responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 161

تعداد صحابه ی دارای روایت

کد مطلب: ٧٤٨٣ تاریخ انتشار: ٢٠ بهمن ١٣٩٣ - ١٠:٠٦ تعداد بازدید: 1921 خارج کلام مقارن » احراق و سوزاندن انسان تعداد صحابه ی دارای روایت
جلسه پنجاه و هشتم 1393/11/20

     بسم الله الرحمن الرحیم  

جلسه پنجاه و هشتم 1393/11/20

 

- نقد کتاب «مائه و خمسون صحابی مختلق» علامه عسگری

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.

در بحث دیروز در رابطه با روایات احراق «عبدالله سبأ» توسط امیرالمؤمنین، که از طریق منابع شیعه آمده بود، صحبت کردیم.

عرض کردیم که این احراق، اولاً: بعد از غلو «عبدالله سبأ» نسبت به امیرالمؤمنین و ادعای الوهیت نسبت به حضرت امیر؛ و همچنین بعد از ادعای نبوت «عبدالله سبأ» برای خودش؛ صورت گرفت.

و ثانیاً: این احراق، بعد از گردن زدن «عبدالله سبأ»، و برای عبرت دیگران نسبت به ادعای غلو و الوهیت صورت گرفت و هرگز «عبدالله سبأ» زنده سوزانده نشد. بلکه جسدش در حفره ای از آتش، آنهم برای عبرت دیگران سوزانده شد.

البته این مطلب که حضرت امیر هیچگاه انسانی را زنده زنده نسوزانده، و اگر کسی را هم سوزانده بعد از قتلش بوده، را آقای «ابن عبد البر»، در کلام خودش کاملاً روشن کرده است، آنجا که می گوید:

«رُوی مِن وُجوهٍ أنّ عَلیّاً إنَّما حَرَّقَهُم بِالنّار بَعد ضَرب أعناقِهِم»

از طرق و اسناد مختلف روایت شده است که همانا علی، بعد از این که آنها را گردن زد، جسدشان را در آتش سوزاند.

التمهید، ج 5، ص 305

دیروز بحثی داشتیم درباره فرمایش «علامه عسگری» که معتقد هستند که ما 150صحابی ساختگی داریم، و در این زمینه کتابی نوشته اند تحت عنوان:«مائه و خمسون صحابی مختلق».

«علامه عسگری» یکی از مفاخر «شیعه»

ما معتقد هستیم که «علامه عسگری» یکی از مفاخر «شیعه» هستند و زحماتی که ایشان کشیده اند، جزء زحمات ماندگار تاریخ شیعه است. و در این مسئله، هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد.

ایشان بالای 20 جلد کتاب تألیف کرده اند و آثار متقن و سودمند خوبی دارند، مثل:

1-     «معالم المدرستین» که ایشان حقیقتاً در این کتاب، عالی کار کرده است.

2-     «مقدمه مرآة العقول» که در دو جلد نوشته شده است. علامه در اینجا خیلی عالی وارد شده است. و اگر کسی می خواهد کتاب «کافی» را مطالعه کند، لازم است که این دو جلد کتاب را قبل از مطالعه کافی، مطالعه کند. شاخص ترین تألیفی که من خیلی با آن انس دارم، همین دو جلد مقدمه مرآة العقول است. (البته توجه داشته باشید که خود کتاب مرآة العقول علامه مجلسی هم جلد 1 و 2 دارد و مقدمه علامه عسکری هم جلد 1 و 2 دارد.)

3-     «نقش ائمه در احیای علوم اسلامی» که خیلی خوب و زیبا کار شده است.

نقدی بر کتاب «مائه و خمسون صحابی مختلق»

آنچه که در آثار مرحوم «علامه عسکری» مورد توجه است، کتاب «مائه و خمسون صحابی مختلق» است.

ما ضمن اینکه به نظرات ایشان احترام می گذاریم، ولی معتقدیم که ایشان با همه عظمتی که دارند، از باب ضرب المثل «لِكُلِ‏ جَوَادٍ كَبْوَة»، در این کتاب؛ از ناحیه ایشان، کمی كم لطفي صورت گرفته است.

روش علامه عسگری در تشخیص صحابی جعلی!

«علامه عسکری» در این کتاب، روش خاصی را برای تشخیص واقعی بودن یک صحابه و یا جعلی بودن یک صحابه دارند. ایشان اسم یک صحابه را نقل می کند بعد می گوید: این شخص، چون در هیچ کتابی ترجمه ندارد؛ پس جعلی و ساختگی است. چون «ابن اثیر» در «اسدالغابه» ترجمه این شخص را ندارد، چون «ابن عبدالبر» ندارد، یا «ابن حجر» در «الإصابه» ندارد؛ پس این صحابی، جعلی و ساختگی است.

من احساس می کنم که به این شکل نگاه کردن به مسئله «صحابه»، یک مقداری خلاف واقعیاتی است که درباره صحابه وجود دارد.

سه کتاب مهم رجالی اهل سنت:

بايد توجه داشت که اهل سنت سه کتاب مهم در مبحث «رجال» دارند، که شهرت زیادی دارند:

1- «الاستیعاب فی معرفة الأصحاب» تألیف آقای «ابن عبدالبر» متوفی 468 قمری.

2- «اسد الغابه فی معرفة الصحابه» تألیف آقای «ابن اثیر» متوفی 620 قمری.

4-     «الإصابة فی تمییز الصحابه» تألیف آقای «ابن حجر» متوفی 852 قمری.

این سه نفر هستند که اسامی صحابه را آورده اند. و این سه کتاب، کتب رجالی مشهور اهل سنت است.

مطلبی یادگاری با چند مقدمه:

من یک نکته ای را خدمت دوستان عرض می کنم، که خیلی از جاها به دردمان می خورد شما این مطلب را به عنوان یادگاری، از من داشته باشید. مطلب من از چند مقدمه تشکیل شده است:

مقدمه اول: تعداد صحابی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)

آقای «سیوطی» در مورد تعداد صحابی نبی مکرم، از «ابوزرعه» نقل می کند:

«قُبض رَسُول الله (صلى الله عليه وسلم) عن مئة ألف و أربعة عشر ألفًا من الصَّحابة مِمَّن روى عنه وسمع منه»

رسول خدا رحلت فرمود در حالي كه صد و چهارده هزار نفر از صحابه از آن حضرت روايت شنيده و نقل كرده‌اند

تدريب الراوي: ج 2، ص 220

«ابن کثیر دمشقی» هم معتقد است که تعداد صحابه، به 120هزار نفر می رسید:

«و عن أبي زرعة انّ عددهم يبلغ مائة الف وعشرين ألفا»

البداية والنهاية ج 5 ص 397

بنابراین، آمار صحابه، بین 114هزار تا 120هزار نفر بوده است.

مقدمه دوّم: تعداد صحابی ذکر شده در کتب رجالی

از 120هزار نفر صحابی که در زمان پیغمبر بودند، حداکثر اسم 10هزار نفر، در کتاب های رجالی اهل سنت ذکر شده است. یعنی 110 هزار صحابی پیغمبر، نه اسمی از آنها در کتب رجالی آمده، و نه وصفی از آنها ذکر شده است.

آقای «ابن حجر» که از شخصیت های برجسته رجالی اهل سنت است، و قبل از اینکه فقیه باشد، یک شخصیت رجالی است؛ می گوید:

«قد وقع لي بالتّتبّع كثير من الأسماء فجمعت كتاباً كبيراً في ذلك ميزت فيه الصحابة من غيرهم

من برای جمع آوری اسامی صحابه، تلاش زیادی کردم. و کتاب بزرگی در این زمینه تألیف کردم. و صحابه را از غیر صحابه جدا کردم.

الإصابة فی تمییز الصحابه ج 1 ص 2.

«ابن حجر» در زمینه ضبط اسامی صحابه، حتی تعدادی از اشخاصی که در گهواره بودند و در آن حال، پیغمبر از دنیا رفته؛ آنها را هم جزء صحابه آورده است. حتی تعدادی از افراد، که در رحم مادر بودند، آنها را هم جزء صحابه آورده است.

شما کتاب «الإصابه» را نگاه کنید. یعنی «ما من رطب و لایابس»، الّا اینکه آقای «ابن حجر» آنها را جزء صحابه آورده است. ایشان بعد از این همه تلاش، برای جمع آوری اسامی صحابه، به این نکته اعتراف کرده و می گوید:

«و مع ذلك فلم يحصل لنا من ذلك جميعا الوقوف على العشر من أسامي الصحابة»

من با همه تلاشی که کردم، از این همه صحابه که در زمان پیغمبر بودند، فقط به یک دهم اسامی آنها دست پیدا کردم.

الإصابة فی تمییز الصحابه ج 1 ص 2  

این دیگر اعتراف خود آقای «ابن حجر» است. یعنی طبق گفته «ابن حجر» 90 درصد اسامی «صحابه» در کتابها نیامده است.

اینجا جا دارد که به مرحوم «علامه عسکری» - که خداوند روحش را شاد گرداند-  عرض کنیم که: شما که معتقد هستید هرگاه اسمی از یک صحابه در فلان کتاب تاریخی و یا فلان کتاب رجالی نیامده باشد، آن صحابی مختلق و جعلی هست؛ با توجه به اینکه 110 هزار نفر از صحابه اسمشان در هیچ کتاب رجالی نیامده است؛ شما باید طبق مبنای خودتان بگوئید 110 هزار صحابی ساختگی وجود دارد! چرا می گوئید ما 150 صحابی ساختگی داریم!؟ طبق مبنای علامه عسکری تعداد صحابه جعلی بسیار زیاد می شود.

فرق صحابی ساختگی با صحابی جاعل

شاید کسی بگوید که منظور علامه عسگری از 150 صحابه مختلق و ساختگی، 150 صحابه جاعل باشد!

در جواب این افراد باید بگوئیم که، ما یک سری افرادی داریم که کارشان جعل «روایت» است، ولی اینکه ما افرادی را داشته باشیم که کارشان جعل صحابه باشد، این دلیل می خواهد.

ما در باره جعل روایت، داریم که: فلان وضاع؛ فلان یضع الحدیث و... ولی این که داشته باشیم: فلان یضع الراوی!... یضع الصحابه!... یختلق الصحابه!... دلیل می خواهد و ما بر این مطلب، دلیلی نداریم.

مثلاً دلیل نداریم که بگوئیم که آقای «ابن عبدالبر» گفته است که فلان آقا، کارش این بود که صحابه تولید می کرده؛ صحابه می ساخته است!

ولی مقدماتی که «علامه عسکری» در کتاب «مائه و خمسون صحابی مختلق» دارد، قابل پذیرش نیست. بله، اگر ایشان بر مدعای خود، دلیل آورده باشد، «نحن ابناء الدلیل»، ما می پذیریم.

ولی اگر ملاک این باشد که، چون اسم فلان صحابی، در کتابهای رجالی نیامده و کسی متعرض حال او نشده، پس ساختگی و جعلی است؛ این صحیح نیست. و نمی شود این را ملاک قرار داد.

مقدمه سوّم: تعداد صحابی دارای روایت

«ابن کثیر» می گوید:

«وَالَّذِي رَوَى عَنْهُمُ الْإِمَامُ أَحْمَدُ مَعَ كَثْرَةِ روايته و اطلاعه و اتساع رحلته و إمامته فمن الصحابة تسعمائة و سبعة و ثمانون نفساً»

تعداد صحابه ای که احمد حنبل از آنها روایت نقل کرده است؛ علی رغم اینکه احمد روایات زیادی را نقل کرده و در این زمینه اطلاع زیاد و تلاش فراوانی داشته، و امام حدیث بوده است؛ فقط از 987 صحابی، روایت نقل کرده است.

البدایه والنهایه ج5 ص 356

از 120 هزار نفر صحابی پیامبر، فقط اسامی 10 هزار نفر از آنها، در کتب رجالی آمده است.

یعنی 90% صحابه اسمشان در کتابها نیامده است، و از این ده هزار نفر صحابه، که اسمشان بیان شده، فقط از 987 نفرشان، حدیث داریم.  یعنی در حقیقت ما فقط از 10% صحابه روایت داریم.

ما حالا خدمت «علامه عسکری»، عرض می کنیم: ای سید بزرگوار! خدای عالم درجات تو را هر لحظه عالی بگرداند، با این وضعیت صحابه و تعداد اسامی و تعداد راوی؛ می گوئید ما 150 صحابی ساختگی و جعلی داریم!؟

البته در همان زمان عده ای از علمای «قم» و «نجف» به این نظر «علامه عسکری» اعتراض کردند. ولی ایشان فرمود که اعتقاد من این است. و ما هم به نظر و عقیده علامه، احترام می گذاریم.

البته دوستان توجه داشته باشند که «علامه عسکری» خدمات زیادی به اسلام و مکتب تشیع کرده است. و با این عقیده ایشان درباره صحابه ساختگی، که یک بحث علمی هست و جواب علمی هم می طلبد، شخصیت ایشان زیر سؤال نمی رود.

خاطره ای از یک سخنرانی علامه عسکری

به عنوان نمونه، ایشان روزی در مسجد مدرسه معصومیه، سخنرانی داشتند و صحبتهایی در مورد سند «زیارت عاشورا» مطرح کرده بودند. این صحبت ایشان، داشت یک فتنه ای در حوزه علمیه درست می کرد، عده ای موافق این صحبت، و عده ای دیگر، مخالف این فرمایش علامه بودند.

یک روزی آقای «بوشهری» به من زنگ زد و گفت: فلانی! این صحبت آقای عسکری، دارد به یک فتنه تبدیل می شود. شما تلاش کنید که این فتنه را بخوابانید.

همایش بین المللی وحدت در تهران در حال برگزاری بود و من هم در تهران بودم، دیدم «علامه عسکری» به همراه فرزندشان، آقای دکتر عسکری، در همایش حضور دارند. به همراه آقای «مقتدایی»، که ایشان هم در همایش حضور داشتند، یک جلسه ای در گوشه ای از سالن همایش گرفتیم و من به خدمت علامه عرض کردم که فرمایش شما در مورد «زیارت عاشورا»، دارد به یک فتنه و تفرقه ای بین طلاب تبدیل می شود.

ایشان گفت: من به «زیارت عاشورا» معتقدم. من خودم مریض بودم و پزشکان نتوانستند بیماری مرا علاج کنند، بعضی از دوستان ما رفتند و ختم «زیارت عاشورا» گرفتند و من حالم خوب شد.

بعد ایشان فرمودند که: الآن من حالم خوب نیست، فردا شما تماس بگیرید من نکاتی را به شما خواهم گفت. فردا صبح من خدمت ایشان تماس گرفتم و ایشان نکاتی را درباره لعن و تبری و... متذکر شدند.

البته برخی از بزرگان ما، بعضاً مطالب شاذی دارند که یا توجه نداشتند و یا در سنین جوانی مطالبی را در یک کتابی آورده اند که بعدها، اصلاح کردند و از نظرشان برگشتند.

پناه بردن به مطالب شاذ علمای شیعه؛ راه فرار وهابی ها

من بارها بوده، که در عربستان با این وهابی ها بحث داشتم، هر جا که در یک بحثی گرفتار می شدند، می رفتند سراغ طرح بعضی از این مطالب شاذ علمای شیعه.

به عنوان نمونه، ما یک شب در عربستان، منزل «شیخ عاتق» از شخصیت های خیلی مهم مکه هست، بودیم. ایشان قبلاً از فرماندهان ارشد ارتش عربستان بود. و سی، چهل جلد هم کتاب تألیف کرده است.

در آن شب که چند تن از وهابی ها هم حضور داشتند، در جاهای سخت که نتوانستند جواب بدهند و گرفتار شدند، رفتند سراغ طرح بعضی مطالب شاذ علمای شیعه مثل مطالب كتاب سيد نعمت الله جزائري.

سال 82، من در منزل «شیخ محمد جمیل زینو» که از مفتیان مکه هست، بحثی داشتیم و سی، چهل نفر از وهابی ها هم حضور داشتند، وقتی در بحث گیر کردند، بلافاصله رفتند یک کتابی آوردند به نام «لله ثم للتاريخ» و یک نظر شاذ یکی از علمای ما را نشان دادند و از ما جواب خواستند.

ما درباره «حضرت زهرا» و غضب «حضرت زهرا» به عنوان تیر خلاصی استفاده می کنیم، که وقتی مطرح می کنیم، آنها دیگر هیچ حرفی برای گفتن ندارند. آنها هم یاد گرفته اند می روند سراغ بعضی مطالب نادر علمای ما.

رأی و نظر اخیر یک فقیه، ملاک قضاوت است

البته من بارها به اینها گفته ام که گاهی اوقات یک فقیهی یک نظری می دهد، و بعدها از نظرش برمی گردد. و نظر دیگری را مطرح می کند. و طبق مبنای اهل سنت هم، رأی و نظر اخیر یک فقیه، ملاک قضاوت است.

یک فقیهی در سنین جوانی چیزی می گوید و در سنین بزرگسالی از نظرش بر می گردد و خود اهل سنت هم، قبول دارند که ملاک در نظر یک فقیه، رأی و نظر اخیرش است.

هم «المغنی» دارد و هم «المبسوط»، که اگر فقیهی چند فتوا داشته باشد، فتوای اخیر او حجت است، و فتواهای قبلی، از درجه اعتبار ساقط است.

در ثانی، خود اهل سنت دارند که:

«إذَا اجْتَهَدَ الْحَاكِمُ فَأَصَابَ فَلَهُ أَجْرَانِ، وَ إِذَا اجْتَهَدَ فَأَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ»

اگر یک مجتهد اجتهاد کند و به واقع برسد دو پاداش دارد و اگر به خطا برود یک پاداش دارد.

المغنی ابن قدامه، ج10 ص 89

نتیجه سه مقدمه فوق:

در مقدمه اول گفتیم که ما 120 هزار صحابی داریم. در مقدمه دوم گفتیم که از این صد و بیست هزار صحابی، کمتر از 10 هزار صحابی، اسمشان مشخص، و در کتابهاي رجالي آمده است.  و در مقدمه سوم گفتیم که از این ده هزار صحابی شناخته شده، فقط از 987 نفر از صحابه روایت داریم.

یعنی در حقیقت ما فقط از 1% صحابه پیامبر اکرم، روایت داریم. لذا این آقایان که مسئله صحابه را چماقی کرده اند بر سر شیعه، باید به این مسئله توجه کنند که 99% صحابه نه اسمی دارند و نه روایتی نقل کرده اند. و این وضعیت صحابه است.

«ابن حزم آندلسی» یک کتابی دارد به نام «اسماء الصحابه و ما لکل واحد منهم من العدد»که اگر دوستان، این کتاب را یا حتی فایل پی دی اف این کتاب را تهیه کنند و مطالعه کنند، بسیار مفید است.

ایشان در این کتاب، اسامی صحابه را آورده، و آمار روایت هر کدام را نیز آورده است. ایشان با تمام تلاشی که کرده، و تمام کسانی را که روایت داشته اند را آورده، مجموعاً شده 999 نفر راوی؛ که در کتب روایی، روایت دارند.

هدف شیعه از تکفیر صحابه، نابودی شریعت است!

اینها می گویند شما که «صحابه» را تکفیر می کنید؛ می خواهید «شریعت» را از بین ببرید! زیرا شریعت از طریق صحابه به ما رسیده است. اگر صحابه زیر سؤال رفت، شریعت زیر سؤال می رود!

خب آقا! از صحابه ای که 1% آنها روایت دارند و 99% صحابه اصلاً روایت ندارند و اسامی آنها نیامده است؛ اگر کسی ادعا کند، نود و نه درصد صحابه مرتد بودند؛ و فقط یک درصد صحابه مسلمان بودند، این ادعا، کجای دین شما را خراب می کند!؟

اگر کسی بگوید: همان صحابه ای که روایت دارند، مسلمان بودند و ما بقی صحابه، مرتد بودند؛ شما چه جوابی از این سخن دارید؟

البته ما روایت داریم از امام صادق (سلام الله علیه) که فرمود: دوازده هزار نفر صحابه، مورد تأیید شیعه هستند.

مرحوم شیخ صدوق از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که حضرت فرمودند:

«كان أصحاب رسول الله صلى الله عليه وآله اثني عشر ألفا، ثمانية آلاف من المدينة، و ألفان من مكة، وألفان من الطلقاء»

دوازده هزار نفر صحابی پیامبر بودند. هشت هزار نفر از مدینه، دو هزار نفر از مکه، و دو هزار نفر از آزادشده ها.

الخصال، ص 640، ح 15

مرحوم میرزای نوری نیز با سند صحیح از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که حضرت فرمودند:

«كان أصحاب النبي صلى الله عليه وآله اثنا عثر ألف رجل، ثمانية آلاف رجل من المدينة، وألفان من مكة، وألفان من الطلقاء

اصحاب پیامبر، دوازده هزار نفر بودند. هشت هزار نفر از مدینه، دو هزار نفر از مکه، و دو هزار نفر از آزادشده ها.

خاتمة المستدرك، ج 1، ص 212

مرحوم «شیخ طوسی» هم می گوید: ما از بسیاری از صحابه توقع و انتظار شفاعت داریم.

آیا این بی انصافی نیست که به شیعه تهمت بزنند و بگویند که شیعه معتقد است که صحابه مرتد شدند غیر از سه نفر یا چهار نفر!

مسئله «ارتداد صحابه» در منابع معتبر اهل سنت

البته این بحث «ارتداد» در منابع اهل سنت، خیلی تندتر از این حرفها مطرح شده است. مثلاً از «عایشه» نقل شده است که گفت:

«لمَّا قُبِض رسولُ اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ارْتَدَّت الْعَرَبُ قَاطِبةً»

وقتی پیغمبر از دنیا رفت، تمام مردم عرب مرتد شدند!

النهایه فی غریب الحدیث ابن اثیر، ج 4 ص 79؛ البدایه و النهایه ابن کثیر، ج 6 ص 304؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 30 ص 314

و یا «حدیث حوض» که «صحیح بخاری» نقل می کند:

«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: بَيْنَا أَنَا قَائِمٌ إِذَا زُمْرَةٌ، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَ بَيْنِهِمْ، فَقَالَ: هَلُمَّ، فَقُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ، قُلْتُ: وَ مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمْ القَهْقَرَى. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَ بَيْنِهِمْ، فَقَالَ: هَلُمَّ، قُلْتُ أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ، قُلْتُ: مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمْ القَهْقَرَى، فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلَّا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ»

ابو هریره از پیغمبر نقل می کند که فرمود: در حالي كه من در آنجا ايستاده‌ام گروهي از اصحاب مرا مي‌آورند، تا من آنها را مي‌شناسم مردي از ميان من و آنها خارج مي‌شود و ندا مي‌دهد: بشتابيد! من فرياد مي‌زنم كجا؟ مي‌گويد: به خدا سوگند به سوي آتش دوزخ! مي‌گويم: مگر آنها چه كار كردند؟ مي‌گويد: آنها بعد از تو به گذشته پست و جاهلي خود عقب گرد نمودندسپس گروهي از صحابه را مي‌آورند، تا من آنها را مي‌شناسم مردي از ميان من و آنها خارج مي‌شود و ندا مي‌دهد: بشتابيد! من فرياد مي‌زنم كجا؟ مي‌گويد: به خدا سوگند به سوي آتش دوزخ! مي‌گويم: مگر آنها چه كار كردند؟مي‌گويد: آنها بعد از تو به گذشته پست و جاهلي خود عقب گرد نمودند. از اين‌رو نمي‌بينم آنها را مگر اين كه همه را وارد دوزخ مي‌سازند و كسي از آنها نجات نمي‌يابد مگر تعداد بسيار كمي از آنها.

صحيح بخاري، كتاب الرقاق، باب في الحوض ح 6587

تعداد روایت های نقل شده هر کدام از صحابه

عرض کردیم که از 120 هزار صحابه پیغمبر، فقط 10هزار نفر اسمشان در کتابها آمده است. و از این ده هزار نفر، کمتر از هزار نفر از صحابه روایت دارند.

نکته مهم و اساسی اینجاست که بدانیم این صحابه هر کدام چند روایت دارند:

کثیر الروایت ها:

1-     «ابوهریره»: 5374 روایت

در کتابهای حدیثی اهل سنت، از «ابوهریره»، تعداد 5374 روایت نقل شده است.

مجموع روایات «صحاح ستّه» اهل سنت، یعنی «صحیح بخاری»، «صحیح مسلم»، «سنن نسائی»، «سنن ترمزی»، «سنن ابی داود»، و «سنن ابن ماجه» - که البته برخی ها به جای سنن ابن ماجه، «موطا مالک» را ذکر میکنند.-  مجموع روایات صحاح سته، بعد از حذف مکررات،9800 روایت می شود.

آقای «ابن اثیر» کتابی دارد به نام «جامع الأصول». ایشان آمده روایات «صحاح سته» را بررسی کرده، مکررات را حذف کرده، و باقی روایات را در یک کتاب آورده.

یعنی همان کاری که مرحوم «فیض کاشانی» در «وافی» کرده. یعنی آمده روایات مکرر «کتب اربعه» را حذف کرده. و آن چه مانده را در کتاب وافی آورده است. مثلاً روایتی که در کتاب «کافی» چند بار بوده، در «تهذیب» هم بوده، در «من لایحضره الفقیه» هم آمده بوده، ایشان آمده این مکررات را حذف کرده و آن روایت را فقط یک بار آورده.

آقای «ابن اثیر» مجموع روایاتی را که بعد از حذف مکررات صحاح سته، در کتاب «جامع الأصول» آورده، كمتر از 10.000 روايت شده است.

از كل روايات كتب روائي اهل سنت، 5374 روایت، فقط از «ابوهریره» است! یعنی 50% روایات اهل سنت، از کیسه «ابوهریره» است.

2- «عبدالله بن عمر»: 2630 روایت

3- «انس بن مالک»: 2286 روایت

5-     «عایشه»: 2210 روایت

صحابه ای که بین 1000 تا  2000 روایت دارند:

1- «عبدالله بن عباس»: 1660 روایت

2- «جابربن عبدالله» 1540 روایت

2-     «ابوسعید خدری» 1170 روایت

صحابه ای که زیر 1000 روایت دارند:

1- «عبدالله بن مسعود»: 848 روایت

2- «عبدالله بن عمروعاص»: 700 روایت

3-     «امیرالمؤمنین» (سلام الله علیه): 537 روایت

یعنی کل روایات «امیرالمؤمنین» در صحاح ستّه اهل سنت، 10% روایات «ابوهریره» است. ابوهریره 5370 روایت دارد و امیرالمؤمنین 537 روایت!

«ابوهریره» سال ششم هجری مسلمان شده است. یعنی بعد از فتح خیبر و حدود 18ماه با پیغمبر بوده است. بعد از آن رفت «بحرین» و بعد از رحلت پیغمبر آمد «مدینه». مجموعاً هجده ماه با پیغمبر بود و  روایاتش 5370 روایت شده است؛

ولی امیرالمؤمنین که از اول طفولیت تا آخرین لحظه با پیغمبر و ملازم با پیغمبر بوده است، در تمام سفرها و حضرها با پیغمبر بوده، به غیر از غزوه «تبوک»؛ کل روایات امیرالمؤمنین شده 537 روایت.

«محمود أبو ریه» در کتاب «شیخ المضیرة ابوهریرة» می گوید:

«و لو کان علی رضی الله عنه قد حفظ کل یوم عن النبی حدیثاً واحداً، لبلغ ما کان یجب أن یرویه، اکثر من 12الف حدیث. هذا اذا روی حدیثاً واحداً فی کل یوم. فما بالک لو کان قد روی کل ما سمعه و لایستطیع أحد أن یماری فیه»

اگر علی در هر روز فقط یک روایت از پیغمبر حفظ بود، تعداد روایاتی که باید نقل می کرد بیش از 12000 روایت بود. این تنها در صورتی است که علی در هر روز فقط یک روایت نقل کند. حال اگر می خواست تمام آنچه که از پیغمبر شنیده را نقل کند، چه می شد.

شیخ المضیرة ابوهریرة، ص 128

صحابه ای که دو روایت دارند:

تعداد 211 صحابه، فقط دو روایت نقل کرده اند.

صحابه ای که یک روایت دارند:

تعداد 445 صحابه، فقط یک روایت دارند.

یعنی از این نزدیک 1000 صحابی که روایت دارند؛ حدود 500 صحابه، تک روایتی هستند. یعنی در طول عمرشان، فقط یک روایت از پیغمبر نقل کرده اند.

والسلام علیکم و رحمة الله

 


 



نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 161
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست