responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 127

لزوم پاسخگوئی روشمند به شبهات (38)

کد مطلب: ١١٧٤٧ تاریخ انتشار: ٠٤ بهمن ١٣٩٦ - ١٧:٣٣ تعداد بازدید: 143 خارج کلام مقارن » عمومی لزوم پاسخگوئی روشمند به شبهات (38)
جلسه سی و نهم 96/10/10



لینک دانلود

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه سی و نهم 96/10/10

لزوم پاسخگوئی روشمند به شبهات (38) – آشنایی با فرق کلامی اهل سنت (7)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.

بحث در فرق اسلامی بود که به فرقه ماتریدیه رسیدیم، -ابو منصور ماتریدی متوفای 333 - خلاصه‌ای از عقاید این‌ها را گفتیم که در بیشتر موارد همان عقائد اشاعره است. یکی از بحث‌هایی که این‌ها دارند نظریه کسب است این نظریه از مفاهیم غامض و پر سر و صدا است به طوری که ضرب المثل شده می‌گویند فلان مسئله

«ادق من کسب الأشعری»

در رابطه با این‌که نظریه کسب چیست؟ حتما در کتاب‌های کلامی هم دیده‌اید که اصل کسب در لغت:

الفعل المفضي إلى إجتلاب نفع أو دفع ضرر»

المصطلحات - إعداد مركز المعجم الفقهي - ص 2171؛ معجم لغة الفقهاء - محمد قلعجي - ص 85.

کسب، منفعتی را جلب کردن و ضرری را دفع کردن است.

درباره کسب آمده است:

«والکسب فی استعمال المتکلمین کما هو الظاهر جذره من قوله تعالی و یعلم ما تکسبون»

فخر رازی می‌گوید:

«الآية تدل عى كون الإنسان مكتسباً للفعل و الكسب هو الفعل المفضي إلى اجتلاب نفع أو دفع ضر ولهذا السبب لا يوصف فعل الله بأنه كسبلكونه تعالى منزهاً عن جلب النفع و دفع الضرر»

انسان کاسب افعال خودش است نه فاعل و خالق افعال خودش...ما نمی‌توانیم بگوییم نستجیر بالله خدا کاسب افعال خودش است

الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج12، ص130، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

صاحب کتاب مواقف آقای ایجی که از قهرمانان علم کلام است وقتی اکتساب و کسب را تعریف می‌کند می‌گوید:

«مقارنته لقدرته وإرادته من غير أن يكون هناك منه تأثير أو مدخل في وجوده »

كتاب المواقف، ج3، ص214، اسم المؤلف:عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ ، دار النشر : دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن عميرة

معنای کسب که عبد کاسب افعال خودش است، این است که انسان در افعال خودش نمازی که می‌خواند یا کار خلافی که انجام می‌دهد نه تأثیری در نماز دارد و نه دخالتی در وجود نماز دارد.

«سوى كونه محلا له»

خودش را آماده کرده همان‌طوری که زمین برای بارش باران و رویش گیاه آماده می‌شود عبد هم به همین شکل خودش را برای تأثیر گذاری افعال و اراده الهی آماده می‌کند.

حسن ابو عذبه صاحب روضه بهیَه تعبیری دارد و می‌گوید اصحاب اشعری کسب را این‌چنین تعریف کردند:

« وأن العبد اذا صمّمَ عزمه»

عبد وقتی تصمیم می‌گیرد حرکت می‌کند

«والعزم ایضاً فعلٌ یکون واقعا بقدرة الله»

حرکتی که بنده برای خواندن نماز انجام می‌دهد در حقیقت این حرکت، به قدرت خدای عالم واقع می‌شود

«فالله تعالی یخلق الفعل عنده»

نمازی که عبد می‌خواند خدا خالق این نماز است

«فلا یکون للعبد فی الفعل مدخل علی سبیل التأثیر»

عبد در این‌که این نماز را انجام داده دخالتی ندارد

«وإن کان له مدخلٌ علی سبیل الکسب»

گرچه به عنوان کسب مانند زمینی که باران می‌آید و گیاه می‌روید مثل همان حالت در عبد برای نماز است.

«فالکسب»

در حقیقت:

تعلق القدرة الحادثة بالمقدور فی محلها من غیر تأثیر»

همان‌طوری که زمین در جذب باران و روییدن گیاه تأثیری ندارد عبد هم حرکتی که برای نماز انجام می‌دهد چنین حالتی دارد.

الروضة البهيّة فيما بين الأشاعرة والماتريديّة، الحسن أبو عذبة: ص 26.

حال باید از اینها پرسید با این تفسیری که دارید، بحث ثواب و عقاب را چه می‌کنید؟!

پرسش:

استاد در مطلبی که فرمودید چه ایرادی وجود دارد؟ بالاخره اگر انسان نمازی می‌خواند، عبادتی می‌کند به خاطر خود انسان است.

پاسخ:

آقای خویی رضوان الله تعالی علیه مثال خیلی خوبی دارد می‌فرماید: بنده‌ای را فرض کنید که تمام حرکتش را از دست داده بدنش هیچ حرکتی ندارد نه دستش، نه پایش و نه دیگر اعضای بدنش یک دستگاه برق به او وصل کردند با این دستگاه برق حرکت را انجام می‌دهد. راه می‌رود و غذا می‌خورد و ...

در این‌جا از طرفی آن که دارد حرکت می‌کند این بنده است راه می‌رود غذا می‌خورد حرف می‌زند ولی در واقع این نیروی برقی که از آن طرف آمده به این قدرت داده حرکت کند اگر یک لحظه نیروی برق قطع بشود دیگر این عبد، از حرکت می‌افتد.

همان شعری که می‌گوید:

اگر آنی کند نازی/ فرو ریزند قالب‌ها/ لا حول ولا قوة الا بالله.

این فرمایش آقای خویی است. در این‌جا شما نمی‌توانید بگویید«کلُ العمل»مرتبط به برق است نه«کل العمل»مرتبط به عبد است. برق در او قدرت حرکت ایجاد می‌کند ولی آیا این فرد را به حرکت هم در می‌آورد؟ یعنی اگر عبد راه نرود برق او را راه می‌اندازد، آیا برق دستش را وادار می‌کند غذا بردارد و بخورد؟ نه. برق به او قدرت و امکانات داد.

این عبد است که با اختیار خودش می‌تواند حرکت کند یا حرکت نکند ثواب و عقاب این‌جا درست می‌شود. قدرت مال اوستلا حول ولا قوة الا باللهاین برق است که به این شخص قدرت داده است.

ولی این‌که غذا بخورد و سیر بشود یا غذا نخورد از گرسنگی بمیرد این برق هیچ دخالتی ندارد مثالی خیلی زیبا و عوام فهم است.

امام رضوان الله تعالی علیه هم در این زمینه می‌فرماید: شما اگر در یک تاریکی قرار بگیرید یک آیینه‌ای از یک طرف به طرف خورشید گرفته بشود و از یک طرف هم نور این آیینه به جایی که تاریک است بیفتد افرادی که به نور نگاه می‌کنند، نوری که از آیینه می‌تابد به ظاهر روشنایی را از آیینه می‌بیند همه چیز را از آیینه می‌بینند می‌گویند این آیینه است که این‌جا را روشن کرده ولی در حقیقت آیینه از خودش هیچ چیزی ندارد از شیشه و جیوه تشکیل شده است.

نوری که در این آیینه است از خدای عالم گرفته از خورشید گرفته عبد هم در حقیقت مثل یک آیینه‌ای است نور وجود و نور حرکت را از الله تعالی گرفته است.

از طرفی ما می‌توانیم بگوییم این روشنایی از آیینه است ولی اگر با چشم حقیقت بین نگاه کنیم مي‌گوییم نه، نور از خورشید است این آیینه واسطه بوده، این دو تا مثال قضیه را خیلی خوب روشن می‌کند.

مرحوم مطهری رضوان الله تعالی علیه کتابی به اسم انسان و سرنوشتدارد که در رابطه با جبر و اختیار است. ایشان در آن‌جا خیلی خوب توضیح داده است.

کتاب انسان و سرنوشت یکی از بهترین کتاب‌های علامه شهید مطهری است.

خیلی از معضلات جبر و تفویض را بیان می‌کند چون یک چیزی است که ما 24 ساعته درگیر و گرفتارش هستیم از یک طرف من درس خواندم، من بودم عالم شدم، من هستم الان بحث می‌کنم، من منبر می‌روم، من زندگی می‌کنم، من غذا می‌خورم، من راه می‌روم و از طرفی

(وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ)

سوره صافات (37): آیه 96

از آن طرف می‌فرماید:

(فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ)

سوره حج (22): آیه 56

و آن‌هایی که عمل جرم انجام داده‌اند در جهنم گرفتار هستند

اگر

(وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ)

سوره صافات (37): آیه 96

دیگر عملوا صالحات و اجرموا معنا ندارد اگر چنانچه من هستم عمل صالح انجام می‌دهم من اجرموا هستم پس در آن‌جا

(وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ)

سوره صافات (37): آیه 96

معنا پیدا نمی‌کند؛ خیلی از این قبیل معضلات اعتقادی در این کتاب حل شده است.

پرسش:

آیا مفوضه قبول ندارند که قدرت از خدا است؟

پاسخ:

بحث مفوضه یک بحث جدایی است این‌ها می‌گویند خدای عالم، قدرت را به عبد داده و خودش کنار نشسته کار دیگری ندارد، یعنی در حقیقت خدا را بازنشسته کردند خلاصه عقیده مفوضه این است که بنده کارها انجام می‌دهد.

(يدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ)

سوره مائده (5): آیه 64

خدا بازنشست شده و یک گوشه‌ایی نشسته! یکی از شبهاتی هم که وهابیت به شیعه نسبت بهائمه علیهم السلام دارد همین است.

«وجميع أفعال العباد من الحركة والسكون كسبهم على الحقيقة»

اعتقاد الأئمة الأربعة - (ج 1 / ص 6)

یعنی افعال را عباد کسب می‌کند نه این‌که خالق باشد.

«والله تعالى خلقها وهي كلها بمشيئته وعلمه وقضائه وقدره»

این بحث‌ها خیلی پیچیده‌ است.

ابوعذبه از باقلانی نقل می‌کند که می‌گوید:

«تتعلق قدرة الله بأصل الفعل وقدرة العبد بصفته»

الروضة البهيّة، أبو عذبة: ص 26-27

من نماز می‌خوانم قدرت خدای عالم به اصل فعل یعنی به اصل نماز است که مال خدا است مصلی من هستم، صفت نماز خوانی مال من است ولی اصل نماز از آنِ‌ خداوند تبارک وتعالی است.

این‌که من نماز می‌خوانم مصلی و مطیع خدا می‌شوم یا نماز نمی‌خوانمعاصی می‌شوم این مال من است، ولی این‌که نماز می‌خوانم ایجاد می‌کنم این مربوط به الله تبارک وتعالی است.

«كما في لطم اليتيم تأديبا أو إيذاء فإن ذات اللطم واقعة بقدرة الله وتأثيره»

این‌که به صورت یتیم سیلی می‌زند این در حقیقت به قدرة الله است خدا این قدرت را داده است.

و اما

«كونه طاعة على الأول ومعصية على الثاني بقدرة العبد وتأثيره»

اصلا یک عبارتی است که شما اگر پنجاه ساعت هم رویش تأمل کنید می‌گویید نفهمیدیم چه است؟

«ذات اللطم واقعة بقدرة الله معصية اوطاعةبقدرة العبد»

اگر قدرت از آن خدا است؛ پس قدرت من این‌جا چه کاره است؟ اگر قدرت من است؛ پس قدرة الله در این‌جا چه کاره است؟ مشکلی که این‌ آقایان نتوانستند حل کنند این است.

خدای عالم به من قدرت داده اگر من آمدم کار خوبی انجام دادم این اختیار را هم خدا به من داده این‌که من می‌توانم بر سر یتیم دست بکشم قلب او را به دست بیاورم یا بر صورتش سیلی بزنم، این اختیار من است اگر چنانچه دستی بر سر یتیم کشیدم این هم به قدرة الله است و به اراده من است سیلی هم زدم به قدرة الله است ولی با اراده من است اگر چنانچه قدرة الله نباشد دست من باشد یک خدای دیگری می‌شود.

«لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»

پرسش:

آیا در این‌جا علاوه بر قدرت، اراده خدا هم هست؟

پاسخ:

اراده خدا بر این‌که من انجام بدهم یا انجام ندهم هست من سیلی بزنم یا دست بکشم هست.

پرسش:

فرقی ندارد!

پاسخ:

نه، فرق می‌کند. اگر بنا باشد اراده خدا، اراده الزامی باشد پس من حتماً نمی‌توانم سیلی بزنم اگر اراده الزامی خدا است که من بر سر بچه دست بکشم نمی‌توانم غیر از آن تخلف کنمولی من می‌توانم تخلف کنم، این‌که گویی این کنم یا آن کنم/ این دلیل اختیار است ای صنم.

خیلی قضیه واضح و روشن است مثل آفتاب در روز روشن، این آقایان آن را پیچیده کردند.

اللطم واقعة بقدرة الله المعصية واقعةبقدرة العبد»

آدم متوجه نمی‌شود چه می‌خواهد بگوید؟!

پرسش:

آیا اراده این شخص که می‌خواهد جایی را نوازش بکند یا بزند عین همین اراده مربوط به خداوند نیست؟

پاسخ:

خدای عالم اراده کرده اراده خدای عالم به اراده من تعلق گرفته ولی اراده اختیاری من، نه اراده اضطراری من. اگر من گناه کنم خدا می‌دانست من امروز گناه خواهم کرد ولی آیا این اراده خدای عالم، من را بر این گناه مجبور کرده است؟

پرسش:

آیا اراده اختیاری این شخص مخلوق خداوند است.

پاسخ:

بله قطعاً مخلوق خدا است معنای اراده یعنی چه؟ یعنی سر دو راهی انتخاب کردن. اراده به این معنا مخلوق خدا است ولی اراده به این‌که من حتماً انجام بدهم خدا چنین اراده‌ایی نکرده اگر بخواهد اراده بکند ثواب و عقاب معنا ندارد.

پرسش:

خالق اراده در این قسمت خود شخص می‌شود نه خدا، خالق اراده که تا آن حد و در وسط راه قرار می‌گیرد به فرموده جنابعالی مربوط به خداوند بزرگ است.

پاسخ:

خدای عالم اراده کرده که من اراده کنم، چه اراده کنم؟ این را یا آن را، این تکلیف‌ها را درست می‌کند، نکته ظریف این است که خدا اراده کرده من این را بر دارم یا بر ندارم، این‌که اراده به این تعلق گرفته در این شکی نیست بر دارم هم به قدرة الله است برندارم هم به قدرة الله است. لذا وقتی از معصوم سوال می‌کنند حضرت می‌آید بین اراده و مشیّت فرق می‌گذارد. می‌گوید ارادة الله تعلق گرفته چه من بر سر یتیم دست بکشم چه من به صورت یتیم سیلی بزنم ولی به اولی مشیة الله تعلق گرفته و به دومی مشیة الله تعلق نگرفته است. به اولی رضی الله تعلق گرفته به دومی غضب الله تعلق گرفته این مسئله را روشن می‌کند.

پرسش:

برنداشتن و سکوت کردن عدم است و عدم شیئیت ندارد سکوت هم فایده دارد.

پاسخ:

آیا سکوت مسبوق به اراده است یا مسبوق به اراده نیست؟ همین سکوت مسبوق به اراده است و کافی است. تکلیف را درست کرده است.

حضرت امیر علیه السلام در دعای استغفارش تعبیر خیلی زیبایی دارد.

«اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ‏ لِكُلِ‏ ذَنْبٍ‏ سَبَقَ‏ فِي عِلْمِكَ أَنِّي فَاعِلُهُ»

استغفار می‌کنم از هر گناهی که در علم تو سبقت گرفته که من آن را انجام می‌دهم.

مثل معلم که می‌داند این شاگردی که درس نمی‌خواند رفوزه خواهد شد ولی علم معلم در رفوزه شدن او هیچ دخالتی ندارد معلم می‌داند این با تنبلی و درس نخواندن رفوزه می‌شود.

«فدخلتُ فيه بشهوتي»

خیلی زیبا است به تعبیر حضرت امام بعضی از معارف را ائمه علیهم السلام در لسان حدیث نتوانستند بیان کنند در قالب دعا بیان کردند.

« فدخلتُ فيه بشهوتي واجترحت فيه بإرادتي وفارقته بمحبّتي »

من محبت به دزدی و قتل و زنا پیدا کردم اگر محبت نبود که من دنبال این‌ها نمی‌رفتم

«ولذّتي ومشيّتي وشئته إذ شئت أن أشاءه»

تو خواسته بودی من بخواهم همین مشیت من هم مسبوق بر مشیت تو بوده استز

« وأردته إذ أردت أن أريده، فعلمته إذ كان في قديم تقديرك ونافذ علمك أنّي فاعله، لم تدخلني فيه جبراً »

لم تدخلني فيه جبراً

این مهم است

«ولم تحملني عليه قهراً ، ولم تظلمني شيئاً ، فأستغفرك له ولكلّ ذنب جرى به علمك عليّ وفيّ إلى آخر عمري»

صحیفه علویه جامعه، صفحه 164، دعای شماره 70، تألیف آقای محمدباقر ابطحی، مؤسسه امام المهدی؛ مسند الإمام علي عليه السلام - السيد حسن القبانجي - ج 10 ص 93.

این فراز از دعای استغفار امیر المؤمنین علیه السلام خیلی از قضایا را روشن می‌کند این از آن دعاهای خیلی عجیب است.

امام حسین علیه السلام نقل می‌کند می‌گوید کسی خدمت پدرم آمد عرض کرد یا علی من گرفتار و عیال‌وار هستم زندگی برای من خیلی سخت است.

حضرت می‌فرماید چرا استغفار نمی‌کنی؟ خدا می‌فرماید:

(فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا، يرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيكُمْ مِدْرَارًا)

سوره نوح (71): آیات 10 - 11

می‌گوید خیلی استغفار کردم ولی فایده‌ایی نکرد.

حضرت می‌گوید نه، آن‌طوری که من می‌گویم بعد حضرت یک استغفاری را بیان می‌فرماید که آن مرد عرب می‌نویسد یعنی این از اول تا آخرش املا است بعد می‌گوید هر وقت خواستی بخوابی و به بستر بروی این استغفار را با حالت گریه بخوان.

این خیلی مهم است یکی از دوستان می‌گفت من خواندم هیچ اثری ندیدم . این مهم است با حالت گریه و اگر گریه‌ات نیامد خود را به حالت گریه کنندگان در آور.

ما روایت داریم دعایی را که ما به مضامینش توجه نداشته باشیم تأثیر ندارد. خدای عالم اگر بخواهد به ما اجر بدهد، فقط اجر خسته شدن به ما می‌دهد.

(إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا)

سورهکهف(18): آیه 30

نماز می‌خوانیم خسته می‌شویم به خاطر خستگی خدا به ما پاداش می‌دهد ولی این‌که برای این نماز خدا ثواب بدهد نمازی که

«الصَّلَاةُ مِعْرَاجُ‏ المُؤْمِنِ؛قُرْبَانُ‏ كُلِ‏ تَقِي»‏

است،نه،خدابرای قلب لاهي هيچ نمی‌دهد.

بعد امام حسین علیه السلام می‌فرماید: سال بعد این مرد عرب آمد گفت خدا نعمتش را بر من تمام نموده تا آن‌جایی که جا برای نگهداری مال و حیوانات خودم ندارم.

این دعا را ما به هرکدام از دوستان گفتیم وقتی با شرطش عمل کردند نتیجه گرفتند به یکی از رفقا من داده بودم بعد از 5- 6 ماه آمد گفت فلانی من الان 5- 6 ماه است دارم می‌خوانم مستأجر بودم خانه دار شدم، ماشین هم نداشتم ماشین خریدم. گفتم الحمدلله رب العالمین.

پرسش:

استاد منابعش چیست و از کجا نقل کرده است؟

پاسخ:

صحیفه جامعه علویه ص164 . آقای ابطحی در آنجا تمام منابعش را ذکر کرده است.

پرسش:

متن عربی آن را یک بار دیگر بفرمایید.

پاسخ:

«اللهم إني أستغفرك من كل ذنب قوى عليه بدني بعافيتك ، أو نالته قدرتي بفضل نعمتك ، أو بسطت إليه يدي بسابغ رزقك»

در خود صحیفه علویه هم سه تا دعای استغفار دارد ولی آن‌که خیلی مهم است این دعا است، این دعا نه در بحار و نه در وسائل و نه در دیگر کتب است این در صحیفه علویه کامله است. این دعا را من یک مقدار ترجمه کردم تلاش کردم که ترجمه آن ترجمه‌ای سلیس و روان باشد.

الحق والانصاف اثر خیلی زیاد دارد ولی بشرطها و شروطها وقت خواب باشد و با حالت گریه و یا حالت تباکی با توجه به مضامینش باشد.

خدا می‌داند وقتی انسان این عبارت‌ها را می‌خواند گویا امیرالمؤمنین علیه السلام دارد از زبان او سخن می‌گوید. آن چنان زیبا عملکرد امیرالمؤمنین را در این دعای استغفار به نمایش در آورده که گویا (جانا سخن از زبان می‌گویی)، یعنی آدم وقتی زندگی خودش و برنامه‌های خودش را با فرازهای این دعا تطبیق می‌کند، روح انسان به پرواز در می‌آید.

این‌که اثراتی در رزق و زندگی انسان می‌گذارد و تحول در زندگی انسان ایجاد می‌کند آن‌ها یک طرف و این‌که یک روحیه انس با خدای عالم به انسان می‌دهد و یک رابطه زیبا بین انسان و خدای عالم درست می‌کند این یک طرف. این حالت اُنس خیلی مهم‌تر از هر چیز دیگر است.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

 



نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن    جلد : 1  صفحه : 127
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست