responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 4  صفحه : 222

«فینالیزم» میگویند. کتابی هست به نام فرضیههای تکامل که معلوم میشود بچهای آن را نوشته و خیلی هم روی آن زحمت کشیده و آنچنان با این فینالیزم دشمنی به خرج میدهد [که میگوید] «آلودگیهای فینالیستی»! من نمیدانم علت این دشمنی چیست؟! شاید علتش این باشد که درباره اصل علیت غایی حتی در میان مسلمین هم گاهی حرفهای کودکانهای گفتهاند که با نظریات علمی جور در نمیآید. خود فرنگیها در چند کتاب- از جمله در همان کتاب فرضیههای تکامل- نقل میکنند [1] که کشیشی گفته «این خطوطی که روی طالبی هست برای این است که وقتی ما میخواهیم برای بچهها طالبی قسمت کنیم، قاچ قاچ قسمت کنیم». اگر بنا شود علت غایی را این طور توجیه کنیم و هدف از خطوط روی طالبی را این بدانیم که ما بفهمیم چطور کارد را روی طالبی قرار دهیم و آن را تقسیم کنیم، واضح است [که قابل قبول نیست.] اما اگر مقصود از اصل علت غایی این است که سیر طبیعت یک سیر هدفی است و یک نوع نور و عشق به کمالی در ذات طبیعت قرار دارد و طبیعت سر دو راهیها قرار میگیرد و راه اصلح را انتخاب میکند، در این صورت چارهای از آن نیست.

داروین و لامارک جریان واقعی طبیعت را حس می کرده اند

اگر حرفهای داروین صد در صد هم درست باشد، بالأخره باید به این [عامل ماوراءالطبیعی] معترف شد. اگر «موتاسیون» یا جهش هم درست باشد- کما اینکه گویا حالا دیگر تأکید روی این اصل است نه روی تغییرات تدریجی- باز تا این عامل مجهولی که آنها میگویند و همان اصلی را که الهیون در باب نظامات خلقت گفتهاند، دخالت ندهیم، پیدایش موجودات زنده قابل توجیه نیست. هم لامارک و هم داروین چون شخصا مطالعه داشتهاند و از نزدیک اشیاء را میدیدهاند- بالأخره مرد عالم با غیر عالم فرق میکند- با اینکه تأکیدشان روی علل طبیعی بوده، ولی در عین حال آن جریان واقعی طبیعت را حس میکردهاند که به چه شکل و چه نحو است. داروین میگوید به من میگویند تو که میگویی «انتخاب طبیعی» آخر به صورت یک قوه فعاله ماوراءالطبیعی تعبیر میکنی. بعد میگوید البته این تعبیرات، تعبیرات مَجازی است که من میگویم و شما به کلمه «انتخاب» خیلی خردهگیری نکنید. بالأخره در بعضی از حرفهایش میگوید: حالا اگر ما برای طبیعت شخصیت قائل شدیم چه مانعی دارد؟ «برای طبیعت شخصیت قائل شدن» همین حرف [الهیون] است. طبیعت چه شخصیتی دارد؟ طبعا مقصود او شخصیت اجتماعی نیست، بلکه مقصود این است که خود طبیعت (یعنی طبیعت موجود زنده) هم نقشی دارد. همیشه نباید دنبال


[1]. من اولین بار در کتاب انور خامهای (یکی از تودهایها) خواندم.

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 4  صفحه : 222
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست