عنده وأي طاعة! وإنما يكون حينئذ بمنزلة المنافقين الذي يظهر الإيمان و يسر الكفر.»

اینکه مؤمن بگوید من فلان چیز را شنیدم و اطاعت کردم، مادامی که اثرش در مرحله عمل، آشکار نشود، فائده ای ندارد. لذا اگر در اوامر الهی کوتاهی کند، و انجام ندهد، و نواهی را نیز مرتکب بشود، این چه شنیدنی و اطاعت کردنی است؟ این کار، مثل کار منافقین است که ایمان را آشکار و کفر را پنهان می کند.

تفسير القرطبي: ج7 ص 388

آقای قرطبی در اینجا، و در تعریف منافق، خیلی آش را شور کرده است!! و در حقیقت این معنی از منافق، آن منافق اصطلاحی نیست.

مثلاً ما در روایات داریم که پیامبر فرموده است:

«وَ لِلْمُنَافِقِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ إِذَا حَدَّثَ‏ كَذَبَ‏ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا ائْتُمِنَ خَانَ.»

منافق سه نشانه دارد. وقتی حرف می زند، دروغ می گوید. و وقتی وعده می دهد خلف وعده می کند و وقتی به او اعتماد می شود، خیانت می کند.

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج ‏69، 206، باب 106(شرار الناس و صفات المنافق)

در این روایت، نمی خواهد بگوید که اینگونه افراد، منافق واقعی هستند، تا نتیجه بگیریم که:

(إِنَّ الْمُنافِقينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصيراً)

منافقان در پائين‏ترين مرحله دوزخ قرار دارند و هرگز ياورى براى آنها نخواهى يافت.

سوره نساء(4): آیه 145

روایت پیغمبر در حقیقت می خواهد بگوید که وقتی کسی می آید و وعده ای می دهد و عمل نمی کند، و یا حرف می زند و دروغ می گوید؛ کار قبیحی مثل کار منافقین انجام می دهد. در حقیقت با این روایت، این مسئله را بزرگ کرده اند تا بزرگی قباحت کار را برسانند.

یا مثلاً ما در روایت می خوانیم که پیامبر می فرماید:

«من تبسم في وجه تارك الصلاة فكأنما هدم الكعبة سبعين مرة»

کسی که به چهره تارک نماز نگاه کند و تبسم نماید کویا هفتادبار کعبه را خراب نموده است.

لئالی الاخبار ج3 ص 51

اینگونه روایات اولاً سند درست و حسابی ندارند، و ثانیاً نقل کردنشان هم به صلاح نیست. و در برخی موارد خلاف شرع است. چون موجب فساد می شود.

فرق عالم و سفیه؛ از منظر امیرالمؤمنین(سلام الله علیه)

عزیزان باید در نقل روایات بسیار دقت بکنند. امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) در این زمینه کلام بسیار زیبائی دارند و می فرمایند که:

«هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَايَةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَايَةُ.»

همت و تلاش انسانهای سفیه این است که روایات را نقل بکنند ولی همت و تلاش علماء این است که در روایات تأمل و تفکر می کنند.

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏2، 160، باب 21 (آداب الرواية)

لذا دوستان باید در نقل روایات خیلی دقت بکنند و به وجه صدور روایات توجه جدی بکنند. اینگونه روایات، نیاز به توضیح دارد، نیاز به تفسیر دارد.

مثلاً دوستان اگر می خواهند درباره «غیبت» صحبت بکنند، به اندازه پنج صفحه، ده صفحه، کار علمی مفید بکنند. این روایات را ببینند. «مرآة العقول» علامه مجلسی را ببینند که در شرح روایت چه گفته است. و یا شرح ملاصالح مازندرانی را ببینند. و یا مرحوم نراقی در «معراج السعادة» درباره این روایت چه گفته است.

یعنی وقتی یک روایتی را نقل می کنید، یک کار تحقیقی خوبی داشته باشید. وقتی روایتی را نقل می کنید، نظر سه، چهار نفر از بزرگان را هم در توضیح روایت بیان کنید.

معرفی کتاب «معراج السعاده»!

مرحوم نراقی در «معراج السعاده» در هر موضوعی که وارد شده است، آیه و روایت آورده، داستان هم آورده، دست آخر هم مطلبی را آورده که هیچ کتابی نیاورده است. و آن ارائه راهکار است. مثلاً در مورد غیبت، آیه ذکر کرده، روایت را ذکر کرده، داستان و شعر را هم آورده؛ دست آخر هم گفته که راه خلاصی از غیبت چی هست؟ علاج غیبت چیست؟

ما باید تلاش کنیم تا مطالب ما تحقیقی و علمی باشد. مطالعات پراکنده و از این طرف و آن طرف، و یک آش شله قلمکار درست کردن و منبر رفتن، هم برای خودتان مسؤلیت درست می کند و هم فردای قیامت، آنهایی که پای صحبت شما بودند، از شما گلایه خواهند نمود و شکایت خواهند کرد:

«وَ أَنَّكَ مَسْئُولٌ عَمَّا وُلِّيتَه»

و تو نسبت به کسانی که ولایت و تسلط داری، مسؤل هستی

تحف العقول؛ ص263

امروز هم که امکانات فراوان است و حمل مطالب هم آسان شده است. نیازی به بردن کتاب هم نیست. لپ تاپ و تبلت و راحت تر از اینها موبایل است که شما می توانید چند صد فایل ورد را داخل گوشی خود داشته باشد و از آنها در تبلیغ خودتان استفاده بکنید.

الحمدلله تعطیلات هم که در حوزه علمیه فراوان است. و به نظر من این تعطیلات یک نعمت است. البته به شرطی که در منزل که هستیم، از ساعاتمان درست استفاده بکنیم.

یک قسمی، و نذری هم داشته باشیم که در کنار برنامه ریزی روزانه، کمک کند تا به برنامه ها عمل بکنیم. برنامه ریزی هم خیلی مهم است. ساعت به ساعت روز را برنامه ریزی بکنید.

اگر یک ماه، در درس و کارهای خودتان، برنامه داشته باشید و منظم باشید، آخر ماه خواهید دید که چقدر سود کرده اید. و ما را هم دعا خواهید نمود.

خاطره ای از سفر به کشور «کنیا»!

ما یک جلسه ای داشتیم در کشور «ماداگاسکار» در آفریقا، که تقریباً کل سرسبد آفریقا و زیباترین کشور افریقاست. در برگشت چون هواپیمای ما ترانزیت بود، دیر رسیدیم و مجبور شدیم در کشور «کنیا» بمانیم.

در داخل این کشور هم نه کسی فارسی می دانست و نه عربی می دانست. ما با انگلیسی دست و پا شکسته خودمان، ماشین گرفتیم و رفتیم داخل شهر.

کشور کنیا هم، مرکز وهابیت در آفریقاست. یازده، دوازده شب، یکه و تنها، به زبان هم خیلی مسلط نیستیم، رفتیم به هتل.

صبح آن روز، علما شنیده بودند که من کنیا هستم، لذا ریختند در هتل محل اقامت ما و ما را با سلام و صلوات بردند به مسجد. آن روز هم روز میلاد حضرت زهرا بود و گفتند که باید سخنرانی کنی! جمعیت زیادی هم در مسجد بودند. افغانی و پاکستانی و هندی و... من هم خسته و کوفته از راه بودم و اعصابم هم به هم ریخته؛ هر چه فکر کردم، هیچ مطلبی حتی برای دو ثانیه سخنرانی، در ذهنم نیامد.

یک دفعه به ذهنم رسید که من در داخل گوشی موبایلم، فایلهایم موجود است. همان جا که نشسته بودم، فایل هایم را باز کردم، فایل میلاد حضرت زهرا را به اندازه پنج دقیقه نگاه کردم و رفتم برای سخنرانی. سخنرانی هم طوری شد که هم من خودم راضی بودم و هم مستمعین راضی بودند.

لذا دوستان عزیز، اگر ما متن اینها را آماده همراه داشته باشیم، در برخی مواقع، آبرویمان خریده می شود. از من به شما وصیت، تلاش کنید که در طول هفته، یک منبر علمی را در چند صفحه آماده کنید.

موضوعاتی را انتخاب کنید، هم آیه برایش بیاورید، در ذیل آیه دو تا تفسیر شیعه، دو تا تفسیر سنی؛ و هم روایت مطرح بکنید، و شارحین حدیث را از «مرآة العقول علامه مجلسی» و جاهای دیگر نگاه بکنید. داستان و شعر و... هم بیاورید.

با این کار، در طول یک سال، شما می توانید پنجاه منبر علمی خوب و قابل استفاده در موضوعات مختلف تهیه کنید. یک فایل مخصوص روضه هم داشته باشید که چهل، پنجاه مورد مصیبت مستند در آن آمده باشد. که مصدر مصیبت شما هم مداحان آخرت به دنیا فروخته نباشد. که نسبت به معصومین هر چه به دهانشان می آید نسبت می دهند. بلکه مصادر مصیبتهای شما، مستند و قوی باشد.


والسلام علیکم و رحمةالله




نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 255
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست