لزوم پاسخگوئی روشمند به شبهات (37) – آشنایی با فرق کلامی اهل سنت (6)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
قبل از شروع صحبت، درباره قضایایی که در کشور پیش آمده و تظاهرات در شهرهای مختلف و نارضایتیها باید بگوییم این نارضایتیها و فریاد زدن مردم به خاطر مشکلات حق مردم است در آن هیچ شک و شبههایی نیست ولی الان ضد انقلاب این قضیه را هدایت میکند و از دیروز، آمد نیوز و بی بی سی و صدای آمریکا و شبکههای وهابی کلمه و نور و... این تظاهرات را به عنوان تظاهرات علیه نظام پوشش خبری میدهند.
به خدای عالم پناه میبریم که خدای نکرده کاری نکنیم زحمات و تلاشهایی که در طول 38 سال کشیده شد، خون شهداء و زجرهایی که خانواده شهداء و معلولین کشیدند را به این سادگیها از دست بدهیم.
در هر صورت ما بحث فِرَق اسلامی را داشتیم و بحثهای اشاعره مطرح شد که اینها در حقیقت یک مکتب یا فرقهای در برابر معتزله بود که آمدند برای اولین بار بحث تجسم را در جامعه زنده کردند و شبیه همان کارهایی که یهود انجام داده بودند را در اسلام پایهریزی کردند.
فرقه سوم ماتریدیه هستند که تابع ابو منصور ماتریدی متوفای 333 هستند. اینها با اشاعره خیلی تفاوتی ندارند جز در مسائل محدود و فروعات خیلی کم.
پرسش:
از نظر تاریخی اول اشاعره بوجود آمدهاند یا معتزله؟
پاسخ:
اول معتزله بوجود آمدهاند، واصل ابن عطاء متوفای131، سپس ابو الحسن اشعری 324 و بعد هم ماتریدی 333. اینها به همین ترتیب میآیند اگر ما دقیق بخواهیم بررسی کنیم اولین فرقهای که بعد از قضیه خوارج، تأسیس شدند مرجئه بودند.
در حقیقت بنیانگذار این فرَق خوارج بودند که بحث کفر امیر المؤمنین سلام الله علیه و کفر مسلمانها را مطرح کردند.
در هر صورت اشاعره با ماتریدیه تقریباً در ده - دوازده مسئله با هم اختلاف نظر دارند ولی در غالب مسائل کاملاً هم عقیده هستند. ابو منصور ماتریدی نسبت به ابو حنیفه ارادت خاصی داشت و در احیای عقاید ابو حنیفه تلاش کرد. حتی در مسائل فقهی تلاش داشت که تبعیت خودش را از ابو حنیفه به اثبات برساند.
آنچه که در اینجا مطرح است معتقدات ماتریدی است که اینها در چند محور با اشاعره تفاوت دارند.
«یعتبر الماتریدی أن معرفة الله تعالی واجبةُ الإدراک بالعقل بخلاف الاشعری الذی حصرها بالشرع»
ماتریدی در مسائل معرفت خدا همانند معتزله معتقد هستند که معرفت الهی با عقل قابل درک است، برخلاف اشاعره که میگفتند معرفت خدا هم محصور به شرع است.
«یعترف الماتریدی بقدرة العقل علی ادراک الحسن والقبح الذاتیین»
ماتریدیها قائل به درک حسن و قبح توسط عقل هستند برخلاف اشاعره که میگفتند: حُسن و قبح با عقل قابل درک نیست آنجا ما باید حتماً از شرع استفاده کنیم هر چه را که شرع بگوید حُسن است ما نیز به آن حُسن میگوییم و هر چه را قبیح بداند، ما هم قبیح میدانیم ولو اگر یک روزی یک روایتی پیدا کنند بر اینکه ظلم قبیح نیست، ما هم میگوییم ظلم قبیح نیست! البته عموم عقاید این حضرات همین است روایاتی که اینها از نبی مکرم صلی الله علیه وآله وسلم و از صحابه در رابطه با توجیه ظلمِ ظالم نقل میکنند عمدتاً به اینجا بر میگردد.
یعنی اگر بنا باشد قبحِ ظلم و قبحِ عمل ظالم به عقل باشد آیات و روایاتی هم که ما داریم همه ارشادی میشود.
نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ص421، شريف الرضى، محمد بن حسين، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.
نیز در حقیقت ارشاد است به:
«ما اهدی علیه العقل»
است، متأسفانه اینها بحثهایی را مطرح کردند که گاهی اوقات انسان خجالت میکشد به عنوان مسائل عقلی و شرعی مطرح بکند.
این عبارت صحیح مسلم است -قبلاً هم بحث کردیم- که حضرت میفرماید امامانی بعد از من خواهند آمد که:
«لَا يَهْتَدُونَ بِهُدَايَ ولا يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِي وَسَيَقُومُ فِيهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ في جُثْمَانِ إِنْسٍ»
صحيح مسلم، ج 3، ص 1476، اسم المؤلف:مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي
خیلی واضح و روشن است شیاطینی به صورت انسان.
راوی میپرسد: یا رسول الله! (اگر در زمان آن حاکمان قرار گرفتم چه کنم؟
یعنی در حقیقت آن قبح ذاتی که عقل درک میکند را نادیده میگیرد. حتی در روایتهای بعدی که از خلیفه اول نقل میکند که میگوید:
«إن ضربك فاصبر وإن حرمك فاصبر وإن أراد أمرا ينتقص دينك فقل سمع وطاعة دمي دون ديني فلا تفارق الجماعة»
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار ،ج 6، ص 544اسم المؤلف:أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235 ، دار النشر : مكتبة الرشد - الرياض - 1409 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : كمال يوسف الحوت
اگر حاکم اسلامی، دستور خلاف شریعت به تو داد گفت نماز نخوان، زنا کن، دزدی کن، حق سرپیچی نداری و باید از او اطاعت کنی!
روی این جهات که در طول تاریخ حاکمان جور میآیند با این طور روایات حکومتها و جنایات خودشان را توجیه میکنند.
حجاج ابن یوسف ثقفی که به تعبیر عمر ابن عبدالعزیز اگر فردای قیامت تمام امتها جانیترین انسانشان را در یک کفه قرار بدهند و ما حجاجمان را در یک کفه قرار بدهیم کفه ما سنگینتر خواهد بود!
کسی قسم یاد کرده بود که اگر حجاج اهل بهشت باشد همسرم بر من حرام است. کاری شبیه ملاعنه کرده بود.
بعضیها به او گفتند دیگر همسرت برای ابد بر تو حرام شد. این فرد پیش یکی از فقها رفت و مسئله را مطرح کرد. آن فقیه به ایشان گفت اگر بنا باشد حجاج با آن جنایاتش بهشت برود تو هم که با همسرت زنا بکنی زنای تو در برابر جنایات حجاج چیزی نیست! یقین داشته باش اگر خدا حجاج را بهشت ببرد تو را فردای قیامت به خاطر زنایی که انجام دادی مؤاخذه نخواهد کرد!
در هر صورت این مکاتبی که در اسلام تشکیل شد، یکی از اهدافشان در جامعه مقابله با مکتب اهل بیت علیهم السلام بود. آقای اسد حیدر از علمای بزرگ لبنان کتابی دارد به نام الإمام الصادق والمذاهب الاربعه گمان نمیکنم در این 14 قرن کسی در رابطه با علل و انگیزه پیدایش مذاهب مثل ایشان کار کرده باشد. به دوستان توصیه میکنم که حتماً این کتاب را مطالعه کنند. مطالعه کردن چنین کتابهایی دید انسان را به مذاهب اسلامی و جامعه عوض میکند.
این مذاهب اسلامی که تأسیس شد چند هدف داشتند یکی از اهدافشان تقابل با اهلبیت علیهم السلام بوده است. حکومتها میدیدند که مردم، متوجه امام باقر و امام صادق سلام الله علیهما شدند و اگر به مردم بگویند شما سراغ امام صادق نروید نتیجه برعکس میبینند. ناگزیر شدند که یک دکانهایی را درست بکنند و اینها را تشویق بکنند برای رفتن به طرف درس ابو حنیفه و مالک و شافعی و احمد ابن حنبل و امثال اینها. حتی اینها حقوقهایی را معین میکردند پولهایی در اختیار ابو حنیفه قرار میدادند تا به افرادی که پای درس او میآمدند حقوق و شهریهایی بدهند
درباره ماتریدیها باید گفت در حقیقت اینها یک سری مباحث عقلی را که اشاعره تعطیل کرده بودند از نو احیا میکنند.
پس یکی از اهداف اصلی تأسیس مذاهب تقابل با اهلبیت سلام الله علیهم بوده است.
دومین هدفشان توجیه جنایات حکومتها بوده است یعنی اینها آلت دست حکومتها بودند حکومتها هر نظری میدادند و هر ارادهای میکردند اینها همان را انجام میدادند.
حکومتها میگفتند قرآن مخلوق نیست هرکس گفت قرآن مخلوق است حکمش زندان است. شما تاریخ خلق را در زمان هارون الرشید و منصور و... ببینید چه وضعی داشت هرکس مخالف حکومت و قائل به خلق قرآن بود او را به زندان میبردند و شکنجه میکردند.
مأمون که روی کار آمد قضیه برعکس شد قائلان به قدمت قرآن را شکنجه کردند و زندان بردند. یعنی اینها آلت دست حکومتها شدند.
از قول نبی مکرم نقل میکنند که امامانی بعد از من خواهند آمد:
« لَا يَهْتَدُونَ بِهُدَايَ ولا يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِي... قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ»
صحيح مسلم، ج 3، ص 1476، اسم المؤلف:مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي
ولي وظیفه شما تبعیت کردن است! این صراحتا خلاف بعثت انبیاء است، انبیاء مبعوث شدند تا ظلم و ظالم را در جامعه ریشه کن کنند و با ظالم و ظلم به مقابله بپردازند. به همین دلیل این روایات صد در صد خلاف اهداف انبیاء است.
یا:
« وإن أراد أمرا ينتقص دينك،فقل سمع وطاعة»
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار ،ج 6، ص 544اسم المؤلف:أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235 ، دار النشر : مكتبة الرشد - الرياض - 1409 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : كمال يوسف الحوت
ولو این نوع روایات را از قول خلیفه دوم هم نقل میکنند –ولي منگمان نمیکنم_ او چنین دستوری را صادر کند آنها (برای حفظ وجهه) حداقل یک سری ظواهر را رعایت میکردند هرچند با اهلبیتمخالفت کردند. امیرالمؤمنین علیه السلام را خانه نشین کردند.
اینها را از قول خلفا نقل میکنند چون به قول معروف دروغ هرچه قویتر باشد تأثیرش بیشتر است. اگر این دروغ از قول بزرگان نقل بشود اثرگذاری آن بیشتر است.
پرسش:
آیا بر خلاف این روایت نسبت به عدالت حاکم و اینکه حاکم به مردم ظلم نکند روایاتی دارند تا ما بگوییم روایات شما با هم متضاد است؟
نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ؛ ص401، شريف الرضى، محمد بن حسين، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.
از عمر روایت دارند. اینها همه خلاف این روایت است، در این زمینه روایت زیاد دارند مخصوصا در دوران خلیفه دوم.
اینها تلاش میکردند تا ظاهر را حفظ کنند شما ببینید ابوهریره بیت المال را تصرف و حیف و میل میکند عمر او را به مدینه احضار میکند و نسبت به او تعبیرعدو اللهبه کار میبرد و تمام اموال ابوهریره را مصادره میکند.
نسبت به بعضی از فرمانداران و حاکمانشان که در بیت المال تصرف میکنند اموال آنها را مصادره میکند و اینها را به مجرد مشاهده ظلم عزل میکند، این موارد را اینها دارند اینطور نیست که نداشته باشند.
مسئله دوم اینکه افعال خدای عالم در نزد اشاعره تابع مصالح و مفاسد نیست علت نباید داشته باشد. خدای عالم میتواند آدم مطیع و بندهی خالص خودش را جهنم ببرد! و میتواند بندهی فاسد و فاسق خودش را هم به بهشت ببرد! و کسی از خدای عالم حق سوال کردن ندارد.
ولی ماتریدیها بر خلاف اشاعره گفتند نه! افعال الهی تابع مصالح و مفاسد است.
(إِنَّ اللَّهَ لَا يخْلِفُ الْمِيعَادَ)
سوره رعد(13): آیه31
بر خلاف اشاعره كه ميگویند
إِنَّ اللَّهَ يخْلِفُ الْمِيعَادَ!
هیچ اشکالی ندارد خدا قول داده مطیعین را بهشت ببرد حالا تصمیم گرفت بهشت نبرد کسی از خدای عالم حق سوال کردن ندارد!
مطلب بعد مسئله کسب است که ان شاء الله جلسه بعد روی آن بحث میکنیم. یکی از مباحث معضل کلامی، بحث کسب است که اینها معتقدندبنده کاسب است خالق نیست، خالق خدای عالم است و بنده کاسب است و با این عقیده خیلی از شرور و فساد و... را در جامعه توجیه میکنند.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن جلد : 1 صفحه : 126