responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 222

نقد و بررسی سخنان شیخ الأزهر، بر ضد مبانی اعتقادی تشیع (4)

کد مطلب: ٨٢٦٦ تاریخ انتشار: ١٢ آبان ١٣٩٤ - ٠٩:٢٩ تعداد بازدید: 1142 خارج کلام مقارن » نقد سخنان شیخ الازهر نقد و بررسی سخنان شیخ الأزهر، بر ضد مبانی اعتقادی تشیع (4)
جلسه پانزدهم 94/08/12

 بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه پانزدهم   94/08/12

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.

ما در جلسات قبل از محرم، در سه جلسه، به نقد سخنان دکتر «طیب» شیخ الأزهر مصر پرداختیم که در ماه مبارک رمضان در یک شبکه ماهواره ای، بر ضد مبانی اعتقادی شیعه، خصوصاً در مسئله امامت داشتند.

شگرد شیخ الأزهر، در القای مطالب به مخاطب

دوستان توجه جدی داشته باشند که سخنان دکتر طیب به عنوان «شیخ الأزهر» که بالاترین مقام دانشگاه «الأزهر» است با قدمت هزار ساله؛ در میان اهل سنت، از اهمیت خاصی برخوردار است. اساساً حساب وهابیت، از اهل سنت جداست. وهابیت غالباً تلاش دارد با تهمت، افترا، ناسزا، سب و شتم و توهین؛ نظرات و اعتقادات خودشان را به مخاطبینشان القاء بکنند. ولی حساب دکتر «طیب» از وهابی ها کاملاً جداست.

آقای دکتر «طیب»، در برنامه ماه مبارک رمضان، سعی کرد در طول این یک ماه، مطالب خودش را خیلی مؤدبانه، متین و منطقی به مخاطبین خودش برساند. این گونه برخورد، به مراتب خطرناک تر از بیانات وهابی گونه است. زیرا هر چه القاء مطالب، تندتر باشد، تأثیرگذاری آن کمتر خواهد بود. در نقطه مقابل، هر چه قدر مؤدبانه تر باشد، تأثیرگذاری آن بیشتر خواهد بود. لذا می بینیم که در مأموریتی که خداوند به حضرت موسی و هارون می دهد، این نکته را لحاظ کرده و می فرماید:

]فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى[‏

به نرمى با او سخن بگوئيد شايد متذكر شود يا از (خدا) بترسد.

سوره طاها(20): آیه 44

منطق نرم هست که در مخاطب اثر می گذارد. وگرنه با تندی و تندخوئی نمی شود کاری از پیش برد.

جواب به سخنان یک ماهه شیخ الأزهر، در نُه فصل!

ما به تمام صحبتهای یک ماهه آقای دکتر «طیب»، در نُه فصل جواب دادیم. قرار است که به حول و قوه الهی، این مباحث از بخش عربی «شبکه ولایت» پخش بشود و هم به صورت یک کتاب در بیاید. چیزی شبیه «شبهای پیشاور»، بشود «شبهای الأزهر»! ما تیمی از دوستانمان را مأمور این کار کردیم و امیدوارم که کار مفیدی تهیه بشود. تمام تلاش ما هم بر این بوده که در این جوابیه و نقد سخنان یک ماهه دکتر طیب، نهایت ادب و احترام در گفتار و مباحث علمی رعایت بشود. به گونه ای که حتی من به دوستانی که از واژه «نُنَاقِشُ» در این متن استفاده کرده بودند، تذکر دادم که به جای این واژه، از واژه «نُلاحِظُ» استفاده بشود. زیرا واژه «نُنَاقِشُ» کمی تند است.

در فصل اول این جوابیه، ملاحظه در منهج و روش بیان دکتر «طیب» مورد بحث قرار گرفته است. یعنی روش بحث ایشان از همان شب اول تا شب آخر، مورد نقد جدی ما قرار گرفته است.

دوستان توجه دارند که روش بحث و یا روش پاسخگوئی به شبهه، و یا مناظره، بسیار حائز اهمیت است. لذا ما آمدیم سخنان شیخ الأزهر را از شب اول تا شب آخر مطالعه کردیم و روشهای غلطی که ایشان به کار برده است را استخراج کردیم. روشهای غلطی که حتی با بیانات خودش هم تعارض داشت.

در فصل دوم این جوابیه، بحث «وحدت»، که ایشان مرتب شعار می داد را مورد بحث قرار دادیم. ایشان از ابتدای برنامه خود، دائماً سخن از وحدت بین شیعه و سنی می زد. ایشان می گفت که:

«باید وحدت شیعه و سنی حفظ بشود. ما شیعه را از مذاهب اسلامی می دانیم؛ از برادران خودمان می دانیم؛ و اساساً دانشگاه الأزهر نماد وحدت بین شیعه و سنی است و...»

بنیانگذار وحدت در الأزهر مصر، آیة الله العظمی بروجردی بود!

ما این بخش از سخنان ایشان را هم به چالش کشیدیم. در ابتدا گفتیم که بنیانگذار وحدت در دانشگاه الأزهر، شیخ شلوت نبود، بلکه آیة الله العظمی بروجردی بود! اساساً مؤسس مجمع تقریب مذاهب، مرجع تقلید شیعه، آقای بروجردی بودند. و همچنین آقای «قمی» که نماینده ایشان بود.

در ثانی، درست است که شیخ شلتوت و دیگران بحث وحدت را دنبال کردند، و استقبال کردند، ولی ما در عصر حاضر، شخصیتهای برجسته ای در همین دانشگاه الأزهر داریم که بر طبل اختلاف می کویند! نه تنها قائل به وحدت با شیعه نیستند، بلکه فتوای به کفر و قتل شیعه هم داده اند! ما فتوای تعدادی از شخصیتهای برجسته الأزهر را مستنداً در این جوابیه ذکر کردیم. و گفتیم که شما باید به این مسئله جواب بدهید. بالاخره این آقایان هم جزء الأزهر هستند. همین ها از داعش حمایت کردند! از کشت و کشتار مردم سوریه حمایت کردند! اینها وابسته به عربستان سعودی هستند! آقای دکتر طیب! آیا شما اینها را هم قبول دارید یا ندارید!؟

در فصل سوم؛ ما روی بحث «عدالت صحابه» بحث کرده ایم. چرا که آقای دکتر طیب، در این یک ماه، مفصل در مورد عدالت صحابه بحث کرد و مانور داد.

عدالت صحابه؛ یک امر الهی و آسمانی است!

ایشان در این زمینه گفت:

«بحث عدالت صحابه، چیزی نیست که ما آن را از عمل صحابه بگیریم، یا از تقوا و کردار صحابه اخذ بکنیم؛ عدالت صحابه هیچ ارتباطی با عمل صحابه ندارد! بلکه عدالت صحابه یک امر الهی و آسمانی است. خدای عالم عدالت صحابه را بیان کرده و خودش نیز این عدالت را به صحابه اعطا نموده است. در حقیقت عدالت صحابه تفضلی است از ناحیه خدای عالم! و هیچ ارتباطی با اعمال و کردار صحابه ندارد.»

این تعریف آقای دکتر «طیب» از مسئله «عدالت صحابه»، در حقیقت بیانگر این نکته است که اگر صحابه، نعوذ بالله «زنا» بکنند، «دزدی» هم بکنند و یا حتی اگر آدم هم بکشند؛ چون عدالتش آسمانی هست، این گناهان او، هیچ ضربه ای بر عدالت آنها نمی زند!! البته خود آقای دکتر طیب، صریحاً می گوید که برخی از صحابه، گناه کبیره هم مرتکب شده اند! با این همه، عدالتشان محفوظ است!! و این خیلی جالب است.

در فصل چهارم؛ ما مسئله «عصمت ائمه» را مطرح کرده ایم. چرا که آقای شیخ الأزهر، در این برنامه، عصمت شیعه را هم زیر سؤال می برد و می گوید که:

«اعتقاد شیعه به عصمت ائمه، اعتقاد نادرستی است. و ما هیچ دلیلی بر عصمت ائمه نداریم. ما فقط انبیاء را معصوم می دانیم و بس!»

در رابطه با این ادعای شیخ الأزهر، ما دو جواب دادیم. یک: اینکه شما می گوئید ما اهل سنت، قائل به عصمت انبیاء هستیم؛ سخن درستی نیست! زیرا شما نه تنها معتقد به عصمت ائمه نیستید، بلکه انبیاء را نیز معصوم نمی دانید. بررسی اقوال فقهای شما نشان می دهد که شما برای انبیاء حتی گناهان کبیره شمرده اید!

آیا اهل سنت؛ انبیاء را معصوم می دانند؟

شما «صحیح بخاری» را نگاه بکنید و ببینید که برای حضرت ابراهیم (علی نبینا و آله و علیه السلام) چه نسبت ناروائی را مطرح کرده است. نقل کرده است که حضرت ابراهیم برای حفظ جان خود، حاضر می شود همسرش را برای تجاوز!! در اختیار یک ظالم ستمگر قرار بدهد!!

«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: هَاجَرَ إِبْرَاهِيمُ بِسَارَةَ، دَخَلَ بِهَا قَرْيَةً فِيهَا مَلِكٌ مِنَ المُلُوكِ، أَوْ جَبَّارٌ مِنَ الجَبَابِرَةِ، فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ: أَنْ أَرْسِلْ إِلَيَّ بِهَا، فَأَرْسَلَ بِهَا»

ابوهریره نقل می کند که پیغمبر فرمود: ابراهیم نبی با همسرش ساره در حال مهاجرت بود، وارد یک شهری شدند که حاکم ستمگری در آنجا حکومت می کرد، حاکم وقتی متوجه ورود ابراهیم با همسرش به شهر شد، قاصدی به سمت حضرت ابراهیم فرستاد که همسرت را باید در اختیار من قرار بدهی، حضرت ابراهیم هم همسرش ساره را در اختیار حاکم ظالم قرار داد!!

صحیح بخاری، ج2، ص 772، کتاب الاکراه، باب اذا استکرهت المرأة علی الزنا، ح 2104

یا در مورد نبی مکرم، در چند جای صحیح بخاری آمده است که وحی مقداری دیر به حضرت رسید و حضرت دوبار، یا سه بار تصمیم به خودکشی گرفت!!

«وَ فَتَرَ الوَحْيُ فَتْرَةً حَتَّى حَزِنَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فِيمَا بَلَغَنَا، حُزْنًا غَدَا مِنْهُ مِرَارًا كَيْ يَتَرَدَّى مِنْ رُءُوسِ شَوَاهِقِ الجِبَالِ، فَكُلَّمَا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَلٍ لِكَيْ يُلْقِيَ مِنْهُ نَفْسَهُ تَبَدَّى لَهُ جِبْرِيلُ، فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ، إِنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ حَقًّا، فَيَسْكُنُ لِذَلِكَ جَأْشُهُ، وَ تَقِرُّ نَفْسُهُ، فَيَرْجِعُ، فَإِذَا طَالَتْ عَلَيْهِ فَتْرَةُ الوَحْيِ غَدَا لِمِثْلِ ذَلِكَ، فَإِذَا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَلٍ تَبَدَّى لَهُ جِبْرِيلُ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ»

مدّتی وحی بر پیامبرقطع شد(دوران فترت وحی) غم و اندوه او به‌ اندازه‌ای زیاد شد که به کرّات تصمیم‌ گرفت خود را از بلندی های کوه به پایین پرتاب‌ کند. ولی هرگاه بالای کوه می‌رسید تا خود را از آن به پایین پرت‌ کند، جبرائیل بر او ظاهر می شد و او را دلداری‌ می‌داد و می‌ گفت: ای محمّد! تو حقیقتاً فرستاده‌ی خدایی، با دلداری جبرائیل، پیامبر هم آرام می گرفت و از کوه بر می گشت. وقتی دوباره نزول وحی به تأخیر می افتاد، پیغمبر هم دوباره همان کار را تکرار می کرد، و دوباره جبرئیل بر او نازل می شد و او را آرام می کرد.

صحیح بخاری ج 6 ص2561 کتاب التعبیر، باب اول، ح6581

آیا این خودکشی که به پیامبر نسبت داده شده است، از گناهان کبیره هست یا نیست!؟ آیا کسی که معصوم باشد، قصد خودکشی می کند!؟

ما در این فصل چهارم، آمدیم اقوال و نظرات فقهاء و کتاب های اینها را در مورد عصمت انبیاء مورد نقد اساسی قرار دادیم. و ثابت کردیم که اینها اصلاً قائل به عصمت انبیاء هم نیستید! البته یک تعدادی از علمای اهل سنت هستند که قائل به عصمت انبیاء هستند ولی آنها هم فقط عصمت انبیاء در تبیلغ دین را معتقد هستند، نه در همه امور زندگی!

در فصل پنجم؛ ما مسئله «امامت ائمه» را مطرح کرده ایم. متأسفانه آقای دکتر «طیب»، در این یک ماه رمضان، کمتری شبی بود که عقیده شیعه در مورد «امامت» را عقیده ای گمراه و انحرافی معرفی نکند! ایشان می گوید:

«مسئله امامت بر خلاف عقیده شیعه که می گوید امامت یک مسئله الهی است، اینگونه نیست و خود حضرت علی هم قائل به امامت خودش نبود! و ائمه هم قائل به امامت خودشان نبودند! حتی علمای قدیمی شیعه نیز معتقد بودند که ما نصی بر امامت ائمه نداریم!!»

جواب این مسئله را هم، ما از کتب شیعه و سنی، مفصل مطرح کردیم و جواب دادیم که ما ادله محکمی بر امامت ائمه(علیهم السلام) داریم.

در فصل ششم؛ «امامت خاصه» را مورد بررسی قرار دادیم. و به این سؤال پاسخ دادیم که آیا در کتب شیعه و سنی، ما نصی از طرف نبی مکرم بر امامت امیرالمؤمنین داریم یا نداریم!؟

صیغه خاص ورود به مذهب تشیع!!

در فصل هفتم؛ صحت و سقم مسئله «صیغه دخول به مذهب شیعه» را مطرح کردیم که آقای دکتر «طیب» می گوید:

«شیعیان برای ورود به مذهب شیعه، صیغه شهادتین خاصی دارند! و هر کس بخواهد شیعه بشود، باید اول شهادت به وحدانیت خداوند بدهد، شهادت به رسالت نبی مکرم بدهد و سپس شهادت به امامت امام علی بدهد و همچنین باید شهادت به جهنمی بودن عایشه بدهد و بگوید اشهد أن عایشه فی النار! این صیغه دخول به مذهب شیعه می باشد.»

در جواب این سخن نادرست آقای شیخ الأزهر، ما گفتیم که اساساً در این چهارده قرن، این قضیه صیغه داشتن ورود به مذهب شیعه را هیچ کدام از علما و بزرگان و مردم اهل سنت، که به مذهب شیعه پیوسته اند، نقل نکرده اند. هیچ کسی نگفته که انتقال از مذهب اهل سنت به مذهب شیعه، یک صیغه خاصی دارد. این ادعا، ساخته و پرداخته ذهن شماست! زیرا هیچ کدام از مراجع و بزرگان شیعه، از این صیغه خاص، مطلع نیستند!

بله، ما از انتقال کفر به اسلام، یک صیغه خاص داریم. و هر کس که بخواهد مسلمان بشود، باید یک صیغه خاصی را بخواند تا مسلمان بشود. این را هم علمای شیعه معتقد هستند و هم علمای اهل سنت. ولی اینکه انتقال از یک مذهب، به مذهب دیگر هم، صیغه خاصی داشته باشد، ما همچین چیزی نداریم.

فصل هشتم؛ یک فصل خاص و اساسی است. ما در این فصل یک بحث اساسی با جناب آقای دکتر «طیب» داریم. بحثی پیرامون مسئله «سب صحابه»!

تفاوت «سب» و «لعن»!

البته دوستان توجه داشته باشند بین «سب» و «لعن» تفاوت است. اگر چه الآن این آقایان هر دو را یکی حساب می کنند و هر دو را اهانت می شمارند. ولی در اصل قرآنی و سنت نبوی، بین این دو مقوله تفاوت است. واژه «سب» عبارت است از به کار بردن کلمات رکیک! ولی «لعن» طلب دعا از خداوند است. یعنی ما از خداوند می خواهیم که او را از رحمتش دور کند. در حقیقت در لعن، ما خودمان کاری را انجام نمی دهیم، بلکه از خدا می خواهیم که او را از رحمتش محروم کند. ولی در «سب»، کلماتی را به کار می بریم مبنی بر هتک حرمت طرف مقابل. در حقیقت «سب»، از ابتدا تا انتهایش، از متکلم است. ولی «لعن»، با یک واسطه از خداوند صورت می گیرد.

واژه «سب» فقط یکبار در قرآن آمده است. آنجا که می فرماید:

]وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْم[‏

(معبود) كسانى را كه غير خدا را مى‏خوانند دشنام ندهيد مبادا آنها (نيز) از روى ظلم و جهل خدا را دشنام دهند.

سوره الأنعام(6): آيه 108

ولی واژه «لعن»، حدود 43بار در قرآن ذکر شده است. البته در روایات، هم واژه «سب» و هم واژه «لعن»، فراوان به کار برده شده است. در کتاب «موسوعة اطراف الحدیث»، من شمردم 360 روایت از پیغمبر اکرم درباره «لعن» وارد شده است. لعن قبائل، طوائف، گروه ها، و نیز اشخاص خاص.

دودمان نحس بنی امیه، شجره ملعونه در قرآن!

ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که دودمان نحس «بنی امیه»، از جمله دودمانی هستند که مورد لعن نبی مکرم قرار گرفته اند. قرآن کریم، از دودمان نحس بنی امیه، به «شجره ملعونه» تعبیر می کند:

]وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْياناً كَبِيراً[

به ياد آور زمانى را كه به تو گفتيم پروردگارت احاطه كامل به مردم دارد (و از وضعشان كاملا آگاه است) ما آن رؤيايى را به تو نشان داديم فقط براى آزمايش مردم بود، همچنين شجره ملعونه را كه در قرآن ذكر كرده‏ايم، ما آنها را تخويف (و انذار) مى‏كنيم اما جز بر طغيانشان افزوده نمى‏شود.

سوره الإسراء (17): آيه60

تمام مفسرین و مورخین معتقد هستند که این آیه در حق «بنی امیه» نازل شده است. آقای «ابن حجر عسقلانی» می نویسد:

«أنه لا أختلاف بين أحد أن هذه الآية نزلت في بني أمية»

هیچ اختلافی بین کسی نیست که این آیه در حق بنی امیه نازل شده است.

لسان الميزان، ج1، ص 189

دوستان اگر برنامه های شب دوشنبه ما را در «شبکه جهانی ولایت» پیگیری بکنند، ما تمام مصادر اهل سنت را در این زمینه آوردیم که مراد از «شجره ملعونه» در آیه فوق، بنی امیه هستند. و نیز مدارک متعددی ارائه دادیم که پیغمبر شخص «معاویة بن ابی سفیان» را لعن کرده است.

خیانتی آشکار، در راستای دفاع از معاویه!

اینها آمدند یک خیانت آشکاری را مرتکب شدند. که من نمی دانم کسانی که این خیانت را مرتکب شدند و جعل روایت کردند، فرادی قیامت در برابر نبی مکرم چه جوابی خواهند داشت!؟ آمدند و جعل کردند که پیغمبر فرموده است:

«اللهُمَّ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ، فَأَيُّمَا رَجُلٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ سَبَبْتُهُ، أَوْ لَعَنْتُهُ، أَوْ جَلَدْتُهُ، فَاجْعَلْهَا لَهُ زَكَاةً وَ رَحْمَةً»

خداوندا من هم بشر هستم. هر کس از مسلمین را که من فحش داده ام!! یا لعن کرده ام، و یا تازیانه زده ام، این عمل مرا مایه پاکیزگی و رحمت برای او قرار بده.

صحيح مسلم، ج 4، ص 2007، کتاب البر و الصله، بَابُ مَنْ لَعَنَهُ النَّبِيُّ، أَوْ سَبَّهُ، ح 2601؛ مصنف ابن أبي شيبة، ج6، ص 71، ح 29551؛مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص 496، ح 10439

جالب این است که «ذهبی» می گوید، این لعنی که درباره معاویه آمده است، در حقیقت از فضائل معاویه محسوب می شود:

«قُلْتُ:لَعَلَّ أَنْ يُقَالْ هَذِهِ مَنْقَبَةٌ لِمُعَاوِيَةَ»

من می گویم که این روایت، اتفاقاً به منقبت و فضیلت معاویه اشاره دارد.

سیر اعلام النبلاء، ج14، ص 130

خداوند شارب شراب و ربا خوار را رحمت کند!!!

من یک روزی در مکه، مهمان آقای «پروفسور غامدی» بودم. سر سفره افطار، که تعدادی از دانشجوها هم سر سفره بودند، همین بحث لعن و سب مطرح شد. آقای «غامدی» برگشت به من گفت: «فلانی! ما روایت صحیح داریم که پیغمبر فرمود: خدایا هر کس را من لعن کردم، او را مورد رحمت قرار بده.»

من گفتم: پس بنابراین وقتی پیامبر فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْخَمْرَ، وَ عَاصِرَهَا، وَ مُعْتَصِرَهَا، وَ شَارِبَهَا، وَ حَامِلَهَا، وَ الْمَحْمُولَةَ إِلَيْهِ، وَ بَايِعَهَا، وَ سَاقِيَهَا، وَ مُسْقِيَهَا»

همانا خداوند شراب را و درست کننده آن را و نوشنده، حمل کننده، کسی که برای او حمل شده، فروشنده، و کسی که به دیگری نوشانده و آن کسی که نوشیده را لعنت کرده است.

بحارالأنوار، ج 76، ص 149، باب 86، ح 63‏؛ المستدرك على الصحيحين، ج 2، ص 37، ح 2234؛ مسند الطيالسي، ج1، ص 264، ح 1957؛ جامع الأحادیث سیوطی، ج10، ص 119، ح 29726؛ صحيح ابن حبان، ج 12، ص 178، ح5356

یا اینکه فرموده است:

«لَعَنَ اللهُ آكِلَ الرِّبَا، وَ مُوكِلَهُ، وَ شَاهِدَهُ، وَ كَاتِبَهُ»

خداوند ربا خور را و وکیل ربا و شاهد ربا و نویسنده ربا را لعنت کند.

مسند ابن أبي شيبة، ج1، ص 258، ح 386؛مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص 393، ح 3725؛ سنن أبي داود، ج 3، ص 244، ح 3333

پس بنابراین «شراب خوردن» و یا «ربا گرفتن»، نه تنها حرام نیست، بلکه برای عاملش، مایه رحمت نیز هست!!من تا این را گفتم، دانشجوهایی که آنجا بودند، بی اختیار خندیدند! و آقای «غامدی» سرش را انداخت پائین و دیگر چیزی نگفت.

اگر واقعاً لعن نبی مکرم، مایه رحمت باشد، ما 360 روایت لعن از پیغمبر اکرم داریم، پس باید بگوئیم که تمام این روایت، مایه رحمت و پاکیزگی طرف لعن شده است! و این مسئله واقعاً چیز عجیبی است. و مشخص است که این روایت، ساخته و پرداخته دودمان نحس بنی امیه، برای تطهیر چهره خودشان است.

ادعای عجیب شیخ الأزهر، نسبت به مذهب شیعه!

آقای دکتر «طیب» در برخی از برنامه های ماه رمضان خود، علناً ادعا می کند که:

«اساس مذهب شیعه بر سب صحابه استوار است! یک خانم شیعه آمد پیش من و گفت که ما شیعیان بعد از هر نمازی، صحابه را لعن می کنیم!»

ما به این ادعای کذب آقای دکتر «طیب»، هم جواب نقضی دادیم و هم جواب حلی.

سب و فحش در بین صحابه!

در جواب نقضی گفتیم که در کتابهای شما، و در صحاح شما، مسئله سب صحابه مطرح شده است.

1-    نقل شده است که امیرالمؤمنین و عثمان به یکدیگر فحش داده اند!

«أخبرنا أبو على إسماعيل ثنا أحمد ثنا عبد الرزاق أنا معمر حدثنى على بن زيد بن جدعان عن سعيد بن المسيب قال شهدت عليا رضى الله عنه و عثمان رضى الله عنه استبا بسباب ما سمعت أحدا استب بمثله و لو كنت محدثا به احدا لحدثتك به قال ثم نظرت إليهما يوما آخر فرأيتهما جالسين فى المسجد أحدهما يضحك إلى صاحبه.»

از سعيد بن مسيب روايت شده است که روزی علی (عليه‌السلام) و عثمان را ديدم چنان به هم فحش می‌دادند که مانند آن را نشنيده بودم ؛ و اگر آنچه را بر زبان آوردند به کسی گفته بودم به تو نيز می‌گفتم ؛ سپس گفت : اما روزی ديگر آن دو را ديدم که در مسجد نشسته بودند و يکی به ديگري مي‌خنديد.

الأمالي في آثار الصحابة، عبدالرزاق صنعانی، ج1، ص 70، ش 91

2-    و یا نقل شده است که حضرت زهرا به عده ای از مردم فحش داد:

«وَأَقْبَلَتْ [فَاطِمَةَ عَلَيْهَاالسَّلاَمُ] عَلَيْهِمْ، تَسُبُّهُمْ»

و فاطمه علیهاسلام به آنها رسید و فحششان داد!

صحیح بخاری ج1 ص 118 بَاب الْمَرْأَةِ تَطْرَحُ عَنْ الْمُصَلِّي شَيْئًا مِنْ الْأَذَى، ح 498

3-    و نیز فحش «عایشه» و «زینب بنت جحش» همسر دیگر پیامبر به یکدیگر، در «صحیح بخاری» به این صورت نقل شده است:

«فَأَرْسَلْنَ زَيْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ، فَأَتَتْهُ، فَأَغْلَظَتْ، وَقَالَتْ: إِنَّ نِسَاءَكَ يَنْشُدْنَكَ اللَّهَ العَدْلَ فِي بِنْتِ ابْنِ أَبِي قُحَافَةَ، فَرَفَعَتْ صَوْتَهَا حَتَّى تَنَاوَلَتْ عَائِشَةَ وَهِيَ قَاعِدَةٌ فَسَبَّتْهَا، حَتَّى إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ  لَيَنْظُرُ إِلَى عَائِشَةَ، هَلْ تَكَلَّمُ، قَالَ: فَتَكَلَّمَتْ عَائِشَةُ تَرُدُّ عَلَى زَيْنَبَ حَتَّى أَسْكَتَتْهَا، قَالَتْ: فَنَظَرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى عَائِشَةَ، وَقَالَ: «إِنَّهَا بِنْتُ أَبِي بَكْرٍ»

زن‌ها زينب بنت جحش (همسر پيامبر) را فرستادند . او به نزد پيامبر آمده و به درشتي سخن گفت! و افزود كه زنان تو از تو مي‌خواهند كه عدالت را بين زنان اجرا كني! و صداي خويش را بالا برد! و سپس سخن خود را به سوي عائشه متوجه كرده در حالي كه او نشسته بود ، به عائشه دشنام داد! و كار را به جايي رساند كه پيامبر(صلی الله علیه وآله) به عائشه نگاه كرده و فرمودند : آيا پاسخ مي‌دهي ؟ عائشه آن‌قدر پاسخ ناسزاهاي  زينب را داد كه او مجبور به سكوت كرد! پيامبر به عائشه نگاه كرده و فرمودند : او دختر ابوبكر است !!!

 صحیح بخاری ج2 ص911، بَاب مَنْ أَهْدَى إِلَى صَاحِبِهِ وَتَحَرَّى بَعْضَ نِسَائِهِ دُونَ بَعْضٍ، ح 2442                                                                

و در جواب حلی ما گفتیم که فقها و بزرگان ما گفته اند که اگر کسی بیاید و تمام صحابه پیغمبر را به صورت کلی سب بکند، اصلاً از اسلام بیرون است! زیرا سب کل صحابه، اهل بیت پیامبر را نیز شامل می شود! امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و حسنین (علیهم السلام) جزو صحابه پیغمبر هستند. سلمان و ابوذر و مقداد هم جزء صحابه پیامبر بودند.

پس بنابراین اینکه می گوئید اساس مذهب شیعه بر سب صحابه استوار است، سخنی نادرست و اشتباه است.

نکته جالب در این زمینه این است که آقای دکتر «طیب» در همین زمینه، یک روایتی را از «صحیح بخاری» نقل می کند و خیلی هم روی آن تأکید می کند. که پیامبر فرمود:

«لَا تَسُبُّوا أَصْحَابِي»

اصحاب مرا دشنام ندهید.

صحيح البخاري، ج3، ص1343، ح3470

یا حضرت می فرماید:

«مَنْ سَبَّ أَحَدًا مِنْ أَصْحَابِي فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ»

هر کس به یک نفر از اصحاب مرا ناسزا بگوید، لعنت خداوند بر او باد.

المعجم الأوسط طبرانی، ج2، ص 236، ح 1846

متأسفانه آقای شیخ الأزهر، این روایت را نقل می کند ولی ابتدای این روایت را نقل نمی کند که دو نفر از اصحاب، یکدیگر را فحش می دادند، که پیامبر شنید و فرمود که هر کس اصحاب مرا سب کند، لعنت خدا بر او باد. یعنی در حقیقت این دو صحابی، هر دو ملعون هستند! و این خیلی جالب است که آقای دکتر «طیب» روایتی را نقل می کند، که خودش دلیل خودش را نقض می کند. یعنی از آن دسته از استدلالاتی است که جَوابُها مَعَها است.

شما از طرفی نقل می کنید که پیامبر فرمود:

«أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمْ اقْتَدَيْتُمْ اهْتَدَيْتُمْ»

اصحاب من همچون ستارگان آسمان هستند، که به هر کدامیک از ایشان اقتدا کنید، هدایت می یابید.

الشریعه آجری، ج4، ص 1690؛ تفسیر ثعلبی، ج3، ص 334؛ کشاف، ج2، ص 586

خب! این ناسزا گفتن هایی که از صحابه نقل کرده اید، سیره صحابه است. و شما هم که سیره صحابه را حجت می دانید. پس این فحش دادن های صحابه را هم حجت بدانید و این همه سر و صدا نکنید!

حجیت سیره صحابه در عرض سیره پیامبر!!

دوستان حتماً می دانند که یکی از مبانی استنباط احکام اهل سنت، سنت و سیره صحابه است. این آقایان،سنت و سیره صحابه را در عرض و ردیف سنت و سیره پیغمبر می دانند. و به سنت و سیره صحابه نیز استناد می کنند. و این از مسلمات عقیده اصولی اهل سنت است. ان شاءالله فرصت بشود من تمام این مدارک را با تصاویر کتابهایشان بیان خواهم کرد.

آقایان اهل سنت، به سنت و سیره صحابه، مثل سنت و سیره پیامبر استناد می کنند، خب! ما هم عرض می کنیم که حدود پنجاه مورد داریم که صحابه به یکدیگر فحش داده اند. و ناسزا گفته اند! در عرف مردم می گویند که احترام امامزاده را باید متولی نگه دارد! اگر واقعاً پیامبر فرموده باشد که هر کس اصحاب مرا فحش دهد، لعنت خداوند بر او باد؛ تکلیف این همه صحابی که به یکدیگر فحش داده اند، چه می شود!؟ آیا آنها هم شامل این روایت پیامبر می شوند یا نمی شوند؟

فحش و ناسزای «امهات المؤمنین» به یکدیگر!

در رابطه با امهات المؤمنین که به یکدیگر فحش داده اند، تکلیف چیست؟ شما این روایت را ببینید که «مسلم» نقل کرده است:

«قالت عَائِشَةُ فَأَرْسَلَ أَزْوَاجُ النبي صلى الله عليه وسلم زَيْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ زَوْجَ النبي صلى الله عليه وسلم... فقالت يا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أَزْوَاجَكَ أَرْسَلْنَنِي إِلَيْكَ يَسْأَلْنَكَ الْعَدْلَ في ابْنَةِ أبي قُحَافَةَ قالت ثُمَّ وَقَعَتْ بِي فَاسْتَطَالَتْ على و أنا أَرْقُبُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَ أَرْقُبُ طَرْفَهُ هل يَأْذَنُ لي فيها قالت فلم تَبْرَحْ زَيْنَبُ حتى عَرَفْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَا يَكْرَهُ أَنْ أَنْتَصِرَ قالت فلما وَقَعْتُ بها لم أَنْشَبْهَا حين أَنْحَيْتُ عليها قالت فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَ تَبَسَّمَ إِنَّهَا ابْنَةُ أبي بَكْرٍ»

زنان پيامبر زينب دختر جحش، همسر پيامبر را به نزد آن حضرت فرستادند... او گفت: اي رسول خدا! همسران تو مرا فرستاده‌اند و از تو مي‌خواهند كه در مورد عائشه عدالت را اجرا كني! و سپس به من دشنام داد. و مدتي طولاني چنين كرد. من به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نگاه مي كردم كه آيا به من با چشم اشاره مي‌كند! مدتي طول نكشيد كه دانستم پيامبر راضي است كه انتقام بگيرم! وقتي كه من به زينب دشنام دادم، چنان به سمت او هجوم (لفظي) بردم كه او را شكست دادم! پيامبر در حال خنده گفتند: او دختر ابوبكر است!

صحيح مسلم، ج 4، ص 1891، ح 2442، كتاب فضائل الصحابه، باب في فضل عائشه

قرآن کریم هم درباره «امهات المؤمنین» به صراحت می فرماید:

]يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً[

اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود عذاب او دو چندان خواهد بود، و اين براى خدا آسان است.‏

سوره احزاب(33): آیه 30

اگر فحش دادن برای یک فرد عادی، صد ضربه شلاق داشته باشد، برای امهات المؤمنین، دویست ضربه است.

دستور پیامبر به فحش دادن!!

و عجیب است که در «سنن ابوداود»، نقل شده است که اصلاً خود پیامبر به «عایشه» دستور می دهد که به «زینب بنت جحش» فحش بدهد:

«قال ابن عَوْنٍ: وَزَعَمُوا أنها كانت تَدْخُلُ على أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ قالت: قالت أُمُّ الْمُؤْمِنِينَ: دخل عَلَيَّ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَ عِنْدَنَا زَيْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ فَجَعَلَ يَصْنَعُ شيئاً بيده فقلت: بيده حتى فَطَّنْتُهُ لها فَأَمْسَكَ وَ أَقْبَلَتْ زَيْنَبُ تُقَحِّمُ لِعَائِشَةَ رضي الله عنها فَنَهَاهَا فَأَبَتْ أَنْ تَنْتَهِيَ فقال لِعَائِشَةَ: سُبِّيهَا فَسَبَّتْهَا فَغَلَبَتْهَا فَانْطَلَقَتْ زَيْنَبُ إلى عَلِيٍّ رضي الله عنه فقالت: إِنَّ عَائِشَةَ رضي الله عنها وَقَعَتْ بِكُمْ وَ فَعَلَتْ فَجَاءَتْ فَاطِمَةُ فقال لها إِنَّهَا حِبَّةُ أَبِيكِ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ فَانْصَرَفَتْ...»

ابن عون – كه علما اعتقاد دارند كه او به نزد عائشه مي‌رفته است- از عائشه روايت مي كند كه گفت: روزي پيامبر به نزد من آمده و زينب دختر جحش نيز در پيش ما بود؛ رسول خدا با دست خويش كاري كردند (كه در مقابل زينب شايسته نبود)، من با دست به رسول خدا اشاره كرده و او را از وجود زينب آگاه كردم. زينب به نزد عائشه آمده و شروع به دشنام كرد، رسول خدا (صلى الله عليه وآله) او را از اين كار بازداشت اما او قبول نكرد! به همين سبب رسول خدا به عائشه گفت: تو نيز به او دشنام بده! عائشه به زينب دشنام داد و دشنام او از دشنام زينب قوي تر افتاد! زينب به نزد علي رفته و گفت عائشه به شما دشنام داد و چنين كرد؛ فاطمه (عليها ‌السلام) به نزد پيامبر آمد؛ پيامبر (صلى الله عليه وآله) به او فرمودند: قسم به پروردگار كعبه عائشه محبوبه من است! به همين سبب فاطمه بازگشت.

سنن أبي داود، ج4، ص 274، باب فی الإنتصار، ح 4898

در این زمینه، ده، دوازده روایت ما داریم. یک روایت، دو روایت نیست. خب! با این روایات چه کنیم!؟ با این فحش های امهات المؤمنین چه بکنیم!؟

عبارت «ابن حجر عسقلانی» در ادامه همین روایت جالب است که نقل می کند:

«عَنْ عُرْوَةَ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ دَخَلَتْ عَلَيَّ زَيْنَبَ بِنْتِ جَحْشٍ فَسَبَّتْنِي فَرَدَعَهَا النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَأَبَتْ فَقَالَ لِي سُبِّيهَا فَسَبَبْتُهَا حَتَّى جَفَّ رِيقُهَا فِي فَمِهَا»

عایشه می گوید: روزی زینب بنت جحش بر من وارد شد و مرا فحش داد. پیامبر او را از این کار نهی کرد ولی او گوش نداد. لذا پیغمبر به من گفت تو نیز او را فحش بده! و من نیز او را فحش دادم تا اینکه آب دهانش خشک شد!

فتح الباری، ج 5، 207

این آقایان به ما اعتراض می کنند که شیعیان به صحابه فحش می دهند. خب! اینکه دیگر «امهات المؤمنین» هستند که در حضور پیامبر به یکدیگر فحش می دهند! حتماً آقای دکتر «طیب» این روایات را دیده اند. شاید هم ندیده است که اینگونه مذهب شیعه را مورد تاخت و تاز خودش قرار می دهد. و می گوید:

«اساس مذهب شیعه بر سب صحابه استوار است!»

جالب است که ملاک قضاوت اینچنین آقای دکتر طیب، به عنوان شیخ الأزهر، نسبت به یک مذهب اسلامی، سخنان یک نفر خانم است که خودش را شیعه معرفی کرده است!! آقای دکتر طیب می گوید:

«یک خانم شیعه آمد پیش من و گفت که ما شیعیان بعد از هر نمازی، صحابه را لعن می کنیم!»

واقعاً اینگونه استدلال و حکم و قضاوت در مورد یک مذهب، آنهم از ناحیه بالاترین مقام دانشگاه الأزهر مصر، جای تأسف است.

 

                                                                                          والسلام علیکم و رحمة الله



نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 222
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست