responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 155

علت تغییر ندادن بدعتهای خلفای گذشته توسط امیرالمؤمنین (3)

کد مطلب: ٧٣٥٦ تاریخ انتشار: ١٢ بهمن ١٣٩٣ - ٢٠:٢١ تعداد بازدید: 1433 خارج کلام مقارن » عمومی علت تغییر ندادن بدعتهای خلفای گذشته توسط امیرالمؤمنین (3)
جلسه پنجاه و دوم 12/ 1393/11

  بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه پنجاه و دوم  12/ 1393/11

 

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.

بحث ما در رابطه با بدعتهائی بود که زمان خلفا بنیانگذاری شد، ولی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بعد از به حکومت رسیدن، درباره آن بدعت ها، سخت گیری نکرد و برای از بین بردن آن بدعت ها، از قدرت حکومت استفاده نکرد و خشونت به خرج نداد.

سه علت اصلی عدم قیام حضرت امیر برای گرفتن حق خود:

عرض کردیم که این اقدام نکردن امیرالمؤمنین، برای صیانت از اسلام نوپا و عدم تشطط و تفرقه در امت اسلامی، صورت گرفت. همان تعبیری که آقای «ابن عبدالبر» از زبان حضرت امیرالمؤمنین نقل کرده است که حضرت فرمود:

 إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمَّا قَبَضَ رَسُولَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قُلْنَا: نَحْنُ أَهْلُهُ وَ أَوْلِيَاؤُهُ لا يُنَازِعُنَا سُلْطَانَهُ أَحَدٌ، فأبى علينا قومنا فولّوا غيرنا و أیم اللَّهِ لَوْلا مَخَافَةُ الْفُرْقَةِ وَ أَنْ يَعُودَ الْكُفْرُ وَ يَبُوءَ الدِّينُ لِغَيْرِنَا فَصَبَرْنَا عَلَى بَعْضِ الأَلَمِ، ثُمَّ لَمْ نَرَ بِحَمْدِ اللَّهِ إِلا خَيْرًا»

همانا وقتی خداوند متعال، رسول خود را قبض روح کرد، ما گفتیم که ما اهل بیت و جانشینان پیغمبر هستیم، کسی در سلطنت پیغمبر با ما منازعه نمی کند، ولی قوم ما از ما روی برگرداندند و دیگری را به خلافت رساندند. و به خدا قسم اگر ترس از دو دسته گی و تفرقه بین مسلمین نبود و ترس از بازگشت کفر و نابودی دین نبود، حتماً قیام می کردم و حکومت را تغییر می دادم. پس بر برخی تلخی ها و درد ها صبر کردم و الحمدلله از این صبر کردنم خیر دیدم.

الإستیعاب ج2، ص497

وقتی یک سنی یا یک وهابی، اعتراض می کند که چرا امیرالمؤمنین، برای گرفتن حق خود قیام نکرد، یا چرا برای دفاع از همسرش دست به شمشیر نبرد و امثال این سؤالات، این عبارت «ابن عبدالبر»، بهترین جواب این سؤالات است.

حضرت در این کلام، سه علت را برای عدم قیام برای گرفتن حق خود، مطرح می کنند: یکی ترس از تفرقه و دو دسته گی بین امت اسلامی و شیوع برادر کشی بین مسلمین؛ دوم ترس از بازگشت کفر؛ و سوم نابودی دین اسلام توسط منافقین و ابرقدرت های روم و ایران که مترصد هر گونه فرصتی بودند برای ضربه زدن به اسلام.

چهارمین علت عدم قیام حضرت برای گرفتن حق خود:

البته علاوه بر سه علتی که حضرت در اینجا متذکر شده اند، نبودن یار و یاور و دفاع کننده از اقدامات حضرت نیز، بی تأثیر نبود که امیرالمؤمنین سکوت کند و برای ایجاد تغییرات در حکومت، دست به اقدام عملی نزند. همانطوری که خود حضرت در نهج البلاغه به آن اشاره کرده می فرماید:

«فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي رَافِدٌ وَ لَا ذَابٌ‏ وَ لَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَيْتِي فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِيَّةِ فَأَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ جَرِعْتُ رِيقِي عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ مِنْ كَظْمِ الْغَيْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ وَخْزِ الشِّفَار»

به اطرافم نگریستم دیدم که نه یاوری دارم، و نه کسی از من دفاع و حمایت می کند، جز خانواده ام که مایل نبودم جانشان به خطر افتد. پس خار در چشم فرو رفته، دیده بر هم نهادم و با گلوی اسخوان در ان گیر کرده، جام تلخ را جرعه جرعه نوشیدم، و در فرو خوردن خشم در امری که تلخ تر از گیاه حنظل، و دردناک تر از فرو رفتن تیزی شمشیر در دل بود، شکیبائی کردم.

نهج البلاغه صبحی صالح ص 336 خطبه 217

این گونه تعابیر از امیرالمؤمنین، در نهج البلاغه فراوان است. در خطبه 2 و 3 و خطبه 52؛ نامه 150،و... حضرت در این خطبه ها و نامه ها، مفصل ناگفتنی ها را نسبت به برخی افراد بیان می کند.

تفاوت روش مناظرات گذشته شیعه و سنی با مناظرات کنونی

نکته ای را لازم است که من در اینجا متذکر شوم، و آن این است که امروزه، روش بحث با اهل سنت و یا وهابیت، مقداری پیچیده تر و مشکل تر از گذشته شده است. در گذشته اعتمادی که بر گفتار دو طرف بود، خیلی بیشتر از الآن بود. لجاجت ها و عنادها به این صورت نبود. انسان وقتی مناظرات گذشته که توسط بزرگان شیعه و سنی صورت گرفته را، نگاه می کند، غالباً این گونه بوده که وقتی طرف شیعی یک روایتی، یک مطلبی را نقل می کرد، طرف مقابل لجاجت نمی کرد. مثل اینکه آقا این کتاب کجا چاپ شده، چه سالی چاپ شده، روایت درست است، دروغ است و... بلکه بر مبنای اعتماد، با یکدیگر مناظره می کردند. ولی امروزه، حتی سنی های تندرو هم از وهابی ها یاد گرفته اند، و در مناظرات، لجاجت و عناد به خرج می دهند. من یادم نمی رود،

خاطره ای از لجاجت یک وهابی در پذیرش حق

ماه مبارک رمضان سال 73 یا 74 در «امارات» بودیم. یک بابائی از آذربایجان شوروی آمده بود آنجا، که فارغ التحصیل دانشگاه محمد بن سعود ریاض بود. این آقا اعلام کرده بود که عامل گمراهی شیعیان، آخوند های شیعه است. لذا من حاضرم با تمام این آخوندهای شیعه در یک جلسه مناظره کنم، و همه اینها را از گمراهی و شرک نجات دهم و اینها را مسلمان کنم!! اتفاقاً در آن زمان، حدود بیست نفر از علمای قم در «دبی» بودند. یک شب ما جایی دعوت بودیم افطاری، من دیدم همه حاضرین به طرف ما متوجه شدند و در حقیقت ما رو انتخاب کردند برای مناظره.

حاج آقای معزی، امام جمعه سابق لندن، که جدیداً نماینده ولی فقیه در هلال احمر شدند، نیز حضور داشتند. ایشان برگشتند و به بنده گفتند: بخواهی یا نخواهی، این قرعه فال به نام شما افتاده است.

ما اعلام کردیم که این آقا بیاید در مسجد امام حسین علیه السلام که بزرگترین مرکز شیعیان در امارات است، آنجا با هم مناظره کنیم. ایشان سر موعد آمد به مسجد و بحث ما هم خیلی طول کشید. شاید حدود سه، چهار ساعت با هم بحث کردیم. در وسط بحث من یک روایتی را از «صحیح بخاری» خواندم. همان روایتی که مربوط به حضرت زهرا است. گفت: نه، شما افترا می بندید. اصلاً کار شما شیعیان، افترا بستن است و بخاری همچین روایتی را ندارد.

کتاب بخاری روی میز من بود و چون می دانستم که بحث به کجا خواهد کشید از قبل نشانه ای را در صفحه مورد نظر گذاشته بودم، لذا بلافاصله کتاب را باز کردم و دادم که بخواند. کتاب را برداشت و روایت مورد بحث را مطالعه کرد، جلد کتاب را یک نگاهی کرد و بعد یک جمله ای گفت که خیلی برای من سخت آمد. گفت: این کتاب در بیروت چاپ شده است و مورد قبول من نیست. صحیح بخاری بیاور که چاپ عربستان باشد.

البته اگر این کتاب چاپ عربستان هم باشد، باز بهانه ای را خواهند آورد. مثلاً می گویند: شاید آن چاپخانه در عربستان، چندتا کارمند شیعه داشته، که آنها این روایت را داخل در صحیح بخاری اضافه کردند!!

شباهت لجاجت وهابی ها در پذیرش حق با لجاجت کفار در پذیرش حق!

یک روزی ما در شبکه ولایت، روایتی را از صحیح بخاری نشان می دادیم. مشخصات کامل کتاب را بیان کردیم گفتیم این صحیح بخاری چاپ عربستان است، نشر «بیت الأفکار الدولیه» هم هست، این صفحه کتاب و این هم روایت.

بعدها در این شبکه های وهابی، گفتند که آقای قزوینی شعبده بازی می کند! ورقه ای را خودش از قبل نوشته، الآن گذاشته وسط کتاب؛ جلوی دوربین، جلد کتاب را نشان می دهد و بعد صفحه ای را که چسبانده وسط کتاب را نشان می دهد!

این برخورد این وهابی، مثال همان آیه قرآن است که می فرماید:

«وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً في‏ قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْديهِمْ لَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبين»

اگر ما مکتوبی را بر روی کاغذی بر تو نازل کنیم و (علاوه بر دیدن و خواندن) آن را با دستهای خود لمس کنند، به یقین کافران می گویند: این جز یک سحر آشکار نیست.‏

سوره أنعام: آیه 7

این گونه سخن گفتن، و موضع گرفتن در مقابل حقیقت، اگر در یک جلسه خصوصی باشد، انسان خیلی ناراحت نمی شود، ولی وقتی می آیند در یک رسانه به قول خودشان جهانی!، که صدها و میلیونها بیننده دارد، این گونه در مقابل حقیقت لجاجت و عناد نشان می دهند، انسان واقعاً متأثر می شود.

البته انکار این آقایان وهابی، جای تعجب است، چرا که کتابی که ما اسم و جلد و محل نشر را نشان می دهیم، در سایت های مختلف و در فضای مجازی موجود است. شما الآن در اینترنت اگر «صحیح بخاری بیت الأفکار الدولیه» را جستجو کنید، بیش از سی سایت، متن اسکن شده کتاب را، به شما تحویل می دهد. چرا که این آقایان متن حدود 90% کتاب های خودشان را در سایت های مختلف اینترنتی قرار داده اند.

لذا وقتی ما لجاجت های این وهابی را دیدیم، به دوستان گفتیم در بیان مصدرها و سندها، محکم کاری کنید. همانگونه که قرآن کریم می فرماید:

«ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَن»‏

به وسيله حكمت به سوى راه پروردگارت دعوت كن و به وسيله اندرزهاى نيكو و با آنها (يعنى مخالفان) به طريقى كه نيكوتر است به مناظره پرداز.

سوره نحل : آیه 125

یکی از معانی «حکمة»، محکم کاری کردن است. یعنی یک کاری متقن و محکم انجام گیرد. در مباحث علمی، محکم کاری کردن، راه هر گونه لجاجت و عناد را از طرف مقابل می گیرد. لذا دوستان ما آمدند متن اسکن شده بیش از سی هزار صفحه از کتابهای مختلف را از اینترنت گرفتند، و یا خودشان متن کتاب را اسکن کردند. و بعضی مواقع که متن کتاب در اینترنت و نرم افزارها نبود، دوستان می رفتند کتابخانه آیة الله مرعشی، و با موبایل، از صفحه مورد نظر کتاب، از جلد و صفحه اول که مشخصات کتاب را دارد، عکس می گرفتند.

بعد از این محکم کاری ها، دیگر این وهابی ها هیچ بهانه ای برای لجاجت نداشتند. دیگر نمی توانستند بگویند شما دارید شعبده بازی می کنید و از این دست تهمت ها.

توصیه مهم به مدافعان مکتب اهل بیت (علیهم السلام)

به دوستانی که تمایل دارند و قصد دارند در فضای دفاع از اهل بیت وارد بشوند، توصیه می کنم که تلاش کنند که کم کار بکنند ولی محکم کار بکنند. در دفاع از حقانیت اهل بیت، کمیت کار مهم نیست، کیفیت کار مهم است.

من قبلاً عرض کردم خدمت دوستان که تمام شبهاتی که مخالفین دارند، سیزده، چهارده شبهه بیشتر نیست. و لازم است که ما برای هر کدام از این چهارده شبهه، ده صفحه مطلب علمی و تحقیقی داشته باشیم. و هر کجا که هستیم این شبهات را مرور کنیم. حتی زمانی که مسافرت هستیم، فایل این شبهات را داخل گوشی داشته باشیم و در اوقات فراغت، این ها را مطالعه کنیم. دیگر الآن با این گوشی هایی که تمام فرمت های متن را جواب میدهد، نیازی به بردن کتاب و کامپیوتر و...هم نیست. خیلی راحت می توانید این مطالب را از طریق گوشی های موبایل خودتان در اختیار داشته باشید و مطالعه کنید.

در سخنرانی های خودتان هم هیچ ایرادی ندارد که موبایل خودتان را باز کنید، و از روی موبایل، مطلب خودتان را ارائه بدهید. این، اتقان کار شما را در پی خواهد داشت. الآن در اروپا رسم شده است که سخنران، لپ تاب خود را به همراه خودش به بالای منبر می برد و از روی آن، مطالب را ارائه می دهد.

اخیراً هم عده ای از دوستان هندوستانی ما، بعد از گذراندن دوره های لازم، وقتی رفته بودند کشور خودشان، روایات و اسناد را از روی لپ تاب و روی پرده برای مردم نشان داده بودند که اتفاقاً بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفته بود. می گفتند سابقاً جمعیت مراسمات ما پنجاه، شصت نفر بودند، امسال حدود هشتصد نفر جمعیت در جلسه ما حضور پیدا می کردند.

لذا بنده، از همه عزیزان تقاضا دارم که تلاش بکنند کار علمی متقن و محکم انجام بدهند. کار کم، ولی محکم و دقیق و اساسی باشد. به عنوان نمونه، همین فایل «خشونت های عمر بن خطاب» اگر ملاحظه بفرمائید، ما علاوه بر متن روایات، تصویر تمام کتاب ها را هم ضمیمه متن کردیم.

دیروز جمعه، که برای خیلی از عزیزان روز تعطیل بود، معمولاً برای ما چندین برابر کار فراهم می شود، من از شش صبح تا یک بعد نیمه شب، صفحات اسکن شده را ضمیمه این فایل کردم. و ان شاءالله تا آخر هفته تقدیم دوستان می کنم. فقط تقاضا دارم که دوستان ببینند و یاد بگیرند و کارهای علمی خودشان را متقن کنند. چرا که تأثیرگذاری اینگونه کار هم بیشتر است.

به عنوان نمونه، این روایت که می گوید:

«كانت درة عمر أهيب من سيف الحجاج»

شلاق عمر از شمشیر حجاج ترساناک تر بود.

مغني المحتاج شربيني ج 4 ص 390؛ حواشي الشرواني، عبد الحميد الشرواني  ج 10 ص 134؛ التراتيب الإدارية (نظام الحكومة النبوية)، عبد الحي الكتاني  ج2 ص 376

ما تصویر کتاب را ضمیمه این متن کردیم تا هیچ شائبه ای نباشد. البته دوستان توجه داشته باشند که بعضی مواقع، آدرس جلد و صفحه ای که ما از نرم افزارهایی مثل مکتبه اهلبیت، یا شامله و یا جامع الکبیر، می دهیم؛ با آدرس فایل های پی دی اف که در اینترنت گذاشته شده، تطبیق نمی کند. چون چاپ ها مختلف است و همین کار ما را سخت می کند.

مشکلی به نام نسخه های متعدد یک کتاب، در نرم افزارها

مثلاً کتاب «تاریخ طبری»، یک نسخه در نرم افزار «الجامع الکبیر» موجود است، نرم افزار شامله یک نسخه دارد، در مکتبه اهل بیت، ما سه نسخه از تاریخ طبری داریم.

چند وقت پیش، من دنبال یک روایتی می گشتم که با توجه به آدرسی که از فایل پی دی اف تاریخ طبری داشتم، هر چه گشتم در هیچ کدام از نسخه های تاریخ طبری موجود در این نرم افزارها پیدا نکردم، آخر کار رفتم و از فهرست کتاب مطلب را پیدا کردم.

لذا دوستان سعی کنند تا می توانند کارهای خودشان را متقن کنند و راه هرگونه لجاجت را به طرف ببندند، تا طرف نتواند عناد و لجاجت بکند.

همین روایت که در بالا گفتیم را، طبری با عنوان «و هو اول من حمل الدره و ضرب بها» در جلد چهارم، با تحقیق «محمد ابوالفضل ابراهیم» نشر دارالمعارف مصر، صفحه 209، باب «حمله الدرة و تدوينه الدواوين» مطرح کرده است.

طبق نقل «طبری» و همچنین «ابن کثیر» که آدم لجوجی است و اگر به روایتی برخورد کند که طعن بر خلفا باشد، تلاش می کند به یک روشی توجیه کند و یا حتی آن را حذف کند؛ این روایت شلاق عمر را نقل می کنند و جزء خصوصیات اختصاصی آقای خلیفه دوم هم می شمارند. یعنی خلیفه دوم، اولین کسی بوده است که شلاق به دست می گرفته و مردم را با آن کتک می زده است. نه پیغمبر این کار را انجام داده بوده و نه ابوبکر این کار را کرده بوده، حتی عثمان و امیرالمؤمنین و حتی معاویه هم اینچنین کاری را نکرده بوده است و این شلاق به دست بودن جزو خصوصیات اخلاقی و اختصاصی عمربن خطاب بوده است.

اخیراً نسخه ای از البدایه و النهایه ابن کثیر، با تحقیق دکتر ترکی که رئیس سابق «رابطة العالم الاسلامیه» و از شخصیت های تراز اول علمی عربستان سعودی است، چاپ شده، که تحریف روایت یا ندارد و یا خیلی کم دارد.

«صالحی شامی» و حذف مطاعن خلفاء از کتاب سبل الهدی!

دیروز در مورد موضوعی، کتاب «سبل الهدی» تألیف «صالحی شامی» را مطالعه می کردم، دیدم نزدیک دو صفحه مطلب که راجع به «عمربن خطاب» بوده را حذف کرده است. من رفتم از نرم افزارها، مطالب حذف شده را گرفتم و با نسخه «سبل الهدی» مقایسه کردم، دیدم مطالبی که به نفع خلیفه دوم هست را نقل کرده ولی آنچه که به ضرر خلیفه دوم نقل شده را حذف کرده است. این مسئله برای من خیلی سنگین بود. خصوصاً اینکه تحقیق جدید روی این کتاب انجام شده است، آنهم در دانشگاه الأزهر مصر تحقیق شده است.

تحریف روایتی در مورد حضرت امیر:

یکی از عباراتی که در تحقیق جدید سبل الهدی حذف شده است روایتی است در مورد حضرت امیر، که ما معمولاً به عنوان تیر خلاصی از اینگونه روایات استفاده می کنیم. وقتی می بینیم که افراد خیلی دارند لجاجت می کنند، از این دست روایات را مطرح می کنیم. از حضرت امیر نقل شده است که پیغمبر به صحابه فرمود:

«وَإِنْ تُؤَمِّرُوا عَلِيًّا - وَلَا أُرَاكُمْ فَاعِلِينَ - تَجِدُوهُ هَادِيًا مَهْدِيًّا، يَأْخُذُ بِكُمُ الطَّرِيقَ الْمُسْتَقِيمَ»

و اگر علی را امیر خود گردانید، - در حالی که نمی بینم که چنین کاری را بکنید- او را فردی هدایت گر و هدایت یافته الهی خواهید یافت که شما را به راه مستقیم خواهد برد.

سبل الهدی والرشاد، ج11، ص 250

نمونه دیگری از تحریف:

یکی دیگر از روایاتی که در چاپ جدید سبل الهدی، که با تحقیق الأزهر چاپ شده است این روایت حذیفه است:

«أخرج الحاكم وصححه والبيهقي وأبو نعيم، عن حذيفة أنه قيل له: حدثنا ما سمعت من رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «لو فعلت لرجمتموني». قلنا: سبحان الله! قال: «لو حدثتكم أن بعض أمهاتكم تغزوكم في كتيبة تضربكم بالسيف ما صدقتموني»

حاکم نیشابوری روایتی را نقل کرده و آن را تصحیح کرده، همچنین بیهقی و ابونعیم هم تصحیح کرده اند، روایتی است از حذیفه که به او گفتند: روایتی را از پیغمبر نقل کن. گفت: اگر چنین کنم سنگسارم خواهید کرد. گفتند: سبحان الله که چنین کنیم. حذیفه گفت: اگر بگویم که پیغمبر فرمود بعضی از امهات المؤمنین به جنگ شما خواهد آمد و شما را با شمشیر خواهد زد، این را از من قبول نمی کنید.

سبل الهدی والرشاد، ج10، ص 149

آقایان می بینند که این روایت از حذیفه که صاحب سر پیامبر بود، خلاف اعتقاداتشان نسبت به امهات المؤمنین است، لذا حذفش می کنند.

تحریف پیشگوئی پیغمبر از جنگ عائشه بر علیه حضرت امیر:

روایت دیگری که تحریف شده است، روایتی است که احمد بن حنبل و دیگران نقل کرده اند ولی در چاپ جدید سبل الهدی حذف شده است:

«أخرج أحمد و البزار و الطبراني، عن أبي رافع أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لعلي: «إنه سيكون بينك و بين عائشة أمر فإذا كان ذلك فارددها إلى مأمنها»

ابی رافع نقل میکند که پیغمبر به علی فرمود: همانا بین تو و عایشه مسئله ای پیش خواهد آمد، اگر چنین شد او را به جایگاه امن خودش برگردان.

سبل الهدی والرشاد، ج10، ص 149

باز در این باره از ابی بکره نقل شده است که می گوید:

«سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: «يخرج قوم هلكى لا يفلحون قائدهم امرأة قائدهم في الجنة»

از پیغمبر شنیدم که فرمود: قوم به هلاکت رسیده ای بر ضد حاکم خود، قیام خواهد کرد که به رستگاری نخواهند رسید. رهبرشان یک زن است و رهبر قوم مقابل در بهشت خواهد بود.

سبل الهدی والرشاد، ج10، ص 149

این روایت هم در چاپ جدید از کتاب سبل الهدی حذف شده است.

روایت دیگری که باز هم اشاره به جنگ جمل دارد و اشاره به رویاروئی امیرالمؤمنین و زبیر دارد، روایتی است که حاکم نقل کرده است:

أخرج الحاكم، عن قيس قال: قال علي للزبير: أما تذكر يوم كنت أنا وأنت، فقال لك رسول الله صلى الله عليه وسلم: «أتحبه» فقلت و ما يمنعني، فقال: «أما إنك ستخرج عليه و تقاتله وأنت ظالم»

حاکم نیشابوری از قیس نقل کرده که علی به زبیر گفت: آیا متذکر روزی بشوم که من و تو در کنار پیغمبر بودیم، حضرت به تو فرمود: آیا علی را دوست داری؟ پس تو گفتی: چه چیزی می تواند مانع دوست داشتن من بشود. پس پیغمبر فرمود: اما تو روزی بر علیه علی قیام خواهی کرد و با او نبرد خواهی کرد در حالی که تو ستمگر هستی.

سبل الهدی والرشاد، ج10، ص 149

این روایت در نهایت وضوح و روشنی، «زبیر» را محکوم می کند و خطاب ظالم به او می کند. ولی آقایان می گویند که نخیر، «زبیر» اجتهاد کرده، خطا کرده و تازه یک ثواب هم می برد.

تحریف روایتی در مذمت ابوموسی اشعری

در صفحه بعد، روایت زیبای «حکمان» نقل شده است که در چاپ جدید، تمام این مطالب را حذف کرده اند. طبرانی از ابو موسی اشعری نقل می کند که گفته است:

«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: «يكون في هذه الأمة حكمان ضالان ضال من تبعهما» قال سويد بن غفلة، فقلت يا أبا موسى أنشدك الله أليس إنما عناك رسول الله صلى الله عليه وسلم»

رسول خدا فرمود: در این امت، دو قاضی و داور گمراه خواهند بود، و هر کس که از این دو نفر پیروی کند هم گمراه خواهد بود. سوید بن غفله گفت: به ابوموسی گفتم: تو را به خدا قسم، آیا منظور پیغمبر، تو نبودی؟

سبل الهدی والرشاد، ج10، ص 150

 

والسلام علیکم و رحمة الله


 



نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 155
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست