responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 4  صفحه : 236

منجر به کوری میشود (خود آن عمل) از آن جهت که یک عمل و کار است، هستی است. کسی کس دیگری را کور میکند و این کار نام ظلم به خودش میگیرد و ظلم بد است. درست است که ظلم بد است، اما شما ظلم را باید تحلیل کنید؛ چرا ظلم بد است؟ آن کسی که با کارد چشم شخص دیگری را در میآورد، آیا نیرو داشتن او بد است؟ آیا اراده داشتن او بد است؟ آیا حرکت کردن دستش بد است؟ آیا بُرندگی چاقویش بد است؟ اگر همه اینها وجود داشته باشد و فقط منجر به آن نیستی و کوری نشود، آیا بد است و ظلم است؟ نه، تمام این هستیها از آن جهت صفت بدی به خود میگیرند که منتهی میشوند به یک فقدان و یک کوری. فقر چرا بد است؟ چون نیستی است. ضعف چرا بد است؟ چون نیستی است. جهل چرا بد است؟ چون نیستی است. تمام هستیهایی هم که منجر به این نیستیها بشوند، به خاطر رابطهشان با این نیستیها صفت «بدی» را به خود میگیرند و به اصطلاح شرّ بالعرض (یعنی شرّ به واسطه شیء دیگر، نه به خودی خود) میشوند.

تلقی اشتباه برخی از این مسأله

این مطلب را گاهی بعضی اشخاص به این صورت تلقی میکنند که میگویند: «گفتهاند شرور نیستی است، پس مثلا عقرب که گفتهاند شر است، نیستی است! فقر را که گفتهاند شر است، یعنی اصلا فقری وجود ندارد! شما خیال میکنید فقری وجود دارد! بدی نیستی است، ظلم وجود ندارد!». نه، به این شکل نیست؛ حکما نمیخواهند بگویند در دنیا فقر یا فقیر یا عقرب وجود ندارد، بلکه صحبت این است که این شرور یا خودشان نیستی هستند یا هستیای هستند که این صفت نیستی (نیستی یک شیء) را دارا هستند. مثلا ممکن است کسی بگوید آیا شما میگویید کوری نیستی است؟ میگوییم بله. میگوید پس چه فرق است بین اینکه بگوییم «زید کور است و کوری نیستی است» با اینکه بگوییم «زید کور نیست»؟ مثل این است که یک وقت من میگویم زید پول ندارد، و یک وقت میگویم زید پول دارد و پول نیستی است؛ هر دو یکی شد.

مسلّم میان این دو فرق است و این مغلطه است. وقتی که ما میگوییم فلان کس کور است، یعنی متّصف به این نیستی است و اصلا کوری یعنی این نیستی؛ «کور است» یعنی متّصف به این نیستی است و «کور نیست» یعنی متّصف به این نیستی نیست.

پس آنها که میگویند اینها نیستی است، یعنی یک سلسله صفات عدمی در این دنیا هست که این صفات عدمی منشأ انتزاعش (به اصطلاح فلاسفه) وجود دارد؛ خودش نیستی است ولی منشأ انتزاع این نیستی، مسلّم وجود دارد. وقتی یک وجودْ محدود شد به حدی، برای آن حد هم به مناسبت «محدود» یک نوع اعتبار هستی میشود، گو اینکه آن هستی یک هستی اعتباری است.

خیال نمیکنم در این مطلب که تمام شرور و بدیهای عالم از نیستیها انتزاع میشود ایرادی باشد.

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 4  صفحه : 236
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست