responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 198

بررسی روایت «علی مع الحق» (8) - بررسی روایت «عمار مع الحق»

کد مطلب: ٧٩٦٥ تاریخ انتشار: ٢٠ ارديبهشت ١٣٩٤ - ٢٠:١٩ تعداد بازدید: 1138 خارج کلام مقارن » بررسی روایت «علی مع الحق» بررسی روایت «علی مع الحق» (8) - بررسی روایت «عمار مع الحق»
جلسه نود و پنجم 94/02/20


   بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه نود و پنجم  94/02/20

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.

نکته اساسی در شرایط حساس کنونی

نکته حیاتی و اساسی در دنیای امروز، که باید خیلی مورد توجه قرار بگیرد، این است که حفظ جان شیعه از همه چیز مهمتر، و از اوجب واجبات است. لذا اگر بزرگان می گویند که باید مواظب رفتار و گفتارمان باشیم تا مخالفین ما، تعرضی به شیعیان نکنند، از همین باب است. قبلاً عرض کردیم که حضرت آیةالله بهجت فرمودند که عده ای در گوشه ای مراسم عیدالزهرا می گیرند، و در گوشه دیگر دنیا به خاطر این مراسم، به یک شیعه تعرض می شود و خونش ریخته می شود، همین برگزارکنندگان مراسم، در قتل آن شیعه سهیم هستند!

ما برای حفظ جان شیعه، خیلی از حرف ها را نمی توانیم بزنیم، خیلی از واکنش ها را نمی توانیم انجام بدهیم؛ نه اینکه قدرت نداریم، داریم، بلکه مصلحت نمی دانیم. همان تعبیر حضرت امیر (سلام الله علیه) که فرمود:

«وأیم اللَّهِ لَوْلا مَخَافَةُ الْفُرْقَةِ وَ أَنْ يَعُودَ الْكُفْرُ وَ يَبُوءَ الدِّينُ لِغَيْرِنَا، فَصَبَرْنَا عَلَى بَعْضِ الأَلَمِ، ثُمَّ لَمْ نَرَ بِحَمْدِ اللَّهِ إِلا خَيْرًا»

قسم به خدا اگر ترس تفرقه بین امت اسلامی نبود، و این که کفر دوباره بازگردد و دین اسلام نابود شود، حتماً حکومت را تغییر می دادم؛ ولی به بعضی دردها صبر کردم و به حمد خدا از این صبرم جز خیر چیزی ندیدم.

الإستیعاب، ج2، ص 497

الآن دشمنان ما قصد دارند با ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی، هدف اصل خودشان را که نابودی اسلام و تمامی مسلمانها است را عملیاتی بکنند.

بنابراین نمی شود گفت که یک جلسه در گوشه فیضیه و فلان مکان، خیلی مهم نیست و علنی نیست و...! همین گوشه گوشه ها، جمع می شود و کار را خراب می کند و می شود همان چیزی که دشمن می خواهد.

نقشه اساسی دشمن، در مقابله با اسلام

هدف این است که مسلمانها را به جان هم بیاندازند و خون و خونریزی راه بیافتد، تا دشمن نفس راحت بکشد. شما ببینید در سوریه و عراق و الآن هم که در «یمن» دارند نسل کشی می کنند، و فردا در فلان کشور و پس فردا هم در فلان کشور اسلامی آتش به پا می کنند.

دشمن می خواهد که روی زمین مسلمانی نباشد! همان حرفی را که «نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی در ماه رمضان زد. او گفت: اگر در این جنگها یک نفر هم کشته شود، چه از تروریستها و چه از مردم عادی، به نفع اسرائیل است.

داعشی ها که این را نمی فهمند؛ ما هم اگر خودمان را به نفهمی بزنیم (با عرض معذرت) می شویم مثل آنها. علاوه بر اینکه مثل آنها می شویم، در نابودی اسلام نیز، ما سهیم می شویم.

من نظرم خیلی تندتر از آقای بهجت است. زیرا قضایا کاملاً دست ماست. اطلاعاتی که ما داریم، شاید یک هزارم آن را، این بزرگوار نداشته است!

الآن یک توطئه جهانی شکل گرفته است برای نابودی اسلام، و مسلمانان جهان. چرا؟ زیرا «ویلیام گلادستون» نخست وزیر اسبق انگلستان گفت: «مادامی که قرآن دست مسلمانها هست، ما نمی توانیم آرامش داشته باشیم. نمی توانیم با آرامش زندگی کنیم.»

اینهائی که عرض کردم، قطعی است. نه شعار است و نه سخنی از روی احساسات. اگر شما یک هفته رسانه های جهان اسلام و جهان کفر را ملاحظه کنید، اوضاع امروز دنیا دستتان خواهد آمد.

شبکه «من و تو»، شبکه «بی بی سی»(BBC)، شبکه «وی او ای»(VOA) و شبکه «اندیشه»، این چهارتا از یک طرف؛ شبکه «وصال» و «صفا»ی فارسی و عربی هم از طرف دیگر. اگر یک هفته شما ببیننده این شبکه ها باشید، به حرف بنده خواهید رسید.

برگردیم به بحث...

روایت «عمار مع الحق» در منابع اهل سنت

بحث ما در رابطه با حدیث «علی مع الحق و الحق مع علی» بود، گفتیم که آقایان روایتی را مستمسک قرار دادند، برای هجمه به روایت «علی مع الحق»؛ و آن روایت «عمار مع الحق و الحق معه» است. این روایت در منابع متعدد شیعه و سنی نقل شده است. منتهی بحث ما در منابع اهل سنت است.

1)    «محمد بن سعد»، در الطبقات الکبری»:

«ابن سعد» متوفای230 هجری، جزء اقدمین مورخین اهل سنت است. وی در الطبقات الکبری نقل کرده است که:

«وَمَا كَانَ أَحَدٌ مِنْ قُدَمَاءِ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ يَشُكُّ أَنَّ عَمَّارًا قَدْ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ فِي غَيْرِ مَوْطِنٍ وَ لا اثْنَيْنِ. فَهَنِيئًا لِعَمَّارٍ بِالْجَنَّةَ. وَ لَقَدْ قِيلَ إِنَّ عَمَّارًا مَعَ الْحَقَّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ. يَدُورُ عَمَّارٌ مَعَ الْحَقِّ أَيْنَمَا دَارَ. وَ قَاتِلُ عَمَّارٍ فِي النَّارِ»

از اصحاب قدیمی پیامبر، کسی شک نداشت که بهشت بر عمار واجب است. نه در یک جا، و نه در دو جا، بهشت بر عمار گوارا باد. به تحقیق گفته شده است که عمار با حق است و حق با عمار است. عمار همواره گرد حق می گردد هر جا باشد. و کشنده عمار، در آتش است.

الطبقات الكبرى، ج3، ص262

رمز اساسی موجود در حدیث «عمار مع الحق»

دوستان اگر دقت کنند، رمز این حدیث نقل شده، در این جمله است که می گوید:«يَدُورُ عَمَّارٌ مَعَ الْحَقِّ أَيْنَمَا دَارَ»؛ «عمار» گرداگرد «حق» می گردد، هر کجا که باشد. ولی پیغمبر در حق امیرالمؤمنین فرموده بود: «یدور الحق مع علی حیث مادار»؛ «حق» گرداگرد «علی» می گردد هر کجا که «علی» باشد!

در جمله اول، محور، «حق» است، و «عمار» گرد آن محور می گردد. ولی در جمله دوم، محور امیرالمؤمنین است و حق به دنبال ایشان می گردد. و این خیلی مهم است. البته من شأن صدور روایت عمار را در ادامه عرض خواهم کرد.

در جمله«وَ قَاتِلُ عَمَّارٍ فِي النَّارِ» نیز باید عرض کنیم که به نظر ما قاتل عمار، «ابوالغادیه» تنها نیست! یک گروه ستمگری او را کشتند. زیرا پیامبر فرمود:

«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إلي الْجَنَّةِ وَ يَدْعُونَهُ إلي النَّارِ»

خدا خیر بدهد عمار را؛ گروه نابكار او را مي كشند، عمار آن ها را به سوي بهشت و آن ها عمار را به سوي آتش مي خوانند.

صحيح البخاري، ج1، ص 172، ح 436

بنابراین، این جمله، کل سپاه «معاویه» را می گیرد. و کل سپاه معاویه در قتل «عمار» شریک هستند.

2)    «بلاذری» در «انساب الأشراف»:

«أحمد بن يحيي بلاذری» متوفای 279 هجری، نیز نقل کرده است:

«وما كان أحد من أصحاب محمد يشك في أن عمارا قد وجبت له الجنة في غير موطن و لا اثنين فهنيئا الجنة. عمار مع الحق أين دار. و قاتل عمار في النار»

از اصحاب قدیمی پیامبر، کسی شک نداشت که بهشت بر عمار واجب است. نه در یک جا، و نه در دو جا، بهشت بر عمار گوارا باد. عمار با حق است هر جا باشد. و کشنده عمار، در آتش است.

أنساب الأشراف، ج1، ص174 ح 419

3)    «ابن عساکر» در «تاریخ مدینه دمشق»:

«ابن عساکر»، متوفای 571 هجری، نیز روایت «عمار مع الحق» را اینگونه نقل کرده است:

«وما يُذكر مِن أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم أربعةٌ إلّا كانَ رابعاً و لا خَمسةٍ إلّا كان خامساً و ما كان أحد مِن قدماء أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم يَشك أنّ عماراً قَد وَجبت له الجَنّة في غَير مَوطنٍ و لا اثنين فَهنيئا لِعمار بالجنة و لقد قيل إنّ عماراً مع الحق و الحق مَعه يَدور عمار مع الحق أينما دار و قاتلُ عمار في النار»

اگر اسم چهار نفر از اصحاب پیامبر ذکر می شد، عمار چهارمین نفر بود. و اگر پنج نفر اصحاب شاخص پیامبر ذکر شود، عمار پنجمین نفر است. از اصحاب قدیمی پیامبر، کسی شک نداشت که بهشت بر عمار واجب است. نه در یک جا، و نه در دو جا، بهشت بر عمار گوارا باد. به تحقیق گفته شده است که عمار با حق است و حق با عمار است. عمار همواره گرد حق می گردد هر جا باشد. و کشنده عمار، در آتش است.

تاريخ مدينة دمشق ج43، ص 475

4)    «انصاري تلمستاني» در »الجوهره»:

آقای «انصاري تلمستاني» متوفای 644 هجری، نقل کرده است:

«وروِي أن عليا قال بعد مصاب بصفين... وما كان أحد من قدماء أصحاب محمد صلى الله عليه وسلم يشك أن عمارا قد وجبت له الجنة في غير موطن ، ولا اثنين . فهنيئا لعمار الجنة . ولقد قيل إن عمارا مع الحق، والحق مع عمار. يدور عمار مع الحق أينما دار، و قاتل عمار في النار»

روايت شده است كه علي بعد از جنگ صفين گفت...از اصحاب قدیمی پیامبر، کسی شک نداشت که بهشت بر عمار واجب است. نه در یک جا، و نه در دو جا، بهشت بر عمار گوارا باد. به تحقیق گفته شده است که عمار با حق است و حق با عمار است. عمار همواره گرد حق می گردد هر جا باشد. و کشنده عمار، در آتش است.

الجوهرة في نسب النبي و أصحابه العشرة، ج1، ص304

شأن صدور روایت «عمار مع الحق»!

عزیزان دقت داشته باشند که در روایاتی که در ادامه خواهیم خواند، «طبرانی» و «حاکم» و دیگران، وجه صدور و شأن صدور روایت «عمار مع الحق» را بیان می کنند.

5)    «طبرانی» در «المعجم الکبیر»:

آقای «طبرانی»، متوفای 360 هجری، روایت «عمار مع الحق» را اینگونه نقل کرده است:

«حدثنا محمد بن عبد اللَّهِ الْحَضْرَمِيُّ ثنا ضِرَارُ بن صُرَدٍ ثنا عَلِيُّ بن هَاشِمٍ عن عَمَّارٍ الدُّهْنِيِّ عن سَالِمِ بن أبي الْجَعْدِ عن عَلْقَمَةَ عن عبد اللَّهِ عَنِ النبي صلى اللَّهُ عليه وسلم قال إذا اخْتَلَفَ الناس كان بن سُمَيَّةَ مع الْحَقِّ»

محمد بن عبدالله حضرمی می گوید که پیامبر فرمود: هر گاه مردم با یکدیگر اختلاف کردند، پسر سمیه با حق است.

المعجم الكبير، ج10، ص95، ح10071

6)    «حاکم نیشابوری» در «المستدرک»:

«حاکم نیشابوری» در «المستدرک علی الصحیحین»، شأن صدور روایت «عمار مع الحق» را اینگونه بیان کرده است:

« عَنْ خَالِدٍ الْعُرَنِيِّ، قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ عَلَى حُذَيْفَةَ، فَقُلْنَا: يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، حَدِّثْنَا مَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ فِي الْفِتْنَةِ، قَالَ حُذَيْفَةُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: دُورُوا مَعَ كِتَابِ اللَّهِ حَيْثُ مَا دَارَ، فَقُلْنَا: فَإِذَا اخْتَلَفَ النَّاسُ فَمَعَ مَنْ نَكُونُ؟ فَقَالَ: انْظُرُوا الْفِئَةَ الَّتِي فِيهَا ابْنُ سُمَيَّةَ فَالْزَمُوهَا، فَإِنَّهُ يَدُورُ مَعَ كِتَابِ اللَّهِ، قَالَ: قُلْتُ: و مَنِ ابْنُ سُمَيَّةَ؟ قَالَ: أَوَ مَا تَعْرِفُهُ؟، قُلْتُ: بَيِّنْهُ لِي، قَالَ: عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ لِعَمَّارٍ: يَا أَبَا الْيَقْظَانِ، لَنْ تَمُوتَ حَتَّى تَقْتُلَكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ عَنِ الطَّرِيقِ»

خالد العرني گفت كه من و ابوسعيد خدري یك روز بر حذيفه وارد شديم و گفتيم: اي أبا عبد الله، براي ما نقل كن چيزهايي را كه از رسول خدا درباره فتنه شنيدي، حذيفه گفت: رسول خدا فرمود: بر مدار قرآن بچرخيد، هر جا كه بود. گفتيم: اگر مردم دچار اختلاف شدند، با چه كسي باشيم؟ پس گفت: بنگريد كه پسر سميه در كدام گروه است، به همان گروه پايبند باشيد؛ چرا كه او همواره بر مدار كتاب خدا مي چرخد. سؤال كردم: پسر سميه كيست؟ گفت: آيا او را نمي شناسي؟ گفتم: برايم بيان كن. گفت: عمار بن ياسر، از رسول خدا شنيدم كه به عمار مي گفت: اي أبا يقظان! تو هرگز نمي ميري؛ مگر اين كه گروه نابكار كه از (صراط مستقيم) خارج هستند، تو را مي كشند.

حاکم نیشابوری بعد از نقل روایت می گوید:

«هَذَا حَدِيثٌ لَهُ طُرُقٌ بِأَسَانِيدَ صَحِيحَةٍ، أَخْرَجَا بَعْضَهَا وَ لَمْ يُخَرِّجَاهُ بِهَذَا اللَّفْظِ»

اين روايت، چندين سند صحيح دارد، بخاري و مسلم تكه هاي از آن را نقل كرده اند؛ اما با اين الفاظ نقل نكرده اند.

المستدرك علي الصحيحين، ج2، ص162، ح2652

بنابراین، شأن صدور روایت «عمار مع الحق»، مواضع اختلاف بین مردم و سرگردانی ایشان است. اگر بین مسلمین اختلافی، جنگی و نزاعی در گرفت، حق با گروهی است که عمار در آن گروه باشد.

مراد از دوران فتنه در منابع اهل سنت!

سؤال: در منابع اهل سنت، دوران «فتنه» کدام زمان است؟

جواب: عمدتاً، آقایان وقتی لفظ «فتنه» را ذکر می کنند، مرادشان دوران امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است. «بخاری» هم در «تاریخ صغیر»، وقتی اشاره به دوران خلافت حضرت امیر می کند، با بی ادبی تمام، بدون اینکه حتی اشاره به نام مبارک حضرت امیر بکند، از دوران حکومت حضرت، به دوران فتنه تعبیر می کند:

«حدثني محمود ثنا وهب ثنا أبي قال سمعت قتادة ولي أبو بكر سنتين و ستة أشهر و ولي عمر عشر سنين وستة أشهر و ثمانية عشر يوما و ولي عثمان ثنتي عشرة سنة غير اثنتي عشر يوما و كانتالفتنة خمس سنينو ولى معاوية عشرين سنة»

قتاده گفته است که ابوبکر دو سال و شش ماه خلافت کرد. و عمر ده سال و شش ماه و هیجده روز خلافت نمود. عثمان دوازده سال خلافت کرد(هیجده روز کمتر). زمان فتنه پنج سال طول کشید! و معاویه بیست سال خلافت کرد.

تاریخ الصغیر، ج1، ص 118،دار المعرفة بيروت - لبنان

البته بعضاً به دوران خلافت امام حسن(سلام الله علیه) نیز دوران فتنه گفته اند. ولی عمدتاً، همان دوران خلافت امیرالمؤمنین را تعبیر به دوران فتنه می کنند.

7)    «ابن عبدالبر» در «استیعاب»:

آقای ابن عبدالبر، متوفای 463 هجری، نقل کرده است:

«وقال أبو مسعود و طائفة لحذيفة حين احتضر و أعيد ذكر الفتنة: إذا اختلف الناس بمن تأمرنا؟ قال: عليكم بابن سمية فإنه لن يفارق الحق حتى يموت أو قال: فإنه

يدور مع الحق حيث دار.»

ابومسعود و طايفه اي ديگر، در هنگام احتضار حذیفه، به عيادت او رفتند و از فتنه ياد كردند و گفتند: وقتي مردم دچار اختلاف شدند، از چه كسي پيروي كنيم؟ گفت: شما را به پسر سميه سفارش مي كنم؛ چرا كه او تا هنگام مرگ از حق جدا نخواهد شد، يا اين كه گفت: او همواره بر محور حق مي چرخد، هر كجا كه برود.

الاستيعاب في معرفة الأصحاب ج3 ص 1139

«حذیفه»، صاحب سر پیامبر بود. در روایت «صحیح مسلم» هم هست که حذیفه گفت: پیغمبراکرم تمام حوادث و فتنه ها را تا قیام قیامت برای من بیان کرده است:

«عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، أَنَّ أَبَا إِدْرِيسَ الْخَوْلَانِيَّ، كَانَ يَقُولُ: قَالَ حُذَيْفَةُ بْنُ الْيَمَانِ: وَاللهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ النَّاسِ بِكُلِّ فِتْنَةٍ هِيَ كَائِنَةٌ، فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَ السَّاعَةِ»

حذیفه می گوید: به خدا سوگند! من از همه مردم آگاه ترم به هر فتنه اي که از امروز تا قيامت واقع مي شود.

صحیح مسلم، ج4، ص 2216، کتاب الفتن، بَاب إِخبار النَّبي صَلَّى اللهُ عَليهِ وسلَّم فيما يَكُون إِلَى قِيام السَّاعة، ح 2891

کلام قابل تأمل «ابن کثیر» در باب جریان قتل «عمار»

«ابن كثير دمشقي»، درباره «عمار» و جریان قتل او، نکته ظریفی دارد که قابل ملاحظه است. وی بعد از نقل روايات «عمار مع الحق» مي گويد:

«و معلوم أن عماراً كان في جيش علي يوم صفين و قتله أصحاب معاوية من أهل الشام و كان الذي تولي قتله رجل يقال له أبوالغادية رجل من أفناد الناس.»

روشن است كه عمار، در جنگ صفين در لشكر علي بود و طرفداران معاويه از مردم شام او را كشتند. كسي كه كشتن او را به عهده گرفت، مردي به نام ابوالغاديه از بزرگان مردم بود.

البداية و النهاية، ج6، ص214، ناشر: مكتبة المعارف - بيروت

این کلام «ابن تیمیه» را حتماً حفظ کنید!

«ابن تیمیه حرانی» نیز می گوید:

«كان مع معاوية بعض السابقين الأولين و إن قاتل عمار بن ياسر هو أبو الغادية و كان ممن بايع تحت الشجرة و هم السابقون الأولون ذكر ذلك ابن حزم و غيره.»

برخي از السابقون الأولون (مهاجران نخستين) دور و بر معاويه بودند كه يكي از آنان ابوالغاديه قاتل عمار بن ياسر است، او كسي است كه در بيعت شجره حضور داشت و با پيامبر بيعت كرد، اين مطلب را ابن حزم و ديگران نقل كرده اند.

منهاج السنة النبوية، ج6، ص333

کلام «ابن تیمیه»، بسیار نکته قابل تأملی است، که دوستان لازم است که این کلام ابن تیمیه را حفظ کرده و در ذهن داشته باشند.

قرآن کریم می فرماید:

]لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ...[

خداوند از مؤمنانى كه در زير درخت با تو بيعت كردند راضى و خشنود شد.

سوره فتح(48): آیه 18

پاسخ به ادعای رضایت دائمی خداوند از حاضرین در «بیعت شجره»!

آقایان می گویند که «ابوبکر» و «عمر» و بسیاری از صحابه، در بیعت شجره حضور داشتند و خداوند هم اعلام کرده است که من از بیعت کنندگان در شجره، راضی شدم؛ پس شما چرا بر خلاف نظر قرآن، صحابه را مذمت می کنید!؟

این ادعا در حالی است که اولاً: خداوند در این آیه، قید «مؤمنین» را مطرح کرده است. و نفرمود: «لَقَد رَضی اللهُ عَن الذین اذ یبایعونک...»؛ با همین قید، خیلی از حاضرین در بیعت شجره را خارج ساخته است. زیرا در این بیعت شجره، «عبدالله بن ابی»، سرکرده منافقین و تعداد زیادی از منافقین هم حضور داشته است.

«ابوالغادیه» قاتل عمار نیز، در این بیعت شجره حضور داشته است. در حالی که پیغمبر در مورد قاتلین عمار فرمود:

«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَي الْجَنَّةِ، وَ یَدعُونَهُ إلَی النَّار»

عمار را گروه نابكار مي كشند؛ در حالي كه عمار آن ها را به سوي بهشت و آن ها عمار را به سوي آتش دعوت مي كنند.

صحيح البخاري، ج1، ص172، كتاب الصلاة،بَاب التَّعَاوُنِ في بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، ح436

ثانیاً: در این آیه، کلمه «اذ» آمده است. و معنای «اذ» برای ظرف زمان است. یعنی در آن زمان که بیعت کردند، خداوند رضایت داشت. در حقیقت رضایت خداوند موقتی است. و مخصوص به همان زمان انجام بیعت است. نه اینکه همیشگی و دائمی باشد. بنابراین اگر بعد از بیعت کردن، بیعت خود را بشکنند، این رضایت خداوند هم از آنها برداشته می شود. قرآن کریم در سوره فتح می فرماید:

]إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً[

آنها كه با تو بيعت مى‏كنند در حقيقت فقط با خدا بيعت مى‏نمايند، و دست خدا بالاى دست آنهاست، هر كس پيمان‏شكنى كند به زيان خود پيمان شكسته است و آن كس كه نسبت به عهدى كه با خدا بسته وفا كند به زودى پاداش عظيمى به او خواهد داد.

سوره فتح(48): آیه 10

این آیه کاملاً واضح و روشن است بر اینکه رضایت از بیعت، تا زمان حفظ بیعت است. نه برای همیشه. اگر نقض بیعت صورت بگیرد، رضایت هم برداشته می شود. آیه فوق هم می گوید که در بیعت ها، نقض بیعتی هم وجود داشته است، و اینگونه نبوده که بیعت ها، تا ابد ادامه داشته باشد. خود جناب خلیفه دوم هم به این قضیه اشاره کرده است. «مسلم نيشابورى» در صحيحش نقل کرده است:

«عن جَابِرٍ قال كنا يوم الْحُدَيْبِيَةِ أَلْفًا وأربعمائة فَبَايَعْنَاهُ وَعُمَرُ آخِذٌ بيده تَحْتَ الشَّجَرَةِ وَهِيَ سَمُرَةٌ  وقال بَايَعْنَاهُ على أَنْ لا نَفِرَّ و لم نُبَايِعْهُ على الْمَوْتِ.»

از جابر نقل شده است كه گفت: در روز حديبيه ما هزار و چهار صد نفر بوديم كه با پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بيعت كرديم، عمر در آن روز زير درخت سَمُرَه دستهايش را در بغل گرفته بود و مى‌گفت: ما با پيامبر بيعت كرديم تا از جنگ فرار نكنيم نه اين كه تا سر حدّ مرگ بيعت كرده باشيم.

صحيح مسلم، ج 3، ص 1483، بَاب اسْتِحْبَابِ مُبَايَعَةِ الْإِمَامِ الْجَيْشَ عِنْدَ إِرَادَةِ الْقِتَالِ وَ بَيَانِ بَيْعَةِ الرِّضْوَانِ تَحْتَ الشَّجَرَةِ، ح1856

آقای خلیفه می گوید که ما با پیامبر بیعت کردیم که در جنگها فرار نکنیم! ما هم در هیچ جنگی فرار نکردیم!! فقط در جنگ حنین فرار کردیم، که آنهم چون ما در جنگ بدر حضور داشتیم، خداوند ما را بخشیده است!!

بنابر آنچه گفتیم روشن شد که صرف حضور در «بیعت شجره»، مصونیت نمی آورد. زیرا «ابن تیمیه»، خدا و پیامبر کوچک وهابی ها؛ نقل کرد که «ابوالغادیه»، قاتل «عمار»، در بیعت شجره حضور داشته است.

البته ایشان می گوید که «ابوالغادیه»، قاتل «عمار»؛ جزء «السابقون الأولون» هم بوده است! یعنی این آقا هم جزء بیت کنندگان در «بیعت شجره» بوده است و هم جزء «السابقون الأولون». پس بنابراین، انسان می تواند جزء «السابقون الأولون» باشد، از طرفی قاتل صحابه بزرگ پیامبر هم باشد! و «السابقون» بودن، هیچ فضیلتی برای انسان درست نمی کند. لذا اینکه آقایان، این آیه قرآن را که می فرماید:

]وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيم[‏

پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار و آنها كه به نيكى از آنها پيروى كردند، خداوند از آنها خشنود و آنها (نيز) از او خشنود شدند، و باغهايى از بهشت براى آنان فراهم ساخته كه نهرها از زير درختانش جريان دارد، جاودانه در آن خواهند ماند، و از اين پيروزى بزرگى است.‏

سوره توبه(9): آیه 100

این آیه را درباره فضیلت صحابه گرفته اند و چماقی کرده اند بر علیه شیعه، که شما نباید به صحابه چیز بگوئید و... هیچ ارتباطی به فضیلت مطلق و ابدی و رضایت همیشگی خداوند از صحابه ندارد.

البته این را هم متذکر بشویم که اینها این آیات را برای عموم صحابه استدلال می کنند، ولی در حقیقت کاری با عموم صحابه ندارند. بلکه هدف عمده و نهایی اینها، تطهیر سه، چهار نفر بیشتر نیست. خلیفه اول، دوم، و سوم، طلحه و زبیر. اگر کسی با این چند نفر کاری ندشته باشد، به دیگر صحابه هر چه بگوید، ایرادی ندارد.

همانگونه که «ابن تیمیه» نقل کرد که «ابوالغادیه» از صحابه بزرگ پیامبر بود؛ جزء بیعت کنندگان تحت شجره بود؛ جزء السابقون الأولون بود؛ ولی پیغمبر به او بشارت آتش جهنم را داده بود.

والسلام علیکم و رحمة الله



نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 198
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست