نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 4 صفحه : 676
موت غلبه میکند یا- به تعبیر ما- در آنجا روح بر جسم غلبه میکند، نظام حکومت روح بر جسم است نه جسم بر روح.
خلاصه نظر ملاصدرا به تنهایی نمیتواند معاد قرآن را حل کند.
سؤالی از مهندس بازرگان
من الآن به آقای مهندس مطلبی را عرض میکنم که قبلا فکر کنند، شاید خودشان جوابش را پیدا کنند: مهم این است که اگر ما این مسأله را هم حل کنیم و حتی ثابت کنیم که عالم ما رو به قیامت میرود و روزی خواهد شد که وضع عالم همان وضعی میشود که قرآن درباره قیامت توصیف کرده، مسأله بقای شخص چه خواهد شد؟ یعنی آیا ما که میمیریم، به عنوان یک فرد و شخص باقی هستیم یا باقی نیستیم [1]؟ و اگر به عنوان فرد و شخص باقی هستیم- که عرض کردیم مطابق آنچه قرآن میگوید قطعا ما به عنوان فرد و شخص باقی هستیم- این فرد و شخصِ باقی، با عالم که به سوی قیامت میرود چه حالتی پیدا میکند؟ عالم به سوی ما خواهد آمد، یا ما به این عالم برمیگردیم؟ و اگر بگوییم فرد و شخص باقی نیست، تکلیف جزا و پاداش و کیفر و بقای شخصیت که نص قرآن است، چه میشود؟
- البته در بحث دو عالِم وارد شدن خیلی مشکل است! آقای مطهری بین ما از لحاظ مطالعات قدیمی شاخص هستند، آقای مهندس بازرگان هم استاد همه ما بودهاند و در تطبیق دین با معارف جدید از همه استادتر. آقای مهندس بازرگان فرمودند بشر یا هر موجود ذیحیاتی در بدو پیدایش، انرژی فعالش زیادتر است و بعد به تدریج این انرژی تبدیل میشود و قسمت قابل استفادهاش کم میشود و انرژی بیخاصیتش که آنتروپی است زیادتر میشود، و این در دنباله این بحث بود که آقای مطهری میخواستند از تکامل فردی برای اثبات روح استنتاج کنند و آقای مهندس بازرگان میفرمودند [تکامل فردی بر مسأله اثبات روح] تطبیق نمیکند.
آقای مطهری فرمودند استدلال قرآن درباره تکامل فردی است. البته استدلال قرآن روی تکامل فردی است ولی نبایست تکامل را به آن معنا بگیریم. درجاتی که قرآن در خلقت متذکر میشود: ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکینٍ ... ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَک اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ، توجه به نتیجهدار بودن این تغییرات است و مغایر با اصل تبدیل انرژی هم نیست؛ چون انرژی دو جور ممکن است تغییر پیدا کند. قرآن میخواهد نوع این تبدیل هدایتشده را بیان کند. قرآن نظرش این است که اگر این تغییرات، تغییرات هدایتشدهای نبود ممکن بود مضر واقع شود و اصلا این انرژی هدر برود، در حالی که شما میبینید این تغییرات مفید واقع شده است. پس یک مدبّری هست که این تغییرات را تغییرات هدایتشدهای میکند تا نتیجه غاییاش نتیجه مطلوب باشد. این نه منافاتی با نظریه تغییر نوعی قرآن از لحاظ فرد دارد و نه