اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
بحث در رابطه با قضیه خمس در عهد ابوبکر بود که به روایت 3998 از کتاب «صحیح بخاری» رسیدیم. در ادامه تحلیلهایی در این زمینه انجام دادیم که در آخر آن به دو نکته ظریف اشاره کردیم.
نکته اول؛امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرماید:
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998
ما قبلاً هم به طور مفصل صحبت کردیم که عمر ذاتاً شخصی خشن و تندخو و تند برخورد بوده است؛ همچنین هیکل بلند و ترسناکی داشته است. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در «خطبه شقشقیه» به طور مفصل در رابطه با اخلاق تند خلیفه دوم صحبت فرمودهاند.
روایات متعددی از خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بیان کردیم که صحابه اعم از مهاجرین و انصار اعتراض داشتند:
«فقال الناس تستخلف علینا فظا غلیظا ولو قد ولینا کان أفظ وأغلظ»
المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 7، ص 434، ح 37056
موارد متعددی از خشونت عمر قبل از اسلام نقل شده است. او افرادی که مسلمان میشدند را شکنجه میکرد تا دست از اسلام بردارند. او همچنین بعد از اسلام آوردن خشونتهایی در برابر رسول گرامی اسلام داشته است که قابل هضم نیست.
به عنوان مثال از میان تمام صحابه او تنها کسی بود که در نماز بر جسد «عبدالله بن أبی» عبای پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را کشید و اعتراض کرد:
فلما أَرَادَ أَنْ يُصَلِّيَ عليه جَذَبَهُ عُمَرُ رضي الله عنه فقال أَلَيْسَ الله نَهَاكَ أَنْ تُصَلِّيَ على الْمُنَافِقِينَ »
وقتی پیغمبر خواست تا بر جنازه او نماز بخواند، عمر پیغمبر را گرفت کشید و گفت آیا خدا نهی نکرده است که تو بر منافقین نماز نخوانی؟!
الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف:محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا؛ ج1، ص 427، ح 1210
معنای این اقدام عمر این است که میخواهد بگوید: من میفهمم اما تو متوجه نیستی و کاری خلاف دستور خداوند متعال و خلاف شرع انجام میدهی!! من نمیدانم آقایان این کار او را چطور توجیه میکنند! گاهی مواقع توجیهات به قدری نادرست است که خود آقایان هم از این توجیه راضی نمیشوند.
نکته دوم؛حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرمایند:
«وَلَکنَّک اسْتَبْدَدْتَ عَلَینَا بِالْأَمْرِ»
تو در امر خلافت در حق ما استبداد کردی.
«وَکنَّا نَرَی لِقَرَابَتِنَا من رسول اللَّهِ نَصِیبًا»
ما به دلیل اینکه خویشاوند پیغمبر اکرم بودیم، بهرهای در خلافت داشتیم.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998
در اینجا دو مسئله وجود دارد؛ مسئله اول این است که حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) با بیان کردن واژه«اسْتَبْدَدْتَ عَلَینَا بِالْأَمْرِ»میفرماید: شما در حق ما استبداد کردید و ظلم کردید و حق مسلم ما را تصرف کردید.
مسئله دوم این است که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرمایند: اگر بنا باشد خلیفهای هم باشد این خلافت متعلق به خویشاوندان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) باشد.
شاید امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به این جهت این جمله را میفرمایند که در سقیفه زمانی که میان مهاجرین و انصار اختلاف به وجود آمد، تنها چیزی که «ابوبکر» و «عمر» و «ابو عبیده» بر حقانیت خودشان مطرح کردند و انصار را مجاب کردند این بود که گفتند پیغمبر فرموده است:
«الخلافة فی قریش»
تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 24، ص 416، ح 2937
زمانی که به اینجا رسیدند، دیگر انصار حرفی نزدند. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در اینجا فرمودند: اگر بنا باشد خلافت در قریش باشد، بنی هاشم نزدیکترین افراد به رسول گرامی اسلام هستند؛ اگر بنا باشد قرابت ملاک خلافت باشد، قرابت ما از همه بیشتر است.
من تاکنون ندیدم آقایان نسبت به«لِقَرَابَتِنَا من رسول اللَّهِ»توضیح داده باشند. حال دوستان به شارحین «صحیح بخاری» مراجعه کنند که در اینجا عمدهترین مطلبی که آوردند این است که ابوبکر در رابطه با امر خلافت با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) مشورت نکرد. آنها عبارت«لِقَرَابَتِنَا من رسول اللَّهِ نَصِیبًا»را حق مشورت معنا میکنند و میگویند: علی بن أبی طالب فرمود در روز سقیفه با ما مشورت نکردید!!
بنابراین این افراد میگویند: این قضیه با شور و مشورت مردم و صحابه بوده است. در اینجا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرمایند: با ما مشورت نکردند!!
کاملاً مشخص است که اگر بنا بود مشورتی هم صورت بگیرد، امیرالمؤمنین و بنی هاشم در رأس مشورت قرار دارند. ما در این موارد به روایت «ابن حزم أندلسی» اکتفا میکنیم که میگوید:
«وَلَعْنَةُ اللَّهِ علی کل إجْمَاعٍ یخْرُجُ عنه عَلِی بن أبی طَالِبٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ من الصَّحَابَةِ»
لعنت خدا به هر اجماعی که علی و کسانی که با او هستند، از او خارج شده باشند.
المحلی، اسم المؤلف: علی بن أحمد بن سعید بن حزم الظاهری أبو محمد، دار النشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ج 9، ص 345، ح 1767
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
نام کتاب : خارج فقه مقارن نویسنده : خارج فقه مقارن جلد : 1 صفحه : 4