responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 4  صفحه : 231

توحید و مسأله شرور

عرض کردیم در دنباله مباحث توحید مسائلی هست که آن مسائل را از نظر مخالفین اصل توحید باید طرح کرد. یکی مسأله تکامل بود. بحث دوم که بحثی قدیمیتر و مهمتر از بحث اول است و عمومیتر هم هست (یعنی برای اشخاصْ بیشتر مطرح میشود) مسأله بدیها و بینظمیها در کار عالم است. میگویند در مقابل دلیلهایی که شما از نظر نظم عالم میآورید و آنها را دلیل بر وجود خالق عالِم مدبّر حکیم صانع میدانید، دلیلهای دیگری هم در عالم در جهت خلاف وجود دارد که شما این دلیلها را هیچ ذکر نمیکنید و لااقل این است که وقتی انسان آن دلیلها و این دلیلها را نگاه میکند، این مسأله برایش به صورت یک مجهول و یک امر لاینحلّ باقی میماند و ناچار میشود که متوقف و شکاک بشود.

پس این گروه میگویند غیر از آن نظاماتی که در عالم میبینیم، بینظمیها و شرور و بدیهایی هم در عالم میبینیم که اینها هم با این که خدایی در عالم کارفرما باشد (آن طوری که الهیون میگویند) سازگار نیست. و بهترین دلیلش این است که همه در این دنیا- حتی خود الهیون و پیروان ادیان- همیشه از وجود بدیها در عالم شکایت دارند و طالب تغییر وضع موجود هستند، حال یا با عمل یا با دعا؛ منتها اگر ابا داشته باشند و شرم کنند از اینکه مستقیما خدا را به عنوان مسؤول معرفی کنند پای روزگار را به میان میکشند و میگویند روزگار یا دنیا چنین و چنان است و چرخ را کجرفتار و فلک را کجمدار [میخوانند.] کمتر افراد شجاعی مثل خیام پیدا میشوند که اول از چرخ و فلک شکایت میکنند و بعد میگویند اصلا چرخ و فلک هم گناهی ندارد، اگر گناهی هست از بالاتر از چرخ و فلک است. میگوید:

ای چرخ فلک خرابی از کینه توست

بیدادگری شیوه دیرینه توست

ای خاک اگر سینه تو بشکافند

بس گوهر قیمتی که در سینه توست

از این جور اشعار که خطابش به چرخ و فلک است زیاد دارد، ولی جای دیگر میگوید:

اجرام که ساکنان این ایوانند

اسباب تردّد خردمندانند

هان تا سرِ رشته خرد گم نکنی

کآنان که مدبّرند سرگردانند

[میگوید] اصلا خود اینها هم سرگردان هستند و در کار خودشان حیرانند.

بدیهای عالم همین مصائبی است که ما در دنیا میبینیم؛ این همه مصائب در دنیا وجود دارد.

اصلا خود مرگ چرا باید باشد؟ اگر حیات هست چرا مرگ در کنارش وجود دارد؟ اگر هستی هست چرا نیستی در کنارش وجود دارد؟ اگر جوانی هست چرا پیری در کنارش وجود دارد؟

فقرها چرا وجود دارند؟ ظلمها و بیدادگریها چرا وجود دارند؟ جهلها و نادانیها چرا وجود دارند؟

انواع بدیها و بینظمیها و بیحسابیهایی که در کار عالم میبینیم، چه آنچه که در زندگی انسانها وجود دارد و چه غیر آن، چرا وجود دارند؟ اگر این عالم روی نظم و حسابی اداره میشود، برای چیست که ناگهان زلزلهای پیدا میشود و ولایتی را خراب میکند و این همه افراد بیتقصیر بیگناه را زیر آوار میبرد؟ چرا یکدفعه وبایی پیدا میشود و صغیر و کبیر و پیر و جوان و بیتقصیر و باتقصیر را درو میکند و میبرد؟ بلکه به طور کلی چرا موجودات عالم از نظر روزیخواری بلاتکلیف هستند؟ روزیخوار در دنیا آفریده شده است و حال آنکه روزی به قدر کفایت وجود ندارد. چون روزی به قدر کفایت وجود ندارد نظامی که به وجود آمده است نظام درندگی و تنازع بقاست؛ جاندارها که همه باید روزی داشته باشند، چون روزیشان کمتر از مقدار [لازم] است خودشان همدیگر را میخورند و علت اینکه این تعداد از موجودات در دنیا باقی ماندهاند کمی روزی است و اگر روزی به قدر کافی در دنیا وجود میداشت تعداد آنچه که به وجود میآمدند سر به فلک میزد.

این، اشکال خیلی معروفی است که بیش از این هم میشود در اطراف آن شرح و بسط داد و خیلی هم در این زمینه سخن گفته شده است. از قدیم و جدید، شعرا و ادبا و غیر آنها به صورت اعتراضِ جدی یا شوخی و خلاصه به شکلهای مختلفی در این زمینه شعرها گفتهاند و حرفها زدهاند [1].


[1]. در حدود سی چهل سال پیش، یک شاعر شیرازی به نام بهمنی اشعار خیلی شیرینی در این زمینه گفته بود در قالب قطعهای تحت عنوان «اعتراض به خلقت». گویا این اشعار در یک انجمن ادبی مطرح بوده است. سرهنگ اخگر- که یک وقت وکیل مجلس شورای ملی بود- منظومهای در جواب او گفته بود و بعد هم شعرهای او را

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 4  صفحه : 231
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست