responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 159

بررسی مسئله احراق و سوزاندن انسان (1)

کد مطلب: ٧٤٤٠ تاریخ انتشار: ١٨ بهمن ١٣٩٣ - ١٩:١٢ تعداد بازدید: 1831 خارج کلام مقارن » احراق و سوزاندن انسان بررسی مسئله احراق و سوزاندن انسان (1)
جلسه پنجاه و ششم 1393/11/18


   بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه پنجاه و ششم  1393/11/18

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداءالله الی یوم لقاء الله.

همانگونه که عزیزان مطلع هستند، جدیدترین اقدامی که داعشی ها در راستای اسلام هراسی و دین زدائی انجام دادند، سوزاندن خلبان اردنی بود که زنده زنده درون یک قفس، از ناحیه داعشی ها سوزانده شد.

این اقدام داعشی ها، سر و صدای زیادی در کشورهای اسلامی به پا کرد. از دکتر احمد الطیب شیخ الأزهر گرفته، تا مولوی ها و ماموستاها و مفتی های اهل سنت، که همه وارد صحنه شدند و این عمل ضد انسانی داعشی ها را محکوم کردند.

دو نکته اساسی در قضیه سوزاندن خلبان اردنی

البته همین اندازه که این آقایان، این عمل غیر انسانی را محکوم می کنند، جای شکر دارد، ولی دو نکته اساسی در اینجا مطرح است که دوست دارم عزیزان، به این دو نکته مهم، دقت داشته باشند.

نکته اول: استناد عمل سوزاندن انسان زنده، به دستور ابن تیمیه

خود داعشی ها در بیانیه ای که قبل از سوزاندن خلبان اردنی دادند، عمل خودشان را به سخنان «ابن تیمیه» نسبت دادند. گفتند که ابن تیمیه یک همچنین دستوری را داده و ما بر اساس گفته او، این کار را انجام می دهیم.

البته ما هرچه در کتابهای ابن تیمیه گشتیم این بیانیه ای که اینها خواندند را پیدا نکردیم، تنها جائی که یافتیم، در کتاب الفروع، شمس الدین محمد بن مفلح متوفی 763 هجری، و شاگرد ابن تیمیه بود که از زبان استادش ابن تیمیه، آورده است که او گفته:

«قَالَ شَيْخُنَا: الْمُثْلَةُ حَقٌّ لَهُمْ فَلَهُمْ فِعْلُهَا لِلِاسْتِيفَاءِ وَأَخْذِ الثَّأْرِ وَلَهُمْ تَرْكُهَا وَالصَّبْرُ أَفْضَلُ و هذا حيث لا يكون في التمثيل زِيَادَةٌ فِي الْجِهَادِ وَ لَا يَكُونُ نَكَالًا لَهُمْ عَنْ نَظِيرِهَا فَأَمَّا إذَا كَانَ فِي التَّمْثِيلِ الشَّائِعِ دُعَاءٌ لَهُمْ إلَى الْإِيمَانِ أَوْ زَجْرٌ لَهُمْ عَنْ الْعُدْوَانِ فَإِنَّهُ هُنَا مِنْ إقَامَةِ الْحُدُودِ وَ الْجِهَادِ الْمَشْرُوعِ»

استاد ما ابن تیمیه گفت: مثله کردن حق آنهاست. و آنها برای گرفتن حق خود، می توانند مثله کنند. و البته می توانند صبر کنند و مثله نکنند و این صبر افضل از مثله کردن است. صبر کردن در جائی افضل است که مثله کردن عاملی برای افزایش جهاد نشود و عاملی برای عقوبت متقابل ایشان نشود. ولی اگر مثله کردن و قطعه قطعه کردن دیگران، باعث هدایت آنها به ایمان و دوری آنها از دشمن شود، این کار، جهاد مشروع و برپائی حدود خداوند است.

الفروع، شمس الدین مقدسی رامینی، ج10، ص 265؛ محقق: عبد الله بن عبد المحسن التركي، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى 1424 هـ - 2003 م

البته حمایتهای عوامل، مجریان و کارشناسان شبکه های وهابی خصوصاً شبکه شیطانی کلمه، از اقدامات داعشی ها در طول به وجود آمدن این گروه تروریستی، کاملاً مشهود است. آنها، داعشی ها را نه یک گروه تروریستی، که گروه مظلومی از اهل سنت می دانند که سالها مورد ظلم حکومتها بوده اند و اینک برای انتقام گرفتن، قیام کرده اند!!

نکته دوم: استناد عمل سوزاندن انسان زنده، به عمل صحابه!

«محمد بن وهاب» یک تعبیری دارد، که ریشه این سوزاندن انسان زنده را کاملاً مشخص می کند و معلوم می کند که ریشه سوزاندن خلبان اردنی به کجا بر می گردد. در کشت و کشتاری که ابوبکر بعد از به خلافت رسیدن، بر علیه اصحاب طلیحه به راه انداخته بود،که عده ای را کشتند و عده ای را اسیر کردند، می گوید:

«و صاح خالد: لا يطبخن رجلٌ قِدراً، ولا يسخنن ماء، إلاّ وأثفيته رأس رجلٍ و أمر خالد بالحظائر أن تبنى، ثم أوقد فيها النّار، ثم أمر بالأسرى فألقيت فيها. فألقى فيها يومئذٍ حامية بن سبيع الذي استعمله رسول الله ـ صلّى الله عليه وسلّم ـ على صدقات قومه»

«خالد بن ولید» فریاد زد: کسی حق ندارد دیگی را بار بگذارد و آبی را گرم کند مگر اینکه من سر یک فردی را درون آتش آن بیاندازم. خالد دستور داد تا گودالی را کندند و آن را پر از هیزم کردند و آتش افروختند. سپس دستور داد اسیران را آوردند و آنها را زنده زنده درون آتش انداختند! در آن روز «حامیه بن سبیع» که نماینده پیغمبر بود در جمع آوری صدقات در میان قوم خود، نیز به گودال آتش انداخته شد!

مختصر سيرة الرسول، محمد بن عبد الوهاب، ج1، ص 268؛ با تحقیق عبد الرحمن بن ناصر البراك و دیگران الناشر: جامعة الأمام محمد بن سعود، الرياض، المملكة العربية السعودية

ما هیچ کاری به فتوای «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» نداریم؛ ولی اگر می خواهیم این جنایات از بین برود، باید ببینیم ریشه این جنایات کجا بوده است. متأسفانه اتفاقاتی که امروز در دنیای اسلام می افتد، کپی برداری شده از برنامه هائی که در صدر اسلام انجام شده است.

تصریح ابن حجر عسقلانی بر جواز آتش زدن مخالفین!

آقایان تصریح دارند که اهل سنت، عیال سفره چهار نفر هستند، «شمس الدین ذهبی»، «مزی»، «زین الدین عراقی» و «ابن حجر عسقلانی». همین آقای ابن حجر عسقلانی در مورد جواز سوزاندن مخالفین می گوید:

«وَيَدُلُّ عَلَى جَوَازِ التَّحْرِيقِ فِعْلُ الصَّحَابَةِ وَقَدْ سَمَلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَعْيُنَ الْعُرَنِيِّينَ بِالْحَدِيدِ الْمَحْمِيِّ وَقَدْ حَرَقَ أَبُو بَكْرٍ الْبُغَاةَ بِالنَّارِ بِحَضْرَةِ الصَّحَابَةِ وَحَرَقَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ بِالنَّارِ نَاسًا مِنْ أَهْلِ الرِّدَّةِ»

دلیل ما بر جایز بودن تحریق و سوزاندن مخالفین، عملکرد صحابه است. پیغمبر هم چشمان عده ای را با آهن های گداخته سرمه کشید! ابوبکر هم در حضور صحابه، ستمگران را با آتش سوزاند. خالد بن ولید هم عده ای از اصحاب رده را سوزاند.

فتح الباری، تحقیق بن باز، ج6، ص150

متأسفانه آقایان هر کجا بخواهند که خلاف کاریهای خلفاء را بپوشانند و توجیه کنند، بلافاصله از پیغمبر خرج می کنند. اینجا هم برای اینکه فعل صحابه را در سوزاندن مخالفین توجیه کند و مجوز شرعی برایش درست کند، می گوید پیغمبر هم چشمان مخالفین را با آهن داغ سوزانده است!   

اقتدای داعش به «ابوبکر» در سوزاندن مخالفین!!

آنچه قابل توجه است این است که ما در مورد این جنایتی که داعش انجام داد و یک انسانی را آتش زد و آقایان هم سر و صدا بلند کردند و محکوم کردند، از آقایان سؤال می کنیم که اگر داعشی ها بیایند و بگویند که شما خودتان گفتید که پیغمبر فرموده است:

«علیکم بسنتی و سنة الخلفاء الراشدین من بعدی...»

بر شما باد تبعیت کردن از سنت من و سنت خلفای هدایت یافته بعد از من

معجم کبیر طبرانیج 18 ص 246؛ محلی ابن حزم ج 11 ص 356

یااین که گفته:

«اقتدوا بعدی ابابکر و عمر...»

بعد از من به «ابوبکر» و «عمر» اقتدا کنید.

انساب الأشراف بلاذری ج 1 ص 235؛ مجمع الزوائد هیثمی ج 9 ص 53

کاری که ما کردیم و انسانی را آتش زدیم، اقتدا به کار ابوبکر بوده که مخالفین را آتش زده بود، و ما کاری فراتر از کاری که ابوبکر انجام داده، انجام ندادیم!!

اگر داعش یک همچین حرفی بزند، شما چه جوابی دارید؟

دفاع «ابوبکر» از «خالد» در مورد سوزاندن مخالفین!

«عبدالرزاق صنعانی» کسی که «ابن معین» در مورد او معتقد است که:

« لو ارتد عبدالرزاق عن الاسلام ما ترکنا حدیثه»

اگر عبدالرزاق از اسلام هم برگردد، و مرتد بشود، ما احادیث او را ترک نمی کنیم.

سیراعلام النبلاء، ج9، ص 573

آقای عبدالرزاق نقل می کند:

«حَرَّقَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ نَاسًا مِنْ أَهْلِ الرِّدَّةِ، فَقَالَ عُمَرُ لِأَبِي بَكْرٍ: «أَتَدَعُ هَذَا الَّذِي يُعَذَّبُ بِعَذَابِ اللَّهِ» فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: «لَا أَشِيمُ سَيْفًا سَلَّهُ اللَّهُ عَلَى الْمُشْرِكِينَ»

خالد بن ولید عده ای از اصحاب رده را در آتش سوزاند، عمر به ابوبکر گفت: آیا کسی را که عده ای را با آتش که فقط خدا انسانها را با آن در آخرت عذاب می کند، عذاب کرده، رها می کنی؟ ابوبکر گفت: شمشیری را که خدا در برابر مشرکین از غلاف در آورده، من در غلاف نمی کنم!

مصنف عبدالرزاق، با تحقیق حبيب الرحمن الأعظمي، ج5، ص 212، ح 9412

ما روایات متعددی داریم که مخالف را نمی شود با آتش عذاب کرد. چون آتش زدن مخالف، فقط فعل خداوند است. کسی غیر از خداوند، حق آتش زدن مخالف را ندارد. ان شاء الله در جلسات آینده، فتاوای فقهای شیعه و اهل سنت را در این زمینه خواهیم آورد.

در این روایتی که عبدالرزاق صنعانی نقل کرده است، ابوبکر از اقدام خالدبن ولید در سوزاندن عده ای از مردم، دفاع می کند. چرا که معتقد است خالد سیف الله است!!، و نباید این شمشیر الهی در غلاف بماند.

سؤال: آیا در سیره پیامبر اکرم، سوزاندن مخالفین را داریم؟

جواب: ما یک مورد در این زمینه مصداق نداریم که پیغمبر اکرم عده ای را که مخالف اسلام و مسلمین بودند را آتش زده باشد. البته تهدید به آتش زدن هست، آنهم تهدید منافقینی که در میان مسلمین تفرقه ایجاد می کردند، و جامعه اسلامی را تهدید می کردند، ولی آتش زدنی در کار نبوده است.

اعتراف علمای اهل سنت به سوزاندن مخالفین، توسط «ابوبکر» و «خالد»

«جصاص» که از علمای مطرح اهل سنت است، از انس نقل می کند که:

«قَالَ لَمَّا قَاتَلَ أَبُو بَكْرٍ أَهْلَ الرِّدَّةِ قَتَلَ وَسَبَى وَحَرَّقَ»

انس گفت: وقتی ابوبکر با اصحاب رده به جنگ پرداخت، عده ای را کشت و عده ای را اسیر کرد و عده دیگری را سوزاند.

احکام القرآن جصاص، ج 5، ص 317

«ذهبی» در مورد کار خالد بن ولید، به صراحت اعلام می کند:

«...حَتَّى قُتِلَ مِنَ الْعَدُوِّ خَلْقٌ وَأُسِرَ مِنْهُمْ أُسَارَى. فَأَمَرَ خَالِدٌ بِالْحُظُرِ أَنْ تُبْنَى، ثُمَّ أَوْقَدَ فِيهَا النِّيرَانَ وَأَلْقَى الْأُسَارَى فِيهَا»

تا اینکه عده زیادی از دشمنان را کشت و عده ای را هم اسیر کرد. سپس خالد دستور داد که گودالی کندند و هیزم در آن ریختند و اسیران را داخل آن گودال انداختند.

تاریخ اسلام، ج 3، ص 31

با این حساب، آقایان داعشی ها اگر آمدند و خلبان اردنی را سوزاندند، کاری خلاف کار «خالدبن ولید» که از صحابه پیامبر!! است، انجام نداده اند. اینهائی که این قدر سر و صدا به راه انداخته اند و اعلام برائت کرده اند و از آن طرف دولت اردن آمده وسط و گفته که فلان می کنیم و بهمان می کنیم و پدر داعش را در می آوریم و...

روی موشک ها دست نوشته ها نوشتند و گفتند ما انتقام می گیریم و آیات قرآن روی موشک ها نوشتند و از این قبیل تهدیدها، خب بفرمائید آقای داعشی ها انسانی را سوزانده اند و می گویند که پیغمبر گفته:

«أصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم»

اصحاب من همچون ستارگان هستند، به هر کدامیک اقتدا کنید هدایت می یابید.

جامع بيان العلم و فضله، ابن عبد البرّ، ج 2 ص 90

می گویند: ما هم در اینجا اقتدا کردیم به آقای «خالد بن ولید» که انسانها را می سوزانده، ما هم انسانی را سوزاندیم! خب شما چه جوابی دارید؟

لذا در این زمینه باید ریشه حل بشود، و با محکوم کردن و سر و صدا کردن کار درست نمی شود. وقتی پیغمبر می فرماید:

«يا أيها الناس إني تركت فيكم من ما إن أخذتم به لن تضلوا كتاب الله وعترتي أهل بيتي»

ای مردم! من در میان شما دو چیز را به یادگار می گذارم، مادامی که به آن دو تمسک بجوئید هرگز گمراه نمی شوید، یکی کتاب خدا و دیگری عترت من، و اهل بیت من است.

صحيح سنن الترمذي، ج3، ص542، ح 3786

جدا شدن از عترت و اهلبیت، کار را به جائی رسانده که امروز بعد از 1400سال، گروهی مسلمان نما به نام داعش، انسانی را زنده زنده در آتش می سوزانند و عمل خود را به بزرگان مذهبشان نسبت می دهند.

اعتراف «ابوبکر»، به سوزاندن اسیران

نکته مهم که از همه دردآورتر است، این است که آقای ابوبکر در اواخر عمر خود از برخی از اقدامات خود ابراز ندامت و پشیمانی می کند! در حقیقت بیت القصیر بحث ما همین جاست، که آقای خلیفه، اعتراف به اشتباهش کرده و می گوید:

«أَمَا إِنِّي لَا آسَى عَلَى شَيْءٍ، إِلَّا عَلَى ثَلَاثٍ فَعَلْتُهُنَّ، وَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَفْعَلْهُنَّ، وَثَلَاثٍ لَمْ أفْعَلْهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّي فَعَلْتُهُنَّ، وَثَلَاثٍ وَدِدْتُ أَنِّي سَأَلْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْهُنَّ،

من بر چیزی تأسف نمی خورم مگر به سه چیزی که انجام دادم و دوست داشتم که ای کاش انجام نمی دادم، و سه چیزی که انجام ندادم و دوست داشتم که انجام می دادم و سه چیزی که دوست داشتم از پیغمبر سؤال کنم ولی سؤال نکردم.

فَأَمَّا الثَّلَاثُ اللَّاتِي وَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَفْعَلْهُنَّ: فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ كَشَفْتُ بَيْتَ فَاطِمَةَ وَتَرَكْتُهُ، وَأَنْ أَغْلِقَ عَلَيَّ الْحَرْبَ، وَوَدِدْتُ أَنِّي يَوْمَ سَقِيفَةَ بَنِي سَاعِدَةَ كُنْتُ قَذَفْتُ الْأَمْرَ فِي عُنُقِ أَحَدِ الرَّجُلَيْنِ: أَبِي عُبَيْدَةَ أَوْ عُمَرَ، فَكَانَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، وَكُنْتُ وَزِيرًا،...

اما سه کاری که دوست داشتم انجام نمی دادم: دوست داشتم که خانه فاطمه را هتک نمی کردم و آن را به حال خود رها می کردم، حتی اگر جنگی بر علیه من به راه می انداختند؛ و دوست داشتم در روز سقیفه بنی ساعده، افسار خلافت را به گردن ابوعبیده، یا عمر، می انداختم و من وزیر و مشاور آنها می شدم.

 وَأَمَّا اللَّاتِي وَدِدْتُ أَنِّي فَعَلْتُهَا... وَدِدْتُ أَنِّي يَوْمَ أُتِيتُ بِالْفَجَاةِ السُّلَمِيَّ لَمْ أَكُنْ أَحْرِقُهُوَقَتَلْتُهُ سَرِيحًا، أَوْ أطْلَقْتُهُ نَجِيحًا»

و اما آنهائی که دوست داشتم که انجام می دادم... دوست داشتم روزی که فجائة سلمی را آوردم، او را آتش نمی زدم. یا شجاعانه او را می کشتم و یا مردانه او را آزاد می کردم.

معجم کبیر طبرانی، با تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، مكتبة ابن تيمية، القاهرة، ج1، ص62، ح 43

آقای «ابن اثیر جزری» هم به این اقدام خلیفه اول، در آتش زدن فجائة سلمی اشاره کرده و در ترجمه آقای طریفه بن حاجز می نویسد:

«هو الذي كتب إليه أَُبوبكر الصديق في قتل الفجاءة السلمي، الذي حرقه أَبُوبكر بالنار»

طریفه بن حاجز همان کسی است که ابوبکر در قتل فجائة سلمی نامه ای به او نوشت. فجائة سلمی که ابوبکر او را با آتش سوزاند!

أسد الغابة في معرفة الصحابة ابن الأثير جزري، عز الدين (المتوفى: 630هـ)، ج3، ص 73 المحقق: علي محمد معوض - عادل أحمد عبد الموجود الناشر: دار الكتب العلمية

«فجاة سلمی» که بود؟

فجاة سلمی، جزو مخالفین حکومت ابوبکر بود، روزی او را دستگیر کردند و پیش ابوبکر آوردند، ابوبکر می خواست او را بکشد، فجاة سلمی به ابوبکر گفت: مرا نکش! من آدم توانمندی هستم و می توانم مخالفین تو را سرکوب کنم. ابوبکر هم قبول کرد.

گفت: خواهرت را هم به عقد من در بیاور! باز هم ابوبکر موافقت کرد و خواهرش را به عقد فجاة سلمی درآورد! در یک اقدامی، فجاة سلمی به یارانش دستور داد که شترهای مردم را پی بکنند، خبر به گوش خلیفه رسید، ابوبکر گفت: من پول همه شترها را می دهم. شترها را کشتند و به خاطر ازدواج خواهر ابوبکر با سلمی، ولیمه ای به مردم مدینه دادند.

فجاة سلمی در راستای قراری که با ابوبکر بسته بود در سرکوب مخالفین، مردم را چه مسلمان و چه غیر مسلمان، می کشد و اموالشان را تصرف می کرد. خبر قتل و غارت سلمی را به خلیفه رساندند و او هم دستور داد که دستگیرش کردند.

ابوبکر دستور داد در بقیع آتشی درست کردند و فجاة سلمی را زنده زنده درون آتش سوزاندند.
تاريخ ابن كثير، ج 9، ص 319؛ تاريخ طبرى ، چاپ اول ، ج 3، ص 234-235؛ تاريخ ابن اثير، ج 2، ص 146، حوادث سال 11 هجرى

والسلام علیکم و رحمة الله

 



نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 159
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست