responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 237

بررسی شبهات وهابیت در مسئله «تقیّه» (15) - نمونه هایی از مخالفتهای صحابه، با سنت پیامبر!!

کد مطلب: ٨٦٠٩ تاریخ انتشار: ١٩ دي ١٣٩٤ - ١٩:٥٥ تعداد بازدید: 989 خارج کلام مقارن » بررسی شبهات تقیه بررسی شبهات وهابیت در مسئله «تقیّه» (15) - نمونه هایی از مخالفتهای صحابه، با سنت پیامبر!!
جلسه سی ام 94/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه سی ام  94/10/19

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداءالله الی یوم لقاءالله.

بحث ما در شبهه وهابیت در مورد «تقیه» بود که وهابی ها هجمه کرده اند که روایات متضاد و متناقضی از ائمه شیعه نقل شده است که، وقتی علت این تناقض و تضاد از ایشان سؤال می شد، می گفتند که ما یکی از این جوابها را تقیةً بیان کرده ایم!

در جلسات گذشته، ما جوابهای «حلّی» را مفصل بحث کردیم و وارد جوابهای «نقضی» شدیم و مواردی را نیز در این رابطه عرض کردیم.

در جواب نقضی از شبهه «تقیه» و وجود تناقض و تضاد در روایات ائمه، گفتیم که صحابه پیامبر، روایاتی را خودشان از پیامبر نقل کرده اند، و خودشان برخلاف آن فتوا صادر کرده و عمل نموده اند. و یا اینکه روایتی برخلاف آن روایت قبلی خودشان نقل کرده اند! سؤال کردیم که شما در این روایات متناقض، چه می کنید و جواب شما چیست!؟ پاسخ شما از این تناقضاتی که از صحابه نقل شده است چیست!؟

اعتقاد «فوق عصمت»!! برای «صحابه»

شما که «سنت صحابه» را در عرض «سنت پیامبر» می دانید. و «صحابه» را هم که، نه تنها «عادل» می دانید، بلکه «معصوم»، و حتی «فوق عصمت» برای آنها قائل هستید! این تناقضات را چگونه حل خواهید کرد!؟

ما اگر عقیده داریم که ائمه(علیهم السلام) معصوم هستند، و باعنایت الهی، گناه نمی کنند؛ در مقابل، شما معتقد هستید که صحابه، گناه می کنند، و گناهشان نوشته نمی شود!! و اینها مورد بازخواست قرار نمی گیرند!! و این فوق عصمت است و مقامی بالاتر از مقام نبی مکرم است! زیرا خداوند در حق نبی مکرم می فرماید:

(قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظيم‏)

بگو: من اگر نافرمانى پروردگارم را كنم، از عذاب روز بزرگ قيامت (او) مى‏ترسم.

سوره زمر(39): آیه 13

خود نبی مکرم می گوید که من اگر گناه بکنم، از عذاب روز قیامت می ترسم. ولی شما در رابطه با صحابه، فوق این مسئله را قائل هستید و بر این عقیده هستید که صحابه از گناه، آزاد هستند و می توانند که هر گناهی را مرتکب بشوند:

«وَ مَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يَكُونَ قَدِ اطَّلَعَ عَلَى أَهْلِ بَدْرٍ فَقَالَ: اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ فَقَدْ غَفَرْتُ لَكُمْ »

و تو چه می دانی خداوند حتماً به احوال اهل بدر آگاه بوده است، پس فرمود که هر آنچه می خواهید انجام بدهید که من شما را بخشیدم!

صحیح بخاری، ج3، ص 1095، کتاب الجهاد، باب الجاسوس، ح2845؛ دار النشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا

این روایت در چندین جای «صحیح بخاری» نقل شده است. عبارتاعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ»یعنی اینکه شما هر چه دلتان خواست می توانید انجام بدهید! هر گناهی که خواستید می توانید مرتکب شوید. زیرا خداوند قبل از اینکه شما بخواهید گناه بکنید، شما را بخشیده است و شما آزاد هستید که هر گناهی را انجام بدهید.

شما این روایت را در کنار آیه ذکر شده بگذارید، بعد نتیجه بگیرید که آیا این روایت می تواند صحیح باشد یا نه!؟ یا اینکه این روایت را در کنار این آیه از قرآن قرار بدهید که می فرماید:

(فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلين)

بطور قطع از كسانى كه پيامبران را به سوى آنها فرستاديم سؤال خواهيم كرد و از پيامبران (نيز) سؤال مى‏كنيم.

سوره أعراف(7): آیه 6‏

خداوند می فرماید که ما انبیاء و فرستادگان خود را مورد بازخواست قرار می دهیم، ولی این آقایان معتقدند که صحابه آزاد هستند و هیچگونه بازخواستی ندارند! اگر انبیاء اینچنین مورد خطاب و بازخواست قرار بگیرند، «صحابه» که جای خود را دارند. و قطعاً مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.

شما ببینید که خداوند در مورد نبی مکرم چگونه با تندی خطاب می کند که:

(وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَليلاً_إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصيراً)

و اگر ما تو را ثابت قدم نمى‏ساختيم (و در پرتو مقام عصمت مصون از انحراف نبودى) نزديك بود كمى به آنها تمايل كنى! 75- و اگر چنين مى‏كردى ما دو برابر مجازات (مشركان) در حيات دنيا، و دو برابر (مجازات آنها) را بعد از مرگ، به تو مى‏چشانيديم، سپس در برابر ما ياورى نمى‏يافتى‏

سوره إسراء(17): آیه 74و 75

این قدر مسئله دقیق و حساس است که خداوند به پیغمبرش می فرماید اگر کوچکترین تمایلی به طرف مشرکین می کردی، دو برابر در دنیا و آخرت، تو را عذاب می کردم!

آیا با این وضعیت، می توانیم بپذیریم که خداوند به «صحابه» فرموده باشد کهاعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ»!؟ بعد هم با قاطعیت بگوید:«فَقَدْ غَفَرْتُ لَكُمْ»!؟

شما ببینید که خداوند متعال، چگونه نبی مکرم را تهدید می کند و می فرماید:

(وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويل_‏ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمين‏_ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتين)

هر گاه او سخنى دروغ بر ما مى‏بست، ما او را با قدرت مى‏گرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى‏كرديم‏.

سوره حاقة(69) :آیه 44

پیغمبر اکرم، اگر سر سوزنی در وحی تصرف بکند، خداوند رگ گردن او را می زند! آنگاه آیا سزاوار است که بگوئیم همین پیغمبر به اصحاب خود بگوید که هر گناهی خواستید انجام بدهید!!؟ آیا این معقول است!؟

در هر صورت...

ما در جلسات گذشته بخشی از تناقضات جناب «ابوهریره» را نقل کردیم که در مسئله «ظرفی که سگ از آن خورده بود» و نیز در مسئله «مسح بر روی کفش»؛ ایشان روایتی را از پیامبر نقل کرده بود، ولی در مقام عمل و فتوا، خلاف این روایات عمل کرده بود. و عرض کردیک که فقهای اهل سنت هم، در حل این تعارضات سرگردان بودند.

کتابی مفید، در تعداد روایات صحابه!

بنابر آنچه که آقای «ابن حزم اندلسی» در کتاب«اسماء الصحابة الرواة و ما لکل واحد من العدد»نقل کرده است، تقریباً 30% روایات اهل سنت، از جناب «ابوهریره» است. این کتاب آقای ابن حزم هم، کتاب مخصوصی است که سیصد صفحه بیشتر نیست. و تمام تعداد روایات صحابه را در آنجا ذکر کرده است. یعنی اسم صحابه را آورده و تعداد روایاتش را نیز ذکر کرده است. اگر این کتاب را تهیه کنید و مطالعه کنید، خیلی مفید است.

کثیر الروایت ترین صحابه کیست!؟

در آن کتاب دارد که ما حدود 5374 روایت از «ابوهریره» داریم. دوستان توجه دارند که کل روایات صحاح سته اهل سنت، 9 هزار و اندی روایت بیشتر ندارد. یعنی تمام روایات صحاح ششگانه، به ده هزار روایت نمی رسد. با این همه، بیش از 5 هزار روایت، از ابوهریره است!! این در حالی است از امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) 539 روایت داریم که فقط پنجاه روایتش صحیح است!! از حضرت زهرا(سلام الله علیها) فقط 18 روایت ذکر شده است!!! و از حضرت خدیجه(سلام الله علیها) فقط یک روایت داریم!!!

شما اگر به کتاب «جامع الأصول» ابن اثیر جزری مراجعه کنید، که یک کتاب یازده جلدی است، ایشان آمده و تمام روایاتی را که در صحاح سته نقل شده، مکررات آن را حذف کرده، و باقی مانده روایات را در این کتاب جمع کرده است. مثل کتاب «وافی» ما، که آمده مکررات کتب اربعه را حذف کرده و باقی مانده را در این کتاب «وافی» نقل کرده است. مثلاً اگر یک روایت در «کافی» نقل شده، در «تهذیب» و «من لایحضر» هم نقل شده، ایشان آمده در این کتاب «وافی»، یک روایت را نقل کرده، و باقی را آدرس داده است.

«ابن اثیر جزری» نیز آمده مثلاً اگر روایتی هم در «صحیح بخاری» آمده و هم در «صحیح مسلم»، فقط یک روایت را نقل کرده، و باقی را آدرس داده است. در نتیجه کل روایات با حذف مکررات، حدود 9523 روایت شده است. که از این تعداد روایات، بیش از 5 هزار آن، از «ابوهریره» نقل شده است!

نمونه هایی از مخالفتهای صحابه، با سنت پیامبر!!

ما در جلسه «بیست و هشتم کلام مقارن» دو مورد از تناقضات و مخالفتهای صحابه با سنت پیامبر را ذکر کردیم و عرض کردیم که در «ظرف متنجس به ولوغ سگ»، از طرفی از پیغمبر روایت نقل می کند که باید هفت بار ظرف را آب کشید، از طرف دیگر خودش فتوا داده بود که سه بار باید آب کشید!

مسئله بعدی درباره «مسح بر کفش» بود که از پیغمبر روایت نقل کرده بود که مسح جایز است ولی خودش در مقام عمل همچین کاری را نمی کرد و کفش را در می آورد و مسح بر روی پا می کشید!

نمونه سوم: «انفاق زن از مال شوهر، بدون اذن او»:

آقایان اهل سنت، روایتی را از «ابوهریره» نقل می کنند در رابطه با زنی که، بدون اذن شوهرش، از اموال او انفاق می کند:

«إِذَا أَنْفَقَتِ المَرْأَةُ مِنْ كَسْبِ زَوْجِهَا، عَنْ غَيْرِ أَمْرِهِ، فَلَهُ نِصْفُ أَجْرِهِ»

زمانیکه زنی از اموال شوهرش بدون اذن او انفاق بکند، نصف پاداش انفاق برای زن است.

صحیح بخاری، ج2، ص 728، کتاب البیوع، باب قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: {أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ}، ح 1960

این روایت در حالی مطرح می شود که مسلّم است که اگر زن از مال شوهر بدون اجازه بردارد و خرج بکند، خلاف شرع است و حرام است. در حقیقت نوعی دزدی است!

همانطوری که مرد نیز اگر از اموال اختصاصی همسرش بدون اجازه او بردارد، خلاف شرع است و نوعی سرقت محسوب می شود! ولی این آقایان می گویند، این زن به خاطر آن دزدی، نصف پاداش انفاق را نیز می گیرد!!

این روایت، مثل حکایت آن دزدی است که در زمان امام صادق(سلام الله علیه)، دزدی می کرد و به فقراء انفاق می کرد. بعد می گفت که من یک دزدی کردم و طبق منطق قرآن، یک گناه مرتکب شده ام، بعد انفاق می کنم، ده برابر پاداش می گیرم؛ یک گناه از ده ثواب کم می شود، می شود نه ثواب! خبر به امام(علیه السلام) رسید و حضرت فرمود که این کار درست نیست زیرا خداوند در قرآن کریم می فرماید:

(إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين‏)

همانا خداوند فقط از انسانهای پرهیزگار قبول می کند.

سوره مائده(5): آیه 27؛ بحارالأنوار، ج 47، ص 238، باب 7، ح23

آقای «ابوهریره» این روایت انفاق زن بدون اذن شوهر را نقل می کند و برای او نصف ثواب نیز در نظر می گیرد؛ ولی در جای دیگر فتوای خود ابوهریره، برخلاف این روایت است:

«أنَّ أبا هريرة سُئِلَ عن المرأة: هل تتصدَّقُ من بيتِ زوجِها؟ قال: لا إِلا من قُوْتِها، والأجرُ بينهما، ولا يَحِلُّ لها أن تتصدَّقَ من مال زوجِها إِلا بإِذنِهِ»

از ابوهریره پرسیدند که آیا زن می تواند از خانه شوهرش انفاق بکند؟ گفت: نه، مگر از خرجی خودش باشد. در این وقت پاداش بین آن دو تقسیم می شود. و زن نمی تواند از مال شوهرش بدون اذن او چیزی را انفاق بکند.

جامع الأصول جزری، ج6، ص 475، باب حرف الصاد، الفرع الثاني: في صدقة المرأة من بيت زوجها، ح 4679

آقایان اهل سنت، این تعارض روایت و سنت پیامبر با فتوا و سنت صحابه را چه جوابی می دهند؟ آیا استدلال و اجتهادی که جناب «ابوهریره» در اینجا انجام داده است، از سخن پیغمبر کرده یا از پیش خودش درآورده است!؟

از روایت پیغمبر که استنباط نکرده است. زیرا از پیغمبر نقل کرد که زن می تواند از مال شوهر بردارد و تازه نصف اجر هم برای اوست! معلوم می شود که از پیش خودش نقل کرده است!! از این دست تناقضات در روایت و فتوای ابوهریره زیاد است و ما به همین سه مورد بسنده می کنیم و به سراغ دیگر صحابه می رویم.

نمونه چهارم: «ازدواج زن بدون اذن ولیّ»:

نمونه چهارم از تناقضات سنت پیامبر با سنت صحابه را از «عایشه» نقل می کنیم. طبق نقل «ابن حزم اندلسی» در کتاب «اسماء الصحابة الرواة و ما لکل واحد من العدد»؛ مجموعاً 2210 روایت از عایشه نقل شده است. البته از این 2210 روایت، روایاتی از عایشه نقل شده است که افتضاح است و واقعاً انسان خجالت می کشد که نقل بکند!

در هر صورت، ایشان روایاتی را از پیغمبر نقل کرده، ولی خودش مخالف آن عمل کرده یا فتوا داده است! از جمله این روایات، روایتی است که «ترمزی» با سند صحیح از عایشه نقل کرده است که:

«أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: أَيُّمَا امْرَأَةٍ نَكَحَتْ بِغَيْرِ إِذْنِ وَلِيِّهَا فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ، فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ، فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ»

عایشه می گوید پیغمبر فرمود: هر زنی که بدون اذن ولیّ خود ازدواج بکند، ازدواجش باطل است. ازدواجش باطل است. ازدواجش باطل است.

سنن ترمزی، ج2، ص 398، ابواب النکاح، بَابُ مَا جَاءَ لاَ نِكَاحَ إِلاَّ بِوَلِيٍّ، ح 1102؛المحقق: بشار عواد معروف، الناشر: دار الغرب الإسلامي – بيروت، سنة النشر: 1998 م

این روایت از یک طرف؛ ولی از طرف دیگر ما می بینیم که خود «عایشه»، دختر برادرش عبدالرحمان را بدون اذن ولیّ او، به عقد «منذر بن زیبر» درآورد. یعنی زمانی که «عبدالرحمان» در شام بود، دختر او را به دون اذنش به عقد «منذر» درآورد! آقایان فقهای اهل سنت در این مسئله حیران مانده اند که چه بکنند!؟

از طرفی با تأکید فراوان، روایتی را از پیامبر نقل می کند که نمی شود دختری را بدون اذن ولیّ او به عقد کسی درآورد؛ از این طرف، بدون اذن ولیّ، «حفصه» دختر برادرش را به عقد پسر زبیر در می آورد! هیچ کس هم نگفته است که «عمه»، ولیّ برادرزاده است! ولیّ دختر یا پدرش است، و یا جدش!

نمونه پنجم: «نماز مسافر؛ شکسته یا تمام!!»:

«عایشه» روایتی را نقل می کند در رابطه با «نماز مسافر». که پیغمبر فرمود مسافر باید نماز چهار رکعتی را شکسته بخواند. ولی از طرف دیگر، خود عایشه در سفر، نمازش را تمام می خواند!! در اینجا هم آقایان فقهاء اهل سنت، سرگردان شده اند که چه باید بکنند!

«روت عائشة رضي الله عنها أن الصلاة فرضت ركعتين فأقرت صلاة السفر وزيد في صلاة الحضر و كانت هي تتم في السفر»

عایشه روایت نقل کرده است که نماز، دو رکعت دو رکعت واجب شده بود. پس همین دو رکعت در نماز مسافر حفظ شد، و به نماز فرد حاضر در وطن، دو رکعت افزوده شد. در حالی که عایشه در سفر نیز نمازش را تمام می خواند.

الإحکام فی اصول الأحکام، ابن حزم، ج2، ص 157؛دار النشر: دار الحديث - القاهرة - 1404، الطبعة: الأولى 

همین مسئله «نماز مسافر» را «مسلم نیشابوری»، به این صورت نقل کرده است:

«عَنْ عَائِشَةَ: «أَنَّ الصَّلَاةَ أَوَّلَ مَا فُرِضَتْ رَكْعَتَيْنِ، فَأُقِرَّتْ صَلَاةُ السَّفَرِ، وَأُتِمَّتْ صَلَاةُ الْحَضَرِ» قَالَ الزُّهْرِيُّ: فَقُلْتُ لِعُرْوَةَ: مَا بَالُ عَائِشَةَ تُتِمُّ فِي السَّفَرِ؟ قَالَ: إِنَّهَا تَأَوَّلَتْ كَمَا تَأَوَّلَ عُثْمَانُ»

عایشه گفته است که همانا نماز در اول تشریع، دو رکعتی واجب شد. این فرض، در نماز مسافر حفظ شد و در نماز فرد حاضر در وطن، با دو رکعت دیگر کامل شد. زهری گفت: به عروه بن زبیر گفتم: چرا عایشه در سفر نماز خود را تمام می خواند؟ گفت: عایشه مثل عثمان که اجتهاد کرد، او نیز در نماز مسافر اجتهاد کرد.

صحیح مسلم، ج1، ص 478، کتاب و بَابُ صَلَاةِ الْمُسَافِرِينَ وَقَصْرِهَا، ح 685

جناب عایشه در اینجا، در مقابل روایت پیامبر اجتهاد می کند. همان اجتهادی که «خالد بن ولید» در مورد «مالک بن نویره» کرد و با زنش زنا کرد!!

اجتهاد «عثمان» در نماز مسافر!

«اجتهاد عثمان» در «نماز مسافر»، به این صورت بود که وی در سفر حج تمتع، در «عرفات» و «منی»، نمازش را تمام می خواند:

«عَبْدِ اللَّهِ - رضى الله عنه - قَالَ صَلَّيْتُ مَعَ النَّبِىِّ - صلى الله عليه وسلم - بِمِنًى رَكْعَتَيْنِ ، وَ أَبِى بَكْرٍ وَ عُمَرَ ، وَ مَعَ عُثْمَانَ صَدْرًا مِنْ إِمَارَتِهِ ثُمَّ أَتَمَّهَا»

عبدالله می گوید که من در منا با پیامبر دو رکعت نماز خواندم. و همچنین با ابوبکر و عمر نیز دو رکعت نماز خواندم و نیز با عثمان در اوایل خلافتش دو رکعت می خواندم، ولی بعد از آن عثمان در منا نماز را کامل می خواند.

صحیح بخاری، ج1، ص367، باب الصلاة بمنی، ح1032

حتی به امیرالمؤمنین گفتند که عثمان مریض شده است، شما بیا نماز بخوان؛ فرمود: من اگر نماز بخوانم، نمازی را می خوانم که پیغمبر می خوانم (یعنی نماز شکسته می خوانم)!

گفتند: نه، اگر نماز را شکسته بخوانی، ما پشت سرت اقتداء نمی کنیم!! باید مثل عثمان نماز بخوانی! دست آخر هم امیرالمؤمنین نماز نخواندند!

فقهای اهل سنت، آمدند و کار عثمان را توجیه کردند و گفته اند که عثمان در مکه خانه داشته است. لذا نمازش را تمام می خواند!!

این در حالی است که ما روایات صحیحی داریم که، کسانی که از مکه به مدینه مهاجرت کردند، حق برگشت به مکه را ندارند. و اگر در شهر مکه خانه هم داشته باشند، مسافر محسوب می شوند و باید نمازشان را شکسته بخوانند.

این مسئله را ما قبلاً بحث کردیم و دوستان می توانند این بحث را در قسمت «بدعتهای عثمان»، در سایت«مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج)»ملاحظه بفرمایند.

نمونه ششم: «محرمیت با شیر گوساله!!»

«ابن حزم»، از قول عایشه نقل کرده است که وی در مورد محرمیت با شیر گوساله روایت نقل کرده است، ولی خودش به آن روایت عمل نمی کرده است:

«إذ روت التحريم بلبن العجل ثم كانت لا تأخذ بذلك»

عایشه روایت کرده است که اگر دو نفر از شیر یک گوساله بخورند، با یکدیگر محرم می شوند. عایشه این را نقل کرده است ولی خودش به آن عمل نمی کرده است.

الإحکام فی اصول الأحکام، ابن حزم، ج2، ص 19؛المحقق: الشيخ أحمد محمد شاكر، قدم له: الأستاذ الدكتور إحسان عباس، الناشر: دار الآفاق الجديدة، بيروت

البته فتوای «بخاری» نیز همین است. وی می گوید که اگر اهل یک آبادی، از شیر یک گاو یا گوسفند و یا شتری بخورند، تمام اهالی آن آبادی، با یکدیگر برادر و خواهر رضاعی می شوند و به یکدیگر محرم می شوند!!

«سرخسی» حنفی، در کتاب «المبسوط» راجع به این مسأله می‌نویسد:

«ولو أن صبيين شربا من لبن شاة أو بقرة لم تثبت به حرمة الرضاع لأن الرضاع معتبر بالنسب وكما لا يتحقق النسب بين آدمی وبين البهائم فكذلك لا تثبت حرمة الرضاع بشرب لبن البهائم و كان محمد بن إسماعيل البخاري صاحب التاريخ رضي الله عنه يقول تثبت الحرمة و هذه المسألة كانت سبب اخراجه من بخارا فإنه قدم بخارا في زمن أبي حفص الكبير رحمه الله و جعل يفتي فنهاه أبو حفص رحمه الله و قال لست بأهل له فلم ينته حتى سأل عن هذه المسألة فأفتى بالحرمة فاجتمع الناس و أخرجوه»

اگر دو کودک از شیر یک گوسفند و یا یک گاو بنوشند، به واسطه چنین امری نشر حرمت ثابت نمی‌شود (محرمیت رضاعی ایجادنخواهد شد)؛ چرا که محرمیت رضاعی به واسطه نسب ایجاد می‌شود و همچنان که ارتباط نسبی بین آدم و حیوان ایجاد نمی‌شود؛ محرمیت رضاعی نیز با نوشیدن شیر حیوانات به وجود نمی‌آید. اما محمد بن اسماعیل بخاری صاحب تاریخ می‌گوید: (به واسطه چنین امری) محرمیت ایجاد می‌گردد، و همین مسأله باعث اخراج او از شهر بخارا شد؛ چرا که او در زمان ابوحفص کبیر وارد بخارا شد و شروع به صدور فتوا نمود؛ اما ابوحفص او را از این کار نهی ‌نموده و به او می‌گفت: تو اهلیت این کار را نداری، اما او از این کار دست برنداشت تا این که در مورد این مسأله از او سؤال شد و او نیز چنین فتوایی را صادر کرد که همین امر سبب شد تا مردم جمع شوند و او را از شهر بیرون نمایند.

المبسوط، ج ۳0، ص 297؛دار النشر: دار المعرفة - بيروت

انسان وقتی اینگونه فتواها را می بیند، بر خود لازم می داند که هر روز هزاران بار شکر بگوید که خدای عالم ما را با اهلبیت پیامبر آشنا کرد. یعنی خدا می داند که وقتی انسان وارد این گود می شود، تازه می فهمد که خداوند چه نعمت بزرگی به ما داده است.

خدا رحمت کند گذشتگان و اجداد ما را، که طرف اهلبیت رفتند و ما را نیز اهلبیتی کردند. شما مراقب باشید که بعد از هر نماز، و لو با یک «صلوات»، روح گذشتگان و جد و جده خودتان را شاد کنید که عامل شیعه شدن ما شدند. این را فراموش نکنید.

والسلام علیکم و رحمة الله



نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 237
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست