responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 4  صفحه : 251

آیندگان به طور کلی باز میکند، خود مرگ هم انتقال از نشئهای به نشئه دیگر است.

حکمت مرگ از زبان بابا افضل کاشی

بابا افضل کاشی یکی از حکما و فیلسوفان بوده که گویا با یکی دو واسطه شاگرد ابنسینا بوده است و بعضی میگویند که استاد خواجه نصیرالدین طوسی است، البته معلوم نیست که استاد بلاواسطهاش بوده یا استاد معالواسطه. اتفاقا بسیاری از آثارش را به زبان فارسی نوشته است و یکی از کارهایش این است که کتابهای فلسفی را به زبان فارسی نوشته و خیلی از اصطلاحات را به زبان فارسی درآورده و از این جنبه خدمت بزرگی به زبان فارسی کرده است. خواجه یک رباعی در مدح بابا افضل دارد و این میرساند که مرد فاضلی بوده و از آثارش هم پیداست.

خواجه در وصفش گفته است:

گر عرض دهد سپهر اعلا

فضل فضلا و فضل افضل (1)

از هر مَلَکی به جای تسبیح

آواز آید که افضل افضل

یک کسی از او همین موضوع مرگ و میرها و منطق خیامی و تشبیه به کوزهگر را سؤال کرد؛ سائل میگوید:

اجزای پیالهای که در هم پیوست

بشکستن آن روا نمیدارد مست

چندین قد سرو نازنین و سر و دست

از بهر چه ساخت وز برای چه شکست

بابا افضل در جواب او موضوع مرگ و میرها را به پیدایش گوهر در صدف تشبیه میکند. (نمیدانم از نظر علوم طبیعی این پیدایش گوهر در صدف چقدر درست است، ولی به هر حال تشبیه است و نظیر این تشبیه در دنیا زیاد است. در قدیم این طور میگفتند که پیدایش گوهر در صدف به این صورت است که این حیوان بر روی دریا میآید و دهانش را باز میکند و قطره بارانی در دهانش میافتد (2). این قطره باران باید مدتها در شکم این حیوان بماند تا تبدیل شود به یک گوهر. در واقع اصلا فلسفه صدف، پرورش دادن گوهر است در داخل خودش. همین که رسید به مرحلهای که قطره گوهر شد، دیگر صدف بدون فایده است و باید بشکند و دور ریخته شود و گوهر از آن استخراج گردد.) بابا افضل گفت:

تا گوهر جان در صدف تن پیوست

وز آب حیات صورت آدم بست

گوهر چو تمام شد، صدف چون بشکست

در طرف کلَه گوشه سلطان بنشست

میخواهد بگوید این موت و حیاتهایی که در دنیا میبینید، در واقع به خاطر این است که ماده عالم مأموریت دارد صورتها را در داخل خودش پرورش بدهد و تکمیل کند، وقتی که کامل شد خود به خود باید این بشکند تا بعد زمینه بشود برای پرورش دادن گوهرهای دیگری.

لهذا از قدیم درباره سرّ موت و راز مرگ بحث میکردند که علت مردن- نه فایده و فلسفه مردن- چیست؟ یک موجود که زنده میشود، چرا دورهای را طی میکند، بعد پیر میشود و از میان میرود؟ برخی مثل بوعلی همین علل طبیعی را مطرح میکردند و اینکه حرارت غریزی بر اساس عللی کمکم رو به کمبود میگذارد. شاید علوم طبیعی امروز هم اغلب بر اساس چنین اصولی توجیه کنند. ولی عده دیگری میگفتند این یک ریشه اساسیتر دارد و این علل طبیعی معلول یک علت اساسیتر است و آن همین است که ماده عالم وقتی در داخل وجود خودش صورتها و فعلیتهایی را پرورش میدهد و تکمیل میکند، هر اندازه که آنها کاملتر بشوند علائق میان آنها [و ماده] کمتر میشود و هرچه علائق کمتر شد، بیشتر از یکدیگر جدا میشوند. تشبیه میکردند به مغز گردو و پوست گردو که در ابتدا که به وجود میآید، آنقدر با یکدیگر آمیخته هستند که یکی هستند و باید هم باشند. تدریجا مغز در داخل پوست پرورش پیدا میکند تا به حد کمال میرسد، ولی رسیدن آن به حد کمال مساوی است با اینکه علائق ضعیفتر و کمتر بشود تا در آخر کار، پوست گردو به صورت یک قشرِ جامد در میآید و وقتی که گردو را میشکنید میبینید مغز بکلی از پوست جداست.

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 4  صفحه : 251
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست