نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 27 صفحه : 56
الثَّقَلانِ» عنقریبٍ یکسره به شما خواهیم پرداخت ای دو ثَقَل. در قرآن به جن و انس «ثَقَلَین» گفته شده است، برخلاف ملائکه که داخل در ثقلها نیستند. «ثَقَل» از همان ماده «ثِقل» است که به معنی سنگینی است. اشیائی که وزن دارند ثَقَل و جسمهایند که دارای سنگینی هستند. در اینکه انسان ثَقَل است یعنی دارای وزن و سنگینی است [تردیدی نیست.] قرآن ملائکه را جزء ثَقَلها یعنی جزء اشیائی که دارای وزن و سنگینی هستند نمیشمارد. ملائکه احیاناً به صورت یک جسم تمثل پیدا میکنند ولی تمثل معنایش این است که خود [شیء] حقیقت دیگری است اما به این صورت ظاهر میشود (فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیاً)[1]. در واقع واقعیتش واقعیت جسم نیست که لازمه جسم بودن وزن داشتن و ثقل بودن هم هست بلکه به این صورت بر انسان- مثلًا بر انسانی که وحی بر او نازل میشود یا حتی بر انسانی که احیاناً وحی بر او نازل نشود مثل مریم- تمثل پیدا میکند یعنی به این صورت ظاهر میشود. ولی جن از نظر قرآن اصلًا حقیقتش حقیقت جسمانی است، نوعی جسم است و مکرر این مطلب را عرض کردهایم که اینکه در زبانها جن و ملَک را در ردیف یکدیگر ذکر میکنند مطابق نیست با آنچه در قرآن است. در قرآن جن و انس همدوش و همردیف یکدیگر ذکر میشوند نه جن و ملک؛ یعنی جن به انس شباهت بیشتری دارد تا به ملک، منتها جن موجودی است که در عین اینکه جسم است غیر مرئی است، جسمی است غیر مرئی، ثقل است و غیر مرئی.
جن، جسمی غیر مرئی
این مسأله که آیا میشود یک شیء جسم باشد و غیر مرئی، در علم قدیم جزء مشکلات بوده است. در علم و فلسفه قدیم فرض این مطلب که یک شیء جسم باشد و در عین حال غیر مرئی یعنی غیر قابل رؤیت باشد، امر مشکلی بوده است.
حداکثر آنچه که تصور میکردند [این بود که] مثلًا در مورد هوا میگفتند هوا جسم هست ولی جسم غیر مرئیاست چون ما یکدیگر را به وساطت هوا و نور میبینیم اما خود هوا را نه میبینیم و نه لمس میکنیم؛ وجود هوا را به قرائنی به دست میآوریم، از قبیل اینکه وقتی مثلًا کوزهای را در آب فرو میبریم میبینیم قُلقُل