(1) و من گفتم: لازم است که بگوئی حجّت خدای تعالی هم بر تو تمام نیست زیرا او را نمیبینی و حجّت رسول خدا علیه السّلام هم بر تو تمام نیست زیرا او را نیز نمیبینی. آنگاه به امیر سعید، رکن الدّوله رضی اللَّه عنه رو کرده و گفت: ای امیر! بنگر که سخن این شیخ چیست، او میگوید: امام غایب است و دیده نمیشود زیرا خدای تعالی دیده نمیشود. آنگاه امیر رحمه اللَّه به او گفت: تو کلام او را نفهمیدی، و کلامی بر او بستی و این فرو ماندگی توست و اقرار و اعتراف تو بر عجز و ناتوانی. و این طریق همه کسانی است که در باره صاحب الزّمان علیه السّلام با ما مجادله میکنند، سخنانشان در دفع و انکار صاحب الزّمان علیه السّلام به هذیان و پریشان گوئی و خرافات مغشوش میماند. ابو سهل اسماعیل بن علیّ نوبختی در آخر کتاب «التّنبیه» مینویسد: بسیار اتّفاق افتاده است که دشمنان ما میگویند: اگر ادّعای شما در باره نصوص پیامبر اکرم در شأن ائمّه هدی درست بود، بیتردید علیّ علیه السّلام پس از درگذشت رسول اکرم آن را بازگو کرده و مدّعی آن میگردید.