نام کتاب : پرسش و پاسخ نویسنده : پرسش و پاسخ جلد : 1 صفحه : 296
آيا آيه 55 سوره نور « وعد اللّه الذِين امنوا مِنكم» در باره ابوبكر و عمر نازل شده است ؟
کد مطلب: ٥١٨٦ تاریخ انتشار: ٢٧ فروردين ١٣٨٧ تعداد بازدید: 10160 پرسش و پاسخ » اهل سنت آيا آيه 55 سوره نور « وعد اللّه الذِين امنوا مِنكم» در باره ابوبكر و عمر نازل شده است ؟
خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند وعده مي دهد كه قطعاً آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد ، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد و دين و آييني را كه براي آنان پسنديده ، پابرجا و ريشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مي كند ؛ آن چنان كه تنها مرا مي پرستند و چيزي را شريك من نخواهند ساخت . و كساني كه پس از آن كافر شوند ، آنها فاسقانند .
پاسخ :
اولاً : اگر آن چه را كه اهل سنت ادعا مي كنند صحت دارد ؛ پس چرا خود ابوبكر كه در سقيفه به هر چيزي استناد كرد ؛ به اين آيه استناد نكرد ؟
ثانيا : عايشه دختر ابوبكر به صراحت مي گويد كه هيچ آيه اي در قرآن در حق ما نازل نشده است :
ما انزل الله فينا شيئا من القرآن .
صحيح البخاري ، البخاري ، ج 6 ، ص 42 .
هيچ آيه اي از قرآن كريم در باره ما خاندان نازل نشده است .
ثالثاً : خود علماي اهل سنت از اين آيه جواب داده اند . شوكاني از مفسرين بنام اهل سنت در اين باره مي نويسد :
( وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ) هذه الجملة مقررة لما قبلها من أن طاعتهم لرسول الله صلي الله عليه وآله وسلم سبب لهدايتهم ، وهذا وعد من الله سبحانه لمن آمن بالله وعمل الأعمال الصالحات بالاستخلاف لهم في الأرض لما استخلف الذين من قبلهم من الأمم ، وهو وعد يعم جميع الأمة . وقيل هو خاص بالصحابة ، ولا وجه لذلك ، فإن الإيمان وعمل الصالحات لا يختص بهم ، بل يمكن وقوع ذلك من كل واحد من هذه الأمة ، ومن عمل بكتاب الله وسنة رسوله فقد أطاع الله ورسوله .
اين جمله در حقيقت تفسير و تأييد قبل است كه اطاعت و فرمانبرداري رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) سبب هدايت و راهنمايي آنان خواهد بود و اين وعده اي از جانب خدا براي كساني كه مؤمن به خدا بوده و اعمال شايسته اي انجام دهند تا اسباب جانشيني و تسلط بر زمين را به دست آورند ؛ همان گونه كه در امت ةاي پيشين اين گونه بوده است ، اين وعده عام است و شامل همه امت اسلامي مي شود ، اگر چه بعضي گفته اند : اين وعده مخصوص صحابه است ؛ ولي اين سخن ارزش ندارد ؛ زيرا ايمان و عمل صالح مخصوص صحابه نيست ؛ بلكه هر يك از افراد امت اسلامي با تحصيل اين شرط وضعيت را مي تواند شامل شود ، و هر كس كه به د ستورات خداوند در قرآن و به سنت پيامبر عمل نمايد ، در حقيقت مطيع خدا و رسول است .
و در ادامه مي گويد :
ومعني ليستخلفنهم في الأرض : ليجعلنهم فيها خلفاء يتصرفون فيها تصرف الملوك في مملوكاتهم ، وقد أبعد من قال إنها مختصة بالخلفاء الأربعة ، أو بالمهاجرين ، أو بأن المراد بالأرض أرض مكة ، وقد عرفت أن الاعتبار بعموم اللفظ لا بخصوص السبب ، وظاهر قوله ( كما استخلف الذين من قبلهم ) كل من استخلفه الله في أرضه فلا يخص ذلك ببني إسرائيل ولا أمة من الأمم دون غيرها .
فتح القدير ، الشوكاني ، ج 4 ، ص 47 .
معناي استخلاف در زمين اين است كه : ما آنان را حاكمان زمين قرار خواهيم داد تا همان گونه كه پادشاهان و سلاطين در آنچه تحت تصرّفشان بود تصرف مي كردند آنان نيز تصرف كنند . وكساني كه استخلاف را مخصوص به خلفاي چهارگانه يا به مهاجران دانسته اند و مقصود از زمين را هم در آيه زمين مكه دانسته آند سخني دور از حقيقت گفته اند ؛ چون لفظ استخلاف عام است و شامل همه مؤمنان مي شود نه آن كه خاص باشد و بگوييم در امم پيشين هم به گروه خاصي مانند بني اسرائل و يا امت خاصي اختصاص داشته است .
نسفي در تفسير خود مي نويسد :
(ليستخلفنهم في الأرض ) * أي أرض الكفار وقيل أرض الكفار وقيل أرض المدينة والصحيح أنه عام لقوله عليه الصلاة والسلام ليدخلن هذا الدين علي ما دخل عليه الليل .
تفسير النسفي ، النسفي ، ج 3 ، ص 154 .
در باره معناي اين قسمت از آيه بعضي گفته اند : مقصود سر زمين مكه است و بعضي گفته اند سرزمين كفار است و نيز سرزمين مدينه هم گفته شده است ؛ ولي تفسير دقيق و صحيح آن است كه بگوييم معناي آن عام است ؛ به دليل فرمايش رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) كه فرمود : آنچه شب او را فرامي گيرد ، دين وارد آن خواهد و آن را فراخواهد گرفت .
و قرطبي از مفسرين بزرگ اهل سنت مي نويسد :
قوله تعالي : ( ليستخلفنهم في الأرض ) فيه قولان : أحدهما ، يعني أرض مكة ، لان المهاجرين سألوا الله تعالي ذلك فوعدوا كما وعدت بنو إسرائيل ، قال معناه النقاش . الثاني ، بلاد العرب والعجم . قال ابن العربي : وهو الصحيح ، لان أرض مكة محرمة علي المهاجرين ، قال النبي صلي الله عليه وسلم : ( لكن البائس سعد بن خولة ) . يرثي له رسول الله صلي الله عليه وسلم أن مات بمكة . وقال في الصحيح أيضا : ( يمكث المهاجر بمكة بعد قضاء نسكه ثلاثا ) .
تفسير القرطبي ، القرطبي ، ج 12 ، ص 299 - 300
در باره معناي اين سخن خداوند : «ليستخلفنهم في الأرض» دو قول و نظر است : يكي آن كه مقصود سر زمين مكه باشد ؛ زيرا مهاجران از خداوند تقاضاي امنيت و آرامش كردند و خداوند همانگونه كه به بني اسرائيل وعده داده بود به آنان نيز وعده داده ، و اين قول از فردي به نام نقاش است . قول دوم اين است كه مقصود سر زمين عجم و عرب است و اين هم درست است و از ابن عربي است ؛ زيرا سرزمين مكه بر مهاجران حرام شده بود و در روايت صحيح آمده است كه مهاجرين پس از اداي مناسك حج سه روز مي تواند در مكه بماند ؛ ولي سعد بن خوله بدبخت كه پيامبر در حق وي اين چنين فرمود : آن قدر در شهر مكه ماند تا در همانجا از دنيا رفت .
رابعاً : خداوند در اين آيه وعده مي دهد كه تمام كساني را كه ايمان آورده اند بر تمام زمين مسلط كند (لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ) . و ارض نمي تواند اختصاص به يك مكان خاص داشته باشد ؛ بلكه شامل تمام كشور ها مي شود ؛ چنانچه بسياري از علماي اهل سنت در تفاسير خودشان بر اين نكته تأكيد كرده اند كه مراد از « الارض » تمام كشورهاي جهان است .
ثعلبي در تفسير خودش مي نويسد :
والله ليستخلفنهم في الأرض أي ليورثنهم أرض الكفار من العرب والعجم ، فيجعلهم ملوكها وسائسيها وسكانها .
تفسير الثعلبي ، الثعلبي ، ج 7 ، ص 114 .
خداوند آنان را وارث زمين قرار خواهد داد ؛ يعني سرزمين كفار از عرب و عجم را تحت سلطه آنان قرار خواهد داد و آنان فرماندار و سياست گذاران و ساكنان آن خواهد بود .
واحدي نيز مي گويد :
وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الأرض ) * ليورثنهم أرض الكفار من العرب والعجم .
تفسير الواحدي ، الواحدي ، ج 2 ، ص 768 .
منظور از اين آيه اين است كه خداوند آنان (صالحان) را وارث سرزمين كفار از عرب و عجم قرار خواهد داد .
و ابن جوزي مي گويد :
قوله تعالي : * ( ليستخلفنهم ) * أي : ليجعلنهم يخلفون من قبلهم ، والمعني : ليورثنهم أرض الكفار من العرب والعجم ، فيجعلهم ملوكها وساستها وسكانها .
زاد المسير ، ابن الجوزي ، ج 5 ، ص 372 .
معناي اين سخن خداوند (ليستخلفنهم) اين است كه آنان (صالحان) را جانشينان مردم پس از خودشان قرار خوهد و در حقيقت وارثان سرزمين كافر از عرب و عجم و پادشاهان و ساكنان آنان خواهد بود .
و الغرناطي الكلبي در تفسير خود مي گويد :
( ليستخلفنهم في الأرض ) * وعد ظهر صدقه بفتح مشارق الأرض ومغاربها لهذه الأمة .
اين قسمت از آيه ، وعده اي است كه با آزاد شدن مشرق و مغرب زمين ، به دست امت اسلامي محقق خواهد گشت .
در حالي كه مي بينيم در زمان خلافت ابوبكر حتي تمام جزيرة العرب به تصرف مسلمين در نيامده بود ؛ چه رسد به تمام زمين .
پس قطعاً اين آيه شامل هيچ يك از خلفاي سه گانه نخواهد شد .
از اين نكته استفاده مي شود كه اين آيه اشاره دارد به زمان ظهور حضرت مهدي كه تمام مسلمين اتفاق دارند كه وقتي آن حضرت ظهور كند ، بر تمام زمين حكومت مي كند و كفر و الحاد را در سراسر زمين نابود مي كند .
خامساً : نكته ديگري كه بايد به آن توجه كرد ، ذيل آيه است كه خداوند مي فرمايد :
بسياري از مفسرين اهل سنت گفته اند كه مراد از آن اين است كه خداوند دين اسلام را بر تمامي اديان غالب خواهد كرد و دين اسلام تنها ديني خواهد بود كه در سراسر عالم پيرو خواهد داشت و بقيه اديان همگي از بين خواهد رفت .
أبي عبد الله محمد بن عبد الله بن أبي زمنين در تفسير خود مي گويد :
( وليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم ) * أي : سينصرهم بالإسلام ؛ حتي يظهرهم علي الدين كله ؛ فيكونوا الحكام علي أهل الأديان .
به زودي به وسيله اسلام آنان را پيروز خواهيم كرد تا بر همه اديان مسلط و فرمانروايان بر ديگر پيروان اديان و مذاهب خواهند بود .
و اين مفسر بزرگ اهل سنت براي اثبات اين نظريه ، اين روايت را به عنوان مؤيد نقل مي كند :
يحيي : عن عبد الرحمن بن يزيد ، عن [ سليم ] بن عامر الكلاعي قال : سمعت المقداد بن الأسود يقول : سمعت رسول الله يقول : لا يبقي علي ظهر الأرض بيت مدر ولا وبر ، إلا أدخله الله كلمة الإسلام بعز عزيز أو ذل ذليل ؛ إما يعزهم الله فيجعلهم من أهلها ، وإما يذلهم فيدينون لها .
تفسير ابن زمنين ، أبي عبد الله محمد بن عبد الله بن أبي زمنين ، ج 3 - ص242 - 244 .
سليم بن عامر كلاعي مي گويد : از مقداد بن اسود شنيدم كه گفت : از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه فرمود : هيچ خانه اي در زمين باقي نماند ؛ مگر اين كه اسلام وارد آن خانه شده و با رغبت آن را پذيرا شدند و يا با ذلّت .
و سمعاني مفسر مشهور اهل سنت در اين باره مي گويد :
وقوله : * ( وليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم ) أي : ليظهرن دينهم علي جميع الأديان .
تفسير السمعاني ، السمعاني ، ج 3 ، ص 544 - 545 .
معناي اين سخن «وليمكنن ... » اين است كه آئين و مذهب شما را بر همه اديان پيروز خواهيم نمود .
و ابن جوزي نيز مي گويد :
قوله تعالي : * ( وليمكنن لهم دينهم ) * وهو الإسلام ، وتمكينه : إظهاره علي كل دين .
زاد المسير ، ابن الجوزي ، ج 5 ، ص 372 .
معناي اين سخن خداوند «وليمكنن ... » اين است كه آن دين اسلام و معناي تمكين آن غلبه و پيروزي آن بر اديان ديگر است .
و قرطبي نيز در تفسر خود مي نويسد :
( وليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم ) وهو الاسلام ، كما قال تعالي : " ورضيت لكم الاسلام دينا " [ المائدة : 3 ] .
مقصود از دين در اين آيه « وليمكنن » اسلام است به دليل اين سخن خداوند كه فرموده است اسلام را به عنوان دين براي شما برگزيدم .
و در ادامه اين روايت را نقل مي كند :
وروي سليم بن عامر عن المقداد ابن الأسود قال : سمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول : ( ما علي ظهر الأرض بيت حجر ولا مدر إلا أدخله الله كلمة الاسلام بعز عزيز أو ذل ذليل أما بعزهم فيجعلهم من أهلها وأما بذلهم فيدينون بها ) .
تفسير القرطبي ، القرطبي ، ج 12 ، ص 299 - 300 .
سليم بن عامر كلاعي مي گويد : از مقداد بن اسود شنيدم كه گفت : از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه فرمود : هيچ خانه اي در زمين باقي نماند ؛ مگر اين كه اسلام وارد آن خانه شده و با رغبت آن را پذيرا شدند و يا با ذلّت .
در حالي كه در زمان خلفاي سه گانه حتي تمام مردم مدينه مسلمان نبودند و غير مسلمان حتي در مدينه وجود داشت . خود اهل سنت اتفاق دارند كه قاتل عمر بن الخطاب مجوسي بوده و او را در مسجد كشته است . پس معلوم مي شود كه اين آيه هيچ ارتباطي با مشروعيت خلافت خلفاي سه گانه ندارد .
سادساً : بسياري از علماي اهل سنت در تفسير اين بخش از آيه كه خداوند مي فرمايد :
گفته اند كه مراد از امنيت در آيه ، امنيتي است كه تمام مردم جز از خداوند از هيچ كسي ديگري نترسند ؛ به طوري كه حاكم اسلامي بتواند در ميان جمعيت عظيمي بدون سلاح حركت كند و هيچ گزندي به او نرسد . و نيز گفته اند كه اگر كسي از صنعا تا حضرموت حركت كنند ، هيچ چيزي آن ها را تهديد نكند .
قرطبي در تفسير خود مي نويسد :
وجاء في معني تبديل خوفهم بالأمن أن رسول الله صلي الله عليه وسلم لما قال أصحابه : أما يأتي علينا يوم نأمن فيه ونضع السلاح ؟ فقال عليه السلام : ( لا تلبثون إلا قليلا حتي يجلس الرجل منكم في الملا العظيم محتبيا ليس عليه حديدة ) . وقال صلي الله عليه وسلم : ( والله ليتمن الله هذا الامر حتي يسير الراكب من صنعاء إلي حضرموت لا يخاف إلا الله والذئب علي غنمه ولكنكم تستعجلون ) .
تفسير قرطبي ، ج 12 ، ص299 .
در باره تبديل ترس و وحشت به امنيت و آرامش اين چنين نقل شده است كه : پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) به اصحابش فرمود : آيا روزي نخواهد رسيد كه با آرامش و راحتي زندگي كنيم و اسلحه را كنار بگذاريم ؟ سپس فرمود : طولي نخواهد كشيد كه يك نفر از شما در ميان جمع زيادي بدون سلاح قرار بگيرد . و فرمود : به خدا سوگند كه اين آرامش فراخواهد رسيد آن كه گونه كه سواره اي از صنعا تا حضرموت از هيچ چيز نترسد مگر از خدايش و از گرگ بر گوسفندانش ؛ ولي شما عجله مي كنيد .
اين روايتي كه قرطبي به آن استدلال مي كند در بسياري از كتاب هاي اهل سنت ؛ از جمله اين كتاب ها آمده است .
صحيح البخاري ، البخاري ، ج 8 ، ص 56 و مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج 5 ، ص 111 و ج 6 ، ص 395 و عمدة القاري ، العيني ، ج 16 ، ص 144 و ج 16 ، ص 146 و ج 24 ، ص 99 و السنن الكبري ، النسائي ، ج 3 ، ص 450 و صحيح ابن حبان ، ابن حبان ، ج 7 ، ص 157 و ج 15 ، ص 91 و المعجم الكبير ، الطبراني ، ج 4 ، ص 63 و ...
در حالي كه همگي مي دانند كه چنين امنيتي در زمان هيچ يك از خلفاي سه گانه وجود نداشته است . بهترين شاهد بر اين مطلب كشته شدن عمر بن الخطاب خليفه دوم در مركز كشور اسلامي ( نه در صنعا و حضرموت ) و در مسجد رسول خدا و كشته شدن عثمان بن عفان به دست اصحاب رسول خدا است .
چنين امنيتي ، تنها و تنها در زمان ظهور حضرت مهدي عج الله تعالي فرجه الشريف برقرار خواهد شد و احدي غير آن حضرت قادر به برقراري چنين امنيتي كه در اين روايت آمده است ، نيست .
پس اين آيه هيچ دلالتي بر صحت خلافت خلفاي سه گانه ندارد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
نام کتاب : پرسش و پاسخ نویسنده : پرسش و پاسخ جلد : 1 صفحه : 296